شیما شهرابی - ایران وایر
دیروزدر شرایطی علی خامنهای با شاعران سر سفره افطار نشست که چند ساعت پیشتراز این مراسم، ۹۰۴ نفر از نویسندگان و شعرا در نامهای خطاب به مسئولان اجرایی و قضایی کشور نسبت به صدور حکم زندان برای سه نویسنده عضو کانون نویسندگان ایران اعتراض کرده بودند.
بکتاش آبتین، رضا خندان مهابادی و کیوان باژن، سه عضو کانون نویسندگان ایران به اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» هر کدام به ۶ سال و در مجموع به ۱۸ سال حبس تعزیری محکوم شدند. خبری که در چند روز گذشته مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت وبسیاری از اهالی فرهنگ و ادب به آن واکنش نشان دادند اما در دیدار شاعران با رهبر جمهوری اسلامی اشارهای به آن نشد.
شب گذشته در حالی علی خامنهای مطابق سنت هر ساله با لبخند و نگاهی پر از ذوق و شوق به اشعاری که در حضورش خوانده میشد گوش میداد که مراسم بزرگداشت برای یک شاعر و رفتن بر مزار او و دو نویسنده دیگر به عنوان مصداق اتهام این سه نویسنده در نظر گرفته شده است. ناصر زرافشان وکیل این سه نویسنده به «ایران وایر» میگوید: «عضویت در کانون نویسندگان ایران و فعالیتهای صنفی، امضای بیانیههای کانون، برگزاری بزرگداشت برای احمد شاملو و رفتن به مزار او و مختاری و پوینده دونویسندهای که جانشان را در راه آزادی و اندیشه نثار کردند، به عنوان مصداق اتهامی برای موکلانم در نظر گرفته شده است.»
او معتقد است که در پرونده موکلانش هیچ چیزی که بتوان به آن عنوان «جزایی» داد، وجود ندارد: « اولا کانون نویسندگان یک تشکیلات صنفی است و عضویت در آن مصداق هیچ اتهامی نیست چون به موجب مقررات صریح قانون اساسی تشکلهای صنفی قانونی هستند. اصل ۲۶ قانون اساسی میگوید تشکلهای صنفی آزاد هستند و هرکس مخل آنها شود، مجرم است.»
به گفته ناصر زرافشان اتهام انتصابی و مصداق اتهام کاملا نادرست است: «یک اتهام موکلان من اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی کشور است. کلمه تبانی به معنی توطئهچینی پنهان است و این کلمه در ماده قانونی بیجا و بی منظور نیامدهو برای چنین اتهامی باید مصداق درست بیان شود اما مصداق آن را انتشار بیانیه و برگزاری بزرگداشت در نظر گرفته شده. یعنی توطئه پنهانی با انتشار بیانیه صورت گرفته. چنین چیزی ممکن است؟»
او اینها را در دادگاه توضیح داده اما به گفته او قاضی به جای این که بیطرف باشد و برمبنای آنچه در پرونده آمده، قضاوت کند از ابتدا با آنها با تقابل برخورد کرده است. برای همین رفتن به دادگاههای انقلاب را کاری بیهوده میداند و به همکارانش توصیه میکند از حضور در دادگاههای انقلاب خودداری کنند: «شرکت در دادگاههای انقلاب کاری عبث است و فقط باعث تبدیل شدن ما به مهرههای دادگاههای نمایشی است. جایی که آقایان میخواهند بگویند دادگاه وجود دارد و حق انتخاب وکیل هست از ما استفاده میکنند اما موقع احقاق حقوق موکلین کوچکترین اعتنایی به منطق نمیشود. بنابراین شرکت در این دادگاهها کار بیهودهای است من هم هیچگاه اعتقادی به این دادگاهها نداشتم اما در هر صورت چون این سه نفر اعضای کانون نویسندگان بودند ناگزیر قبول وکالت کردم و رفتم اما به همکارانم توصیه میکنم در این دادگاههای نمایشی شرکت نکنند.»
این سه عضو کانون نویسندگان در حالی با مصداق اتهامی برگزاری مراسم بزرگداشت برای احمد شاملو شاعر، مترجم و روزنامهنگار محاکمه شدند که هنوز یک ماه هم از انتشار عکس علی خامنهی در نمایشگاه کتاب تهران با کتاب شعر احمدشاملو نگذشته است و او حالا شاعران را به دیداری صمیمانه مهمان کرده است. ناصر زرافشان در این باره میگوید: «ما شاهد این نوع تضادها و بازیها در این کشور بسیار هستیم واقعیت این است که در پرونده موکلان من هیچ جرمی وجود ندارد. شاملو هم شاعر آزادی است و شاید برای همین با او سر ستیز دارند مثل مختاری و پوینده که در راه آزادی بیان و اندیشه کشته شدند.» احمد شاملو، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری هر سه از اعضای کانون نویسندگان ایران بودهاند. زرافشان میگوید: « کانون یک تشکل صنفی است که محور اصلی فعالیتهایش آزادی اندیشه و بیان است و علیالقاعده مرجع قدرت در تمامی تاریخ با آزادی اندیشه و بیان سرستیز داشته است.»
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
محمد جعفر پوینده و محمد مختاری در جریان قتلهای زنجیرهای کشته شدند. در جریان قتلهای زنجیرهای، روشنفکران و برخی شخصیتهای سیاسی و اجتماعیِ منتقد نظام جمهوری اسلامی در دههٔ هفتاد خورشیدی، در داخل و خارج از ایران، به قتل رسیدند.
وزارت اطلاعات طی اطلاعیه بیسابقهای، عوامل قتلها را معدودی از همکاران کجاندیش و خودسر که آلت دست عوامل پنهان و مطامع بیگانگان شدهاند نامید.این قتلها زمان وزارت علی فلاحیان (وزیر اطلاعات دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی) و قربانعلی دری نجفآبادی (اولین وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی) انجام شد.
احمد شاملو هم یکی از سیاسیترین شاعران معاصر ایران است. بسیاری از روشنفکران به او لقب شاعر معترض میدادند. شاعری که از اولین تا اخرین اشعارش وضعیت جامعهاش را به نقد کشیده بود و آزادی و عدالت اجتماعی را مطالبه میکرد. فرقی نداشت زمان حکومت شاه است یا جمهوری اسلامی روی کار آمده است. او به هر آنچه با آزادیهای فردی و عدالت در مغایرت بود، اعتراض میکرد. پس از انقلاب بارها به شکل علنی به جمهوری اسلامی انتقاد کرد. حتی در زمان برگزاری رفرندام و رای به جمهوری اسلامی در یکی از یادداشتی نوشت که به جمهوری اسلامی رای نمیدهد چرا که نمیداند منظور از آن چیست. او درباره این یادداشت،در یکی از سخنرانیهایش در کالیفرنیا هم توضیح داد.
شاملو رویکرد منتقدانهاش را تا اخر عمر حفط کرد شاید به همین دلیل است که هنوز برگزاری بزرگداشت برای او مصداق جرم در نظر گرفته میشود. تصویری که در اولین روز نمایشگاه کتاب ابتدا در سایت رهبری جمهوری اسلامی منتشر شد و بعد تمام سایتها و شبکههای اجتماعی را در برگرفت. تصویر کتاب شاملو در دستان علی خامنهای بود که آن را باز کرده بود و لبخند میزد. مشخص نبود او به چه چیزی لبخند میزند اما هرچه بود آن تصویر، تغییری در تصمیم قاضی پرونده نویسندگان ایجاد نکرد و او بزرگداشت احمد شاملو را مصداق اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی دانسته است.
مسعود بهنود روزنامهنگار و نویسنده ایرانی معتقد است که این عکس اتفاقی گرفته نشده و تصویری حساب شده است: «در حالی که در این عکس تضادها انعکاس پیدا کرده اما چیزی که به خوبی نشان داده میشود این است که کینه هر دو در این عکس عمیقتر از چیزی است که در تصویر میبینیم.» او معتقد است که اگر شاملو زنده بود طعنه پشت آن نگاه و لبخند علی خامنهای را به خوبی متوجه میشد: «شاملو اصولا یک رابطه بسیار پر مشکلی یا قدرت داشت به هرحال آقای خامنهای هم الان سمبل قدرت در ایران است.»
او دو خاطره از مواجهه شاملو با صاحبان قدرت به یاد میآورد: «یادم میآید شهبانو یک مصاحبه با کیوان سپهر کرده بود و در آن مصاحبه سپهر نوشته بود که با ایشان سوار ماشین شده و دیده کاست صدای شاملو که شعرهایش را میخوانده، توی ماشین ایشان بوده، من یک غروبی مجله را نشانش دادم بعد به طور عادت یک حالت چندش به قیافه اش گرفت. انگار یک اتفاقی افتاده که نباید می افتاده.»
خاطره دیگر بهنود مربوط به زمانی است که شاملو برای معالجه و انجام یک عمل جراحی راهی اروپا شده بوده: « آن زمان بر خلاف حالا حکومت رغبت داشت که از روشنفکرها حمایت کند و دستی به سر و گوششان بکشد، تبلیغ زیادی هم کرد. شاملو چون خودش را مشغول کارهای بخش خصوصی و غیر ه نکرده بود تصور این بود که عمل جراحی خارج از کشور برایش سخت باشد. مثلا یک جاهایی برایش کمک جمع کرده بودند. مثلا آقای غلامرضا امامی و جواد مجابی و .... باو جود این از سفارت تماس گرفته بودند که هویدا؛ نخست وزیر خواسته مخارج را بپردازد اصلا دادش درآمده و از لندن در رفت، رفت پاریس که پیدایش نکنند.»
مسعود بهنود خودش اما فکر میکند پشت لبخندی که در عکس قرار دارد علی خامنهای مشغول غلطگیری از شعرهای شاملو است: «از نظر من یکی از شعرهای منسوب شاملو را میخواند و در ذهناش غلط گیری میکند. این کاری است که ایشان در جلسات شعر خوانی با شاعران هم انجام میدهد و میخواهد به رخ میکشد که مطالعه زیا د دارد و به زبان فارسی مسلط است.»
فرج سرکوهی؛ روزنامهنگار و نویسنده
فرج سرکوهی روزنامه نگار و نویسنده هم در صفحه فیسبوکش درباره این عکس یادداشتی نوشته و به خاطره و جملهای از شاملو اشاره کرده است. او در بخشی از این یادداشت نوشته است: « گر می بود و این عکس را می دید شاید همان می گفت که زمانی در واکنش به گفته کسی گفت که می خواست برای شعرهای او ملودی بسازد و شاملو کار او دوست نداشت و نمی خواست شعرش با موسیقی او قرین شود.گفت و نوشت «لعنت بر پدر و مادر کسی که این جا بشاشد.» (جمله ای که در قدیم بر برخی دیوارها می نوشتند)
هوشنگ اسدی نویسنده، روزنامهنگار و مترجم در سالهای پیش از انقلاب با علی خامنهای در زندان همسلولی بوده است. او در کتاب «نامههایی به شکنجه گرم» آن روزها را شرح داده و از علاقه علی خامنهای به شعر و ادبیات و البته زاویه او با شعر نو و شاعرانی مثل فروغ و احمد شاملو نوشته است: اساسا اقای خامنهای با شعر نو آشنایی نداشتند و درحد همان شعر کلاسیک میدانستند و علاقمند بودند و بعدا هم مشخص شد که غزلیات درجه سهای هم میگویند. یک آشنایی نسبی با ادبیات کلاسیک داشتند. یعنی در حد شعر امیری فیروزکوهی و عماد خراسانی و شعرای کلاسیک که در آن زمان مشهور بودند.» اسدی در زندان بارها با رهبر جمهوری اسلامی درباره شعر نو بحث کرده بود: «ما چندین بار درباره چند شاعر شعر نو با هم بحث کردیم. یعنی درباره شاعران مورد علاقه من . یکی از آنها فروغ بود که حتی با یک بیت از شعر فروغ هم موافق نبودند. متاسفم این واژه را در مورد شاعر بزرگ ایران به کار میبرم اما فروغ را در حد یک زن بد کاره تلقی میکردند. هر چه من توضیح میدادم که فروغ شعرهای متعددی گفته از جمله شعر معروف «یک نفر میآید که مثل هیچ کس نیست» و میگفتم ایشان حتی به آمدن امام زمان هم اشاره کرده بازهم ایشان اصلا طاقت شنیدن نداشت. شاعر بعدی شاملو بود خیلی از شعرهای شاملو را من حفط بودم و میخواندم چون مرد بود مخالفت آطوری نمیکرد، اما میگفت اینها شعر نیست .یک مشت کلمات را کنار هم میچینند و معنایی ندارد.» او توضیح میدهد که خامنهای با شخص شاملو و نظراتش هیچ آشنایی نداشته است: « با شخص شاملو ودیدگاههای سیاسی اش آشنایی نداشت .من یادم میآید شبهای دراز زمستان که در سلول حوصلهام سر میرفت برای این که ایشان را اذیت کنم یا یک لطیفه ای میگفتم که مقداری جنسی بود که سریع در این موارد موضع میگرفتند یا یک شعر از فروغ یا شاملو بلند میخواندم و این باعث میشد بین ما بحث پیش بیادو سرگرم شویم.» به گفته این روزنامهنگار، خامنهای در آنزمان از ادبیات جهان هم شناختی نداشته و فقط کتاب «بینوایان » را خوانده بوده.
هوشنگ اسدی؛ روزنامهنگار، نویسنده و مترجم
هوشنگ اسدی، علی خامنهای را تا قبل از دوران ریاست جمهوریاش میدیده و برایش کتاب میبرده از کتابهای میخائیل شولوخوف تا کتابهای فروغ و شاملو: « شولوخوف را اصلا نمیشناخت. من در زندان برایش تعریف کردم و بعد «دن آرام» و کتابهای دیگرش را برایش بردم . بعدها که چندباری بحث ادبی کردیم متوجه شدم کتابهای فروغ و شاملو را نخوانده و نظراتش تغییر نکرده اما کتابهای شولوخوف را خط به خط خوانده بود از کاراکترهای کتاب حرف میزد و جاهایی را تحسینبرانگیز میدانست.» علی خامنهای چندباری در سخنرانیهایش به کتاب «دن آرام» اشاره کرده است مثلا در دیدار با اعضای دفتر انقلاب و هنر حوزه هنری گفته بود: «شما «دن آرام» را در نظر بگیرید. این رمان، یکی از رمانهای تبلیغاتی مارکسیستها در دوران اختناق رژیم شاه بود. این کتاب با اینکه رمان بود، اما به عنوان تبلیغ آن را به همدیگر میدادند و مطالعه میکردند! ... اینها به قدری خوب نوشتند و انقلاب را خوب تصویر کردند که شما در این کتابها میتوانید ابعاد این انقلاب به آن عظمت را پیدا کنید.» هوشنگ اسدی میگوید: « من سالهاست میبینم که ایشان از همان کتابهای شولوخوف کد میآورد و گاهی فکر میکنم احتمالا کتاب جدیدی در این 40 سال نخواندهاند. چون اگر مطالعه میکردند فکت میآوردند. خیلی کنجکاوم که در این سالها چه خواندهاند.»
او با دیدن عکس علی خامنهای و کتاب شاملو بیش از هرچیز به لبخند رهبر جمهوری اسلامی توجه کرده است: «در نگاه اول به عکس توجه من به این لبخند موذیانه جلب شد، حالا 40 سال گذشته شاید ایشان تغییر کرده باشند اما این لبخند را وقتی میخواست چیزی را با لبخند رد کند، میزد. مثل یک پوزخند.درواقع به نظر من در دنیای ذهنیاش می گفت ای بابا تو هم که حالا ما میگذاریم کتابهایت دربیاد و چهار نفر کتابهایت را بخوانند.» او فکر میکند بهترین جواب به این عکس و لبخند بیتی از شعر خود شاملو است که یکی از طراحان بالای سر این عکس گذاشته است: «عدوی تو نیستم من، انکار توام. این شعر شاملو بهترین جوابی است که از طرف خود شاملو میشد به لبخند آقای خامنهای در این عکس داد.»
پس از دیدن عکس نمایشگاه کتاب او دوست داشته یادداشتی خطاب به آقای خامنهای بنویسد و در آن بگوید: «۴۰ سال از زمانی که من شعرهای شاملو را برای شما میخواندم و شما حاضر نبودید گوش کنید گذشته، به جامعه رجوع کنید نه از طریق دستگاه امنیتی خودتان و این بساطی که درست کردید لااقل مثل شاه عباس لباس مبدل بپوشید و یک شب بروید در جامعه بین جوانان ایران و ببینید واقعا شاملو چه جایگاهی دارد و شما چه جایگاهی دارید؟ شاملو سمبل آزادی در جامعه روشنفکری ایران است و شما الان به سمبل استبداد و دیکتاتوری تبدیل شدهاید.»
حالا اما لباس مبدلی در کار نیست . تصاویر او در کنار شاعرانی که دست چین شدهاند در صفحه اول خبرگزاریها قرار گرفته است. تصویری شبیه تمامی جلسات شعرخوانی با لبخند همیشگی و زبان طنزی که گاهیحبذا کنان و بارک الله گویان با قافیه همراه میشود و شاعران را تشویق میکند البته شاعران خودی که بزرگداشت گرفتن برای آنها جرم نیست.