همه طب سنتی، اندازه آزمایش پاستور ارزش ندارد
رسول جعفریان می گوید: ایران امروز ما در برخی زمینه ها دوقرن از علم دنیا عقب است. او با طرح موضوعاتی مانند پزشکی اسلامی و طب سنتی، سخت می ستیزد و منتقد سرسخت خرافه گویی های افراد مجهولی چون تبریزیان های حوزه علمیه است.
مدتها پیش از این شما در باره جریان طب سنتی مطالبی می نوشتید. آن وقت ها کمتر این بحث ها مطرح بود. آیا خطر این افکار را که این روزها با اظهارنظرهای شگفت روشنتر شده حس می کردید؟
درست می فرمایید، من چندین سال است که درباره ریشه های طب سنتتی و آنچه اسلامی نامیده می شود، بیشتر از حیث تاریخ علم و مباحث معرفت شناختی آن می نویسم. هفت سال قبل، در یک سخنرانی، وقتی شنیدم کسی گفته بود ما میراث پزشکی متنابهی در حد ده هزار کتاب خطی داریم، عرض کردم که همه آنها به اندازه آزمایش پاستور ارزش ندارد. شما وقتی کتابهای طبی قدیم را نگاه بکنید، اساسا از لحاظ معرفتی مشکل دارند. بیشتر حدس و گمان، تصورات واهی و حدس های نادرستی ست که مبنای استدلال ها و گزارهای طبی است. بسیاری از آثار طبی قدیم را وقتی ملاحظه کنید، یک گزاره علمی درست در آن نمی بینید. البته ممکن است تجربه های ساده در آنها باشد، یا نکاتی درباره تشریح بدن انسان در آنها دیده شود، اما اساس آن نظریات، مبنای علمی نداشت.
ممکن است گفته شود که مگر شما تخصص در طب دارید که این طور طب سنتی را ارزیابی می کنید؟
اساسا بحث های بنده، درباره جنبه های معرفتی دانش طب یا نجوم یا حتی تاریخ است. اینجا بحث من درباره محتوا نیست. بنده از همین زاویه به علم جغرافی هم می نگرم، از این زاویه که مثلا گزاره هایی که یاقوت حموی در معجم البلدان درباره شهرها یا آثار شگفت می آورد، با خرافه چه ارتباطی دارد؟ چه قدر آن از منابع اسطوره ای و داستانی است؟ کار میدانی و دقت و مشاهده علمی چه قدر در شکل گرفتن آن نقش دارد؟ چه اندازه از اخبار کتاب مقدس استفاده کرده و تحت تأثیر آن بوده است؟ کدام گزاره جغرافیایی را با حدیث اثبات می کند؟ این قبیل بحث ها، معنایش این نیست که من دارم درباره جغرافیا نظر می دهم. در طب و نجوم هم همین طور است.
به نظرم، مشکل، همان است که از قدیم بوده است. ببینید ما یک طب قدیمی یا سنتی داریم که بخشی از آن یونانی یا هندی یا ایرانی است و بخشی به اسم طب دینی مطرح شده که اصلش هم از تجربه های مختلف یا اقوام دیگر گرفته شده است. گاهی حدیثی هم درباره آن هست که اگر درست باشد جنبه ارشادی یا محلی ـ بر اساس تحلیل شیخ صدوق ـ دارد ؛ و اگر هم درست نباشد که اساسا به اعتراف اساتید فن، غالب آن حدیث چنین است، که هیچ. تکلیفش روشن است.
نزدیک دویست سال است که این کشاکش و مقاومت هست. در اروپا بیش از پانصد سال است که کشاکش بوده و هست. معلوم است که دیندارها به سادگی تسلیم نمی شوند، کما این که کلیسا هم بسادگی تسلیم نشد. ما هنوز در قرن هجدهم اروپا هستیم. حالا حالا هم این نزاعها هست. حالا مشکل این است که کرونا آمده، و مسأله بالا رفته است. جامعه ما، دارای یک حکومت اسلامی است، دو دهه هم هست که بحث های تمدن اسلامی مطرح شده است. البته حتی از پیش از انقلاب هم بحث تولید علمی دینی و تمدن دینی مطرح بود. بیشتر هم الهامبخش آن، خارجی های مسلمانان شده یا مسلمانانی بودند که در اروپا بودند. محرکش هم گاهی همین تمدن نویسان اسلامی در غرب بودند.
ما برای یک موشک چه قدر باید ناز لیبی یا کره شمالی را می کشیدیم. در میان ما هم این سالها، علم بیشتر در نظامی گری رشد کرده است. اما با این حال، مردم ما تحت تأثیر این جنبه ها فقط نیستند. یک عده اهل منبر داریم که صدا و سیما مردم را به اینها سپرده، از صبح تا شب این مباحث را متفاوت با روش درست مطرح می کنند. معلوم است که حرفهای خوب هم دارند، اما همین ها، روز اول که کرونا آمد، عوض این که مردم را به خطرات آن آگاه کنند، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه رفتند و عکس یادگاری گرفتند، کاری که هیچ وقت نمی کردند. اینها معنا دار بود. همین ها الان هم در سیما از صبح تا شب مشابه همان مساله را در لفافه مطرح می کنند.
به نظر شما چه باید کرد؟
نگفتید چه باید کرد؟
خوب، من عرض کردم که به ریشه کار توجه نشده است. حالا عرض می کنم، فکر نکنید کار ساده ای است. اکنون ما در مرحله مهمی هستیم. ضعف ما در این ماجرا آشکار شد، و معلوم شد که پاسخ هایی که برای پرسشهای موجود داشته ایم، در یک مرحله بحرانی، نتوانست ما را از این پل صراط صعب العبور که قرنها مسیحیت را هم گرفتار کرده بود، سالم رد کند. حوزه باید بپذیرد که در مقابل این همه هجمه، که گاهی هم فکر می کند سیاسی است، و نیست، درمانده شده است. این عیبی ندارد که مشکل را بپذیرید.
چرا برخی از فرقه های ایجاد شده در یک دوره مشخص، به راحتی ظهور می کنند و بر دیگران غالب می شوند. این البته از نظر فکری قاعده و منطق دارد. در حوزه سیاست و اجتماع هم مسائل خاص خودش را دارد. حالا ما شروع کرده ایم به پاسخ دادن. در حوزه، جریانهایی هستند که روشن هستند. مثلا ببینید. وضع حرم امام رضا در مشهد با حرم حضرت معصومه در قم. در قم، که مرکز کرونا بوده، چه قدر مساله و مشکل درست شد و مطمئن هستم که هنوز هم مدیریت آنجا، به آنچه به اجبار تن به آن داده، راضی نشده است.
اینها به حکومت هم ربطی دارد؟
توجه داشته باشید، مشکلات دینی و بحرانهایی پدید آمده، به تدریج، روی هم انباشه می شود تا جایی که مردم فکر دینی و موضع شان را نسبت به دین و آنچه به آن وابسته است عوض می کند. این را باید به عنوان یک مخاطره اصلی پذیرفت. الان اساسا بحث دین است نه حکومت. اما یادمان باشد که وقتی حکومتی دینی است، و متکی به دین، اگر وضع دینی جامعه گرفتار بحران شود، حکومت هم گرفتار پیامدهای آن خواهد شد، مگر این که از اساس حسابش را جدا کند و احتمال بدهید که در یک مقاطع خاصی این کار را هم بکند. نمی گویم اینجا اتفاق می افتد، می گویم، اینها از لحاظ علم سیاست قابل تأمل است.
مواضع داخل حوزه علمیه نسبت به این مسأله کرونا چطور بوده است؟
به نظرم موضع روشنی نیست. همه چیز از داخل حوزه شنیده می شود. حمایت های صریح از این قبیل ادعاهای تبریزیان وار که خاطرتان هست، چند ماه قبل، به خاطر تعطیل شدن یک مراسم در باره طب سنتی در دفتر تبلیغات، سبب تظاهرات علیه رئیس دفتر تبلیغات هم شد و خواستار عزل او شدند. می دانید که در درس تبریزیان چند سال قبل که در زیرزمین مدرسه فیضیه بود اقلا چهار صد پانصد نفر شرکت می کردند. پس این جریان قوی است.
و اما مراجع در خصوص کرونا موضعی مدافعانه از وزارت بهداشت گرفتند. به نظرم از این جهت که آنها آدم های پرنفوذی هستند، خوب است. اما پیداست که وقتی این اوضاع پیش آمد، شرایط طوری شد که از آنان خواسته شد در این باره اظهار نظر کنند. حرکت خیلی طبیعی نیست. اما در کل، بحث بنده این است که این جور اظهار نظر هم این نکته را به ذهن می آورد که توصیه به اطاعت از علم را هم باید به توصیه دین یاد گرفت. این نظریه مشکل دارد. قرار نیست این مطالب از دل دین در بیاید. دین بسیار مهم است، عبادات و احکام مولوی و ارشادی دین در حوزه هایی که ثابت است، مهم است، اما قرار نیست مشروعیت علم طب جدید یا نجوم جدید را هم دین اثبات کند. به نظرم شرایط باید به گونه ای باشد که روشن باشد، بدون هیچ ابهام، که حوزه دین مشخص است و علم راه خودش را می رود.
این که عده ای راه بیفتند و چندین دهه است راه افتاده اند و علم را غربی و شرقی کرده و می کنند، این مشکلی است که روشفکرانی مثل نصر و دیگران برای ما درست کردند و حالا ما هم در دام آنها که خودشان به تعبیر اینها نوعی غربزدگی دارند، افتاده ایم. اگر روحانیت، طبیب معنوی مردم است و منابع خودش را دارد، پزشک طبیب مادی و مستقل است و کارش هیچ ارتباطی با منابع طب روحانی و دینی که برای ترویج تقوا در زندگی است، ندارد. مسائل حقوقی جامعه هم جای خود را دارد. هر کسی، روحانی و غیر روحانی اگر در شغل اصلی و غیر اصلی خود، تخلفی دارند که قضات باید رسیدگی کنند. اما چنان که اشاره کردم، بحث این است که علم باید کار خودش را بکند و راه خودش را برود، اما ما اکنون افساری به آن زده ایم و به نظرم، همان نظریاتی را ترویج می کنیم که آخرش دوباره سرنوشت دین به دست همین فرد و افرادی می افتد که حالا رفتارهایش این همه مشکل برای دین و دینداری درست کرده اند.
کَرنای کرونا؛ محمد مطهری
عفت موسوی و ماجرای آن فرار تاریخی! احمد زيدآبادى