Monday, Aug 19, 2019

صفحه نخست » گفت و گو با برادرزاده حسین مکی، نماینده همراه مصدق که بعدها مخالف او شد

mosadeq_081919.jpgآمریکایی‌ها سال ۱۳۳۱ به مکی پیشنهاد نخست وزیری دادند / طرح آن‌ها این بود که علیرضا پهلوی جانشین محمدرضا پهلوی شود / او از آمریکا به مصدق تلگراف زد که قطع به یقین آمریکایی‌ها پشت حوادث سی تیر بودند / ناهار خوردن مکی با زاهدی پس از کودتا مسئله عجیبی نیست / کاشانی با برخی عزل و نصب‌های مصدق موافق نبود؛ می‌گفت: من هم چند نفر برای برخی مناصب دارم / مکی یک روز قبل از کودتا زندانی و بعدازظهر همان روز آزاد شد / چون می‌دانست قرار است کودتا شود به دربندسر رفت / وقتی شاه پس از شکست کودتا، به تهران برگشت سراغ مکی را گرفت

ماهرخ ابراهیم‌پور - انتخاب

بسیاری تصور می‌کنند تاریخ نهضت ملی نفت نکته جدیدی برای کشف کردن ندارد، حال آن‌که هنوز اسناد منتشرنشده زیادی باقی مانده و برای کامل کردن پازل تاریخ مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت و پس از آن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نکات مبهم بسیاری برجای مانده است، زیرا هنوز برخی اشخاص موثر خاطرات خود را ننوشته اند و بعضی از اسامی نیز به شکل رمز باقی مانده. بر همین اساس می‌توان پس از نیم قرن و اندی ادعا کرد تحقیقات درباره کودتا ناقص است.

هنوز نمی‌دانیم علت اصلی یاس مصدق در روز‌های پایانی دولت ملی چه بود؟ چرا دست روی دست گذاشت و تنها نظاره‌ کرد که تیشه به ریشه دولتش بزنند. آیا آن مرد سیاست دیگر تسلیم شده بود و امیدی به فردا نداشت؟ برای آن‌که با قطعیت درباره انفعال مصدق سخن بگوییم باید باز هم منتظر چاپ اسناد و خاطرات بمانیم تا دریابیم چرا نهضت ملی صنعت نفت از هم پاشید، چرا حسین مکی از سرباز فداکار وطن به سرباز خطاکار وطن تغییر عنوان داد؟ آیا مکی به مصدق پشت کرد؟

امیر مکی در کتاب «زندگانی سیاسی مصدق» می گوید چهره مکی سیاه نیست؛ او روزی از عناصر فعال و پویای نهضت ملی شدن نفت بود، انبوه عکس‌ها و یادداشت‌ها از همراهی مکی با مصدق خبر می‌دهد، اما چه شد که در میانه راه مصدق هر روز تنها و تنهاتر شد؟ برای پاسخ برخی از این پرسش ها با امیر مکی، پسر برادر حسین مکی، هم‌سخن شدیم تا دریابیم از ورای یادداشت‌ها، نقل‌قول‌ها و اسناد به جا مانده از حسین مکی چه اتفاقاتی روی داد. دوباره تاریخ کودتا را مرور می‌کنیم این بار با تکیه بر نقش و شخصیت حسین مکی در گفت و گوی «انتخاب» با امیر مکی.

001.jpgدرباره شخصیت حسین مکی چه نکات حائز اهمیتی وجود دارد؟

مکی در ۳۰ سالگی دیپلم گرفت، قبل از آن سال‌ها قبل به کار نویسندگی و روزنامه‌نگاری اشتغال داشت و در عین حال زبان سخنوری و زبان دیپلماتیک را به صورت اکتسابی از محیط اطراف خود و مراوداتش کسب کرد، در حالی که از تحصیلات دانشگاهی در حوزه حقوق و روابط بین‌الملل برخودار نبود، اما با این حال مکی نخستین نماینده ایران پس از مشروطه است که تقریبا در مردادماه ۱۳۳۱ ه. ش. به دعوت بانک جهانی و ماموریت از طرف دکتر مصدق به آمریکا رفت و وارد پنتاگون شد و با رابرت لاوت، وزیر دفاع آمریکا در یک جلسه صحبت کرد که در این جلسه دو نکته مهم مطرح شد: نخست پیشنهاد نخست‌وزیری به مکی سال ۱۳۳۱ ه. ش. و سپس موضوع جانشینی علیرضا پهلوی به جای محمدرضا شاه.

چه سندی درباره این پیشنهاد وجود دارد؟

بهترین سند گزارش مکی به مجلس است، در شرح سفر مکی به آمریکا. باید بگویم مکی پس از اتفاقات سی تیر و بعد از مطرح شدن لوایح شش‌گانه با مصدق اختلاف پیدا کرد، با وجود این اختلاف، اما مکی به آمریکا رفت. در جلسه پیشنهاد آمریکایی‌ها برای نخست‌وزیری به مکی، اصغر پارسا نیز حضور داشت، در آن جلسه به مکی گفتند تو با این شهرت به عنوان «سرباز فداکار وطن» هم با دربار و هم با مصدق ارتباط داری، می‌توانی نخست‌وزیر بشوی! مکی در آن‌جا با اعتراض شدید عنوان کرد که به هیچ عنوان نخست‌وزیر نمی‌شود مگر با رای مجلس. دومین نکته که به او گفتند نظرش درباره جایگزینی علیرضا پهلوی به جای محمدرضا بود! مکی در پاسخ، به دخالت آن‌ها در مسائل داخلی ایران معترض شد و بعد گفت: تا جایی که اطلاع دارم، علیرضا سابقه خوبی ندارد. پس از آن جلسه مکی شبی در منزل خسروشاهی، تاجر معروف، مهمان بوده است، در آن‌جا نیز این قضیه را به یکی دو نفر که در این مهمانی بودند، نقل قول می‌کند و آن‌ها نیز این موضوع را به ایران منتقل می‌کنند.

به عبارتی برای مکی گوش گذاشته بودند و رفتار و کردارش رصد می‌شد، اما نکته دیگر، مکی تمام مواردی را که در آمریکا دیده بود، در گزارش پس از سفر در مجلس شورای ملی عنوان کرد که ثبت شده است. بعد‌ها در خاطراتش درباره اتفاقات سفر به آمریکا نوشت که چندی پس از ورودش به ایران هواپیمای علیرضا سقوط کرد!

آیا حسین مکی در جلسه غیرعلنی مجلس در ۲۶ تیرماه ۱۳۳۱، فردای استعفای دکتر مصدق، که مجلس با اکثریت آرا به نخست‌وزیری قوام‌السلطنه رای داد حاضر بود؟

مکی جزء مخالفان نخست‌وزیری قوام بود و این مخالفت را با سروصدا و فریاد ابراز کرد و در جلسه رای‌گیری برای نخست‌وزیری قوام در مجلس حضور نداشت. در این‌جا باید نکته‌ای را یادآور شوم که مکی تقریبا پس از حوادث سی تیر و انتخاب مجدد مصدق به نخست‌وزیری به عنوان نماینده دولت برای دریافت کمک بانک جهانی به آمریکا رفت، این سفر برای سرپوش گذاشتن بر عصبانیت مکی به دلیل خط خوردن از میان همراهان مصدق در سفر به آمریکا بود. پس از بازگشت مصدق از آمریکا برای دلجویی از مکی سفری ترتیب داده شد که برای پاره‌ای مذاکرات به آمریکا برود. گزارش این سفر در اسناد مجلس شورای ملی موجود است. مکی در این سفر از یکی از کمپانی‌های آمریکایی در تگزاس بازدید کرد. این کمپانی ۲۵ درصد از سهام شرکت آرامکو را دارد. کاپیتان رایبر، مدیر کمپانی تگزاس بود که مکی با او ارتباط خوبی برقرار کرد. در این میان بحثی درباره خلع ید انگلیسی‌ها از نفت مطرح شد که رایبر به مکی گفت: نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ ه. ش. کارشناسان ما آماده رفتن به پالایشگاه آبادان بودند که روز سی تیر ماه برنامه کنسل شد. مکی می‌گوید در آن‌جا بود که واقعا خبردار شدم آمریکا جزء عوامل پشت پرده حوادث سی تیر بوده است، لذا شبانه تلگراف رمزی را به مصدق می‌زند: «من امروز در فلان جلسه بودم و مطمئن شدم که قطع به یقین آمریکایی‌ها جزء عوامل پشت‌پرده حوادث سی تیر بودند.»

چرا میان سردمداران نهضت ملی شدن صنعت نفت اختلاف افتاد؟

آیت‌الله کاشانی پس از حوادث سی تیر با برخی عزل و نصب‌های مصدق موافق نبود و می‌گفت: من هم چند نفر برای برخی مناصب دارم که باید آن‌ها را جا داد. از آن طرف مکی هم با برخی انتخاب‌های مصدق در بعضی پست‌ها موافق نبود، مکی ارتباط خاصی با مصدق داشت و بدون وقت قبلی به دیدنش می‌رفت و یکی از کتاب‌هایش را به نطق‌های مصدق در مجلس شورای ملی اختصاص داده بود، در مقابل هم مصدق در چند جا عنوان کرده بود که مکی مثل فرزند من است. این موضوع را حسین فاطمی، عبدالله معظمی و امیرعلایی نیز در نقل‌قول‌های شان تایید کرده‌اند، اما مصدق در کتاب «تقریرات در زندان» و «خاطرات و تالمات» بیش از یکی دو بار نام مکی را ذکر نکرده است. با وجودی که قبل از پیدا شدن اختلافات میان مکی و مصدق ارتباط نزدیکی بوده و بار‌ها مصدق به منزل مکی تماس می‌گرفته و تا دیروقت با مکی بحث و جدل می‌کردند. آن موقع مکی هنوز ازدواج نکرده و با مادرش در خیابان شاپور نزدیک مسجدجامع زندگی می‌کرد و مصدق هر وقت به منزل پدری مکی زنگ می‌زد، ابتدا با خانم بزرگ صحبت می‌کرد و بعد سراغ مکی را می‌گرفت. چنان‌که ۲۷ مردادماه ۱۳۳۲ ه. ش. به منزل پدری مکی زنگ زد تا با او صحبت کند، اما آن روز مکی را به مدت یک ساعت بازداشت کرده بودند و موقع تماس مصدق در بازداشت به سر می‌برد.

چرا بازداشت شده بود؟

دولت مصدق بازداشتش کرده بود، زیرا او را ضد دولت می‌دانستند، لذا مکی ۲۷ مردادماه ۱۳۳۲ بازداشت و بعدازظهر آزاد شد. البته آن زمان چند روزنامه تیتر زده بودند: «مکی بازداشت شد» بنابراین خبر بازداشت مکی در روزنامه‌ها ثبت شده است. مکی بعد از آزادی به دربندسر رفت، چون می‌دانست که قرار است کودتا بشود و تا چند روز در دربندسر ماند. به طوری که بعد از ورود محمدرضا در یکم شهریور به کشور، او در فرودگاه سراغ مکی را گرفت.

002.jpgدو نکته درباره مکی پس از کودتا حائز اهمیت است، یکی دیدار و ناهارخوردن او با سپهبد زاهدی درست سه روز بعد از کودتا، همچنین دیدار با محمدرضاشاه و پس از آن قرار گرفتن در یک حاشیه امن. برای این دو موضوع چه توجیهی دارید؟

به نظرم دیدار وی با سپهبد زاهدی چندان عجیب و خرق عادت نبود. ضمن این‌که زاهدی زمانی جزء کابینه مصدق بود.

اتفاقا دیدار بسیار عجیبی است که مکی با مرد شماره یک کودتا نه تنها دیدار می‌کند بلکه با هم ناهار می‌خورند، درست زمانی که چند روزی بیش‌تر از کودتا نگذشته است. حال این سوال پیش می‌آید که آیا مکی سرنگونی مصدق را کودتا می‌دانست یا خیر؟

با نگاه شما درباره حاشیه امن برای مکی پس از کودتا موافق نیستم، اگرچه مکی با مصدق مشکل پیدا کرده بود. حتی وقتی مصدق پیشنهاد کرد که وزیر دربار شود، مکی نپذیرفت و در رد این پیشنهاد به مصدق گفت: مردمی که با ۱۱۲ هزار رای من را به عنوان نماینده نخست تهران انتخاب کردند، اگر من از مجلس بیرون بیایم و وزیردربار شوم، از هر طرف حرف خواهم شنید.

ریشه اختلافات مکی با مصدق در چه بود؟ با تکیه بر یادداشتی که عزت‌الله سحابی پس از درگذشت مکی نوشت، یکی از این اختلافات دخالت و اعمال نظر مکی در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی در شمال کشور بود به طوری که آیت‌الله طالقانی شکایت مکی را به نزد مصدق برد؟

سحابی در یک گوشه یاداشتش به «خسرالدنیا و الآخره» مکی اشاره کرده بود که من پاسخی به مطلبش دادم و آن زمان جوان ۲۶ ساله بودم که سحابی از پاسخم خیلی شاکی شد و وقتی تماس گرفتم تا با او صحبت کنم با دلخوری برخورد کرد و به سخنانم گوش نداد. اگرچه سحابی مطالب جالبی هم در همین یادداشت درباره مکی دارد و مدعی است: «اعتراف می‌کنم نخستین اطلاعات سیاسی و تاریخی من از مکی به دست آمده است...»

مسئله‌ای درباره این قسمت از یادداشت سحابی وجود ندارد، بحث بر سر اعمال نفوذ مکی در انتخابات شمال است. برای آن چه پاسخی دارید؟

سحابی در این یادداشت مدعی است که مکی قصد زد و بند در انتخابات شمال را داشته که با این اعمال نفوذ نفراتی را وارد مجلس کند تا کار‌های مدنظر مکی را انجام بدهند! این موضوع برایم جای سوال دارد. طبق اسناد مجلس هفدهم بسیار مجلس بوداری بود!

از چه لحاظ بودار بود؟

از موعد مقرر برای شمارش آراء گذشته بود، اما هنوز آرای بسیاری از حوزه‌های انتخاباتی اعلام نشده بود. برخی معترض بودند که چرا آرای تهران به شکل نصفه و نیمه اعلام شده بود.

شاید این تاخیر به دلیل سفر مصدق به لاهه بود که برخی کار‌ها از جمله شمارش آرا بعضی شهر‌ها نیمه متوقف شده بود.

بله، این موضوع دخیل بود، اما خود همسفران مصدق در سفر لاهه نیز یکی از موضوعات اختلاف بودند و برخی اختلافات از همین سفر آغاز شد. به طوری که ابتدا یکی از همسفران مصدق در این سفر حسین مکی بود، اما بعدا از فهرست همسفران حذف و افراد دیگری جایگزین شد؛ لذا بعضی به مصدق تذکر دادند که همه همسفران لیاقت این سفر را ندارند، اما مصدق اعتنایی نکرد. نکته جالب در این رابطه مطالبی است که در خاطرات به جا مانده از مصدق و کتاب «مصدق به بیان تصویر» از جلیل بزرگمهر عکس مکی را با ابعاد بزرگی منتشر کرده و کنار آن نوشته است: خسرالدنیا و الآخره مکی؛ بنابراین مسائلی از این دست و بعضی سوء‌تفاهمات باعث اختلاف میان یاران مصدق شد و خوشبختانه دکتر غلامحسین مصدق در کتاب «در کنار پدرم» به این مسئله اذعان می‌کند که همسفران پدرش در لاهه افراد متخصص و مناسبی در قضیه نفت نبودند و علی‌رغم که در ایران به پدرش تذکر داده شد که این افراد را با خود نبرد، نپذیرفت.

به نظر شما قضیه همسفران مصدق در سفر به لاهه باعث اختلاف جدی در میان مبارزان نهضت ملی شدن صنعت نفت شد؟

قبل از آن در مسئله لایحه اختیارات مصدق در مجلس اختلافاتی ایجاد شده بود که با قضیه همسفران لاهه شکاف عمیق شد. مسئله این‌جاست که مصدق پس از رسیدن به منصب نخست‌وزیری در حق مجلس و مجلسی‌ها ناحقی کرد، در حالی برخی از سخنان مصدق موجود است که می‌گوید همه بدبختی‌های مملکت ما در دوران فترت مجلس رخ داده است. حال نکته و سوال اصلی این‌جاست چرا فردی که خودش به این مسئله اعتراف و اذعان داشت، در صدد انحلال مجلس برآمد؟!

بهتر است در این‌جا به نظر مکی درباره انحلال مجلس اشاره کنم، مکی معتقد بود، آزموده را آزمودن خطاست. تعجب من در این است که دکتر مصدق ضمن دادن گزارش مسافرت خود به آمریکا و شرکت در شورای امنیت سازمان ملل متحد راجع به فترت و عدم وجود مجلس معتقد بود «با تعطیلی قوه مقننه هرگز موافق نبوده و نیستم؛ میل ندارم که مملکت با فترت روبه‌رو شود؛ زیرا خطر فترت برای کشور زیان‌بخش و غیر قابل جبران و برخلاف قانون اساسی است. تاریخ نیم‌قرن مشروطیت به ما نشان داده که هیچ‌گاه فترت برای ایران خوش‌یمن نبوده و در غیاب مجلس عموما مشکلات زیادی برای مملکت ایجاد شده است و اکثر اوقات سوءرفتار‌هایی شده که مضر و خلاف قانون بوده است؛ بنابراین دولت حاضر تصمیم دارد بلافاصله انتخابات را شروع و وظیفه خود را در کمال قانون انجام دهد.»

مکی می‌گوید برای من باعث حیرت است کسی که خود معتقد بود نبود قوه مقننه چه مفاسدی برای مملکت در بر دارد خود مجلس را منحل کند.

اما من می‌گویم مکی که خسرالدنیا والعافیه فی‌الآخره شده است. به هر حال او در دنیا به خیلی چیز‌ها می‌توانست برسد، ولی نخواست هرچند می‌توانست. یک سری شاید بگویند که نخواست و نمی‌توانست، ولی به نظر من این درست نیست. پاشنه آشیل دوره دولت محمد مصدق انحلال مجلس و رفراندوم بود. متأسفانه استعمار بزرگ با نگاه موشکافانه و دقیق فرایند ملی شدن صنعت نفت را تجزیه و تحلیل می‌کرد و توانست در نهایت ملی شدن صنعت نفت را با کودتا و با استفاده از شرایط به‌وجودآمده از بین ببرد.

به نظرم یکی از دلایل اصرار مصدق به انحلال مجلس، بدبینی شدید به بعضی مجلسیان بود که برای کنار زدن دولت مصدق هر کاری می‌کردند. اگرچه باز هم این ذهنیت نباید باعث بستن مجلس می‌شد، اما به نوعی توجیه حرکت مصدق می‌تواند زمینه ذهنی باشد که نسبت به نمایندگان مجلس هفدهم و سلامت آن‌ها داشت.

نه با این نگاه موافق نیستم، باید دید این نگاه از کجا نشات می‌گرفت و چرا به یک‌دفعه مصدق، سیاستمدار برخاسته از مجلس علیه این نهال مشروطیت برخاست!

به نظرم رفت و آمد‌های مجلسیان، بوی توطئه و دامن زدن به اختلافات و توقعات نمایندگان از مصدق در کنار هم باعث شد که نخست‌وزیر نهضت ملی شدن نفت به فکر بستن مجلس بیفتد تا شاید از این ناحیه خطر استیضاح را رفع کند، اما خطر نهایی که در کمین دولتش بود، یعنی کودتا را نتوانست دفع کند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy