Wednesday, Nov 20, 2019

صفحه نخست » قطع اینترنت در ایران؛ "حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن"

zarif.jpgدویچه وله - جواد ظریف در نیویورک اجازه نداشت به بالین دوست بیمارش برود، توییت کرد "به یُمن تکنولوژی او را دیدم". با قطع اینترنت در ایران، کاربران خارج از مرزها از "بی‌خبری" می‌نویسند و روزنامه‌نگاران داخلی از افق دیدی که کم شده است.

زل زده است به صفحه گوشی‌ همراهش. در واتس آپ گزینه تماس تصویری را انتخاب کرده و منتظر است که مادر گوشی را بردارد. خبرهای ناآرامی‌ها در ایران را خوانده و چند ویدیو از آتش‌سوزی‌ها در شهرش را دیده، در خیابان‌هایی که برایش ناآشنا نیستند. این چندمین بار است که تلاش می‌کند، نه تنها صدای پدر و مادر را بشنود که چهره‌شان را هم ببیند تا خیالش کمی آسوده شود، تا از زبان آنها بشنود در شهر چه خبر است. گوشی زنگ می‌خورد و زنگ می‌خورد و تنها چیزی که می‌بیند، چهره‌ی خودش است؛ نگران، درمانده و تنها. به هر که زنگ می‌زند، تنها خودش را بر صفحه می‌بیند.

ناهید تنها ایرانی‌ای نیست که این روزها نگران ایران است و رویدادهایی که در آن کشور می‌گذرد.

با اوج‌گیری ناآرمی‌های اخیر در ایران که با افزایش قیمت بنزین آغاز شد، حکومت دسترسی کاربران ایرانی به اینترنت را تقریبا به طور کامل قطع کرد. دلیل این اقدام شدید حکومت را هم شاید بتوان در بیم‌اش از قدرت سازماندهی اعتراضات از طریق اینترنت دید یا جلوگیری از انتشار تصویر و نوشته از حال و هوای این روزها.

مطالب بیشتر در سایت دویچه وله

سایت‌های داخلی از ضرر و زیانی که قطعی اینترنت برای بخش بازرگانی، تجاری، صنعت و توریسم و... به بار آورده است نوشته‌اند، اما از رها شدن "غول بی‌خبری" که گویی با قطع اینترنت از چراغ جادو بیرون آمده و چون ابری ایران را در خود فرو برده‌ است، خیر.

چرخی در شبکه‌های اجتماعی چون توییتر و اینستاگرام نشان می‌دهد، بی‌خبری چه به حال و روز شهروندان آورده است.

بی‌خبری از ایران و معنای جدید "غربت"

کم نیستند شهروندان ایرانی خارج از ایران که در توییتر از غربتی که به یکباره احساسش کرده‌اند، می‌نویسند. کاربری می‌نویسد: «"غربت در غربت" می‌باید همین باشد. بی‌خبر از خانه، انگار یک‌طرفه شده باشد همه چیز، بی‌خبر از دوستان و فامیل و بی‌خبر از ایران.» برای بسیاری از شهروندان ایرانی ساکن کشورهای دیگر، تازه با قطع این ارتباط است که فاصله‌های جغرافیایی معنا پیدا کرده‌اند؛ فاصله‌هایی که فضای مجازی بی‌رنگشان کرده بود.

اکنون با قطع تقریبا کامل اینترنت، گویی میلیون‌ها نفر در تنگی شیشه‌ای که دور تا دورش را دوداندود کرده‌اند، گرفتار شده‌اند. همه "از بیرون" چشم دوخته‌اند به این تنگ تیره و تار که چیزی ببینند، که با چشمان خودشان ببینند تا باور کنند آنچه "رسانه‌های غربی و بیگانه" بر پایه معدود عکس‌ها و ویدیوهای منتشرشده، می‌نویسند و می‌گویند، "سوءاستفاده" است و "اغراق" و "توطئه". اما حکومت به جای آنکه شیشه را پاک کند، به جای اینکه با اجازه گردش آزاد اطلاعات قدرت تشخیص و تمیز به بیننده و خواننده بدهند، حلقه را تنگ‌تر می‌کند.

در چنین فضایی که پل‌ها برچیده شده‌اند و ایران به اندازه فاصله جغرافیایی‌اش دور و دست‌نایافتنی شده، فضای بی‌خبری و درز قطره‌ای اطلاعات، "ابعاد فاجعه‌آمیز" هر خبر و تصویری را چندین برابر می‌کند.

گوشی ناهید زنگ می‌خورد. شماره پدر است. حالا چهره پدر و مادر دوباره بر صفحه جادویی نقش می‌بندد. هر دو لبخندی به لب دارند و مادر بی‌درنگ می‌گوید: «مدام در حال شماره گرفتن بودیم، تازه اینترتمان وصل شد. اگر قطع شد، بدان حال همه‌مان خوب است.» پدر حرف نمی‌زند، دست زیر چانه زده، خیره شده به دخترش، انگار نمی‌خواهد لحظه‌ای را از دست بدهد، گویی اعتمادی به ارتباط دوباره نیست. مادر حرف می‌زند، می‌گوید همه چیز آرام است اما سرش را تکان می‌دهد و با اشاره دست می‌فهماند: «تو باور نکن.» ارتباط قطع می‌شود. پدر و مادر را دوباره به درون تنگ تاریک پایین می‌کشند.

آنچه نمی‌بینیم نامش "اختلاف خانوادگی" است

تاریخ دوباره تکرار می‌شود. مثل صحنه‌های فیلم‌ "آشغال‌های دوست‌داشتنی". گویی این سرنوشت ملتی است که هر چند سال یکبار عادت کرده، پشت تلفن و اسکایپ و واتس‌اپ و... به خویشاوندان و عزیزان خود، آن سر دنیا بگوید، "همه چیز خوب است" و آنها بخوانند که "دروغ است".

کاربری در توییتر می‌نویسد: «ماجرای ما هرچه قدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است.» در این گزاره، ایرانی خارج از وطن، از خانواده نیست. دیگری در پاسخ به این کاربر می‌نویسد: «پدر خانواده دست بزن دارد و با هر بهانه‌ای بچه‌هایش را می‌زند و یا حتی به آنها تجاوز می‌کند. نصیحت می‌کنید از کسی کمک نخواهد، به امید اینکه پدر بهتر شود.»

جلوگیری از درز اطلاعات درست درباره این "اختلاف خانوادگی" اما تنگ شیشه‌ای را به حالت انفجار رسانده است.

قطع اینترنت و پیامدهای آن از نظر روزنامه‌نگاران داخلی

کم نیستند روزنامه‌نگاران و خبرنگاران درون ایران که آنها هم از مشکلاتی که قطع اینترنت به بار آورده و پیامدهای آن برای خبررسانی و اعتماد مردم به رسانه می‌نویسند. اگر گروهی تصور می‌کند، قطع اینترنت می‌تواند مرجعیت را به رسانه‌های داخلی بازگرداند، خواندن نظر دسته‌ی دیگر خلاف این موضوع را اثبات می‌کند.

امید توشه در توییتر می‌نویسد: «بدون اینترنت آزاد، انگار همه زندانی شده‌ایم.» محمد مساعد، خبرنگاری دیگر در توییتر می‌نویسد: «در نبود اینترنت، کلان‌شهرها تبدیل به هزاران دهکده کوچک متراکم شده‌اند. وقتی ابزارهای ارتباطی قطع می‌شوند، افق دید چند متر می‌شود و دیگر فرقی نمی‌کند، چند کیلومتر فاصله داری یا چندهزار کیلومتر.» افشین امیرشاهی، روزنامه‌نگار دیگری است که نتایج "قطع اینترنت و دستورالعمل‌های چه بنویس و چه ننویس" را این گونه خلاصه می‌کند: «سلب مرجعیت از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های داخلی و بی‌اعتمادی به روزنامه‌های داخلی».

مردمی که دنبال راه‌های ارتباطی جدیدند

خبرگزاری‌های داخلی فعالند؛ از تخریب‌ها می‌نویسند، از "اغتشاشگران" و از پرداخت خسارت‌ها توسط بیمه می‌گویند، "همه چیز تحت کنترل است"، "شهر در امن و امان است". در "افق چندمتری" به وجودآمده از بی‌خبری، آنچه قابل راستی‌آزمایی نیست همین "امن و امان" بودن شهر است.

مشخص نیست حکومت ایران تا چه اندازه و برای چه مدت زمانی، در قطع کامل ارتباط میلیون‌ها ایرانی با جهان، مصمم است اما واقعیت این است که مردمی که دهه‌هاست در جهان ارتباطات بالیده‌اند را نمی‌توان برای همیشه محصور کرد. کاربری می‌نویسد، مادرم پروکسی‌ها را می‌شناخت و حالا در حال یادگرفتن دسترسی به اینترنت از طریق اس‌اس‌اچ تونل‌ها و... است.»

"تکنولوژی متشکرم"

اینترنت قطع و وصل می‌شود.

توییتی از جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران دست به دست می‌شود که نوشته بود: «به یُمن تکنولوژی توانستم دوست ۴۰ ساله‌ام و فرستاده ایران در سازمان ملل را که اکنون در اینجا، بیمارستانی در نیویورک چندصدمتر آنطرف‌تر به سر می‌برد، ببینم و با او حرف بزنم.»

کاربران ایرانی از هر لحظه‌ی اتصال استفاده می‌کنند تا به صاحبان قدرت در ایران یادآوری کنند که "محرومیت از فضای آزاد اطلاعات نقض حقوق بشر" است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy