Sunday, Apr 12, 2020

صفحه نخست » مقایسه اسلام زهره قائمی و نویسندگان "باشگاه خبرنگاران وابسته به صدا و سیما"

zohreh.jpgبا همکلاسی سابقم ف-م- سخن در فیسبوک راجع به مطلبش در مورد "صدای آمریکا یا صدای مرگ بر آمریکا" نظراتی را رد و بدل می کردم که نوشتم به نظر می رسد که صدای آمریکا تنها نیست و گویا نیوز نیز تبدیل به تریبون جمهوری "نکبت" اسلامی شده است! وی در جواب من نوشت:

"چرا تریبون جمهوری نکبت؟ چون تقریبا همه جور خبر و نظری رو منعکس می کنه؟ کدام حرف هست که در گویا نیوز زده نشده باشه و کدام خبر است که بلافاصله منعکس نشده باشه؟

انصاف هم خوب چیزی ست" در جواب سخن نوشتم :" نوشتن همه جور خبر و نظر خوب است ولی بازپخش خبرهای "باشگاه خبرنگاران وابسته به صدا و سیما " که نویسندگان آن مشخص نیستند و پروپوگاندای جمهوری اسلامی است دیگر من اسم آنرا "همه جور" نمی گذارم. سوال مشخص آیا شبیه این خبر از "سایت مجاهدین" هیچوقت در گویا نیوز انعکاس پیدا کرده است؟" مشروح این رفت و برگشت نظرات در فیسبوک سخن موجود است و علامندان می توانند در آنجا دنبال کنند. ولی در نهایت مثال مشخص من مقاله ای در مورد مجاهد شهید زهره قائمی بود که در گویا نیوز آمده بود. سخن، مرا ترغیب کرد که اتفاقا خیلی خوب خواهد شد که شما در باره ی دروغ های باشگاه در باره ی زهره قائمی بنویسید تا اطلاعات درست به مخاطبان برسد. در پاسخ نوشتم که من زهره قائمی را از نزدیک نمی شناختم ولی در مورد چند مطلب که از نزدیک اطلاع دارم می توانم بنویسم. سخن در پاسخم نوشت: "خب چیزِ مربوطی باشد که به موضوع مطرح شده مربوط باشد که به خاطر به روز نبودن کنار گذاشته نشود. شما همین مورد زهره قائمی را که به روز است در باره اش بنویسید ببینیم واکنش ها چه خواهد بود."

در اینجا من سعی می کنم برداشت خودم را از دو اسلام سراپا متضاد یعنی اسلام زهره قائمی و مجاهدین با اسلام نویسندگان باشگاه خبرنگاران و سردمداران جمهوری اسلامی بنویسم که امیدوارم راهگشا باشد.·

مقایسه ظاهری پیروان ادیان مختلف و یا حتی فرقه های مختلف یک دین موجب شده است که بعضی از مخالفین جمهوری اسلامی به این نتیجه برسند که در نهایت فرقی بین این ادیان وجود ندارد مثلا در مورد اسلام شیعه در ایران می گویند که چون مجاهدین و سران جمهوری اسلامی هر دو می گویند که مسلمان هستند و در مراسمی قران بسر می گیرند و یا در مورد واقعه عاشورا حرف می زنند و یا زنان ایشان حجاب بر سر می کنند، در واقع فرق آنچنانی بین ایشان وجود ندارد و دعوای اصلی بر سر قدرت سیاسی می باشد.

قبل از شروع بحث لازم به تذکر است که من این مطلب را از منظر نتیجه عملی دو تفسیر متضاد از اسلام بر جامعه می نویسم. این یک مقایسه تطبیقی با توجه به یک مثال تاریخی و نوشته های باورمندان به این دو تفسیر متضاد می باشد.

از صدر اسلام تا کنون همواره دو تفسیر متضاد از اسلام وجود داشته است. برای مثال جنگ صفین یا اولین جنگ داخلی مسلمانان بین علی بن ابی طالب داماد پیامبر و معاویه حاکم دمشق اتفاق افتاد. وقتی که علی خلافت چهارم را اعلام کرد و در جستجوی قاتل و یا قاتلین خلیفه سوم عثمان بود، غیر ممکن می نمود که قاتل و یا قاتلین را بشود از بین گروهی شورشی پیدا کرد. معاویه موضوع "عدالت نسبی" را مطرح ساخت که " حق یک شخص می تواند قربانی امنیت امت شود." و در نتیجه می بایست تمام افراد قبیله را که قاتل یا قاتلین عثمان از ان بودند را از دم تیغ گذراند. در مقابل علی موضوع "عدالت مطلق" را بیان می کرد و می گفت که "حق یک شخص نمی تواند قربانی هیچ چیز شود." و تنبیه تمام افراد قبیله بخاطر جنایت یک فرد و یا افرادی از قبیله "اسلامی" نیست. از آنجایی که پیدا کردن قاتل و یا قاتلین بطول انجامید با دسیسه قدرت طلبان لشکر علی در مقابل لشکر معاویه قرار گرفت.

در ایران کنونی نیز هنوز دو تفسیر متضاد از اسلام و جایگاه آن در سیاست وجود دارد. یکی تفسیر ارتجاعی از اسلام توسط آیت الله خمینی و دیگر سردمداران جمهوری اسلامی و دیگری تفسیر مترقی از اسلام توسط مجاهدین خلق و هواداران سازمان.

از زمانیکه تفسیر ارتجاعی از اسلام با تشکیل رژیم جمهوری اسلامی در سال 1357 بصورت یک نیروی سیاسی بین المللی ظهور کرده است، دنیا شاهد اعمال وحشیانه نظیر سنگسار، قطع عضو، چشم از حدقه بیرون آوردن و کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی تحت نام "عدالت اسلامی" و یا قانون شریعت بوده است. صدور بنیادگرایی خشن مذهبی از آن زمان بصورت ویژگی متمایز این رژیم قرون وسطایی در آمده است.

اختلافات بین این دو تفسیر متضاد از اسلام بقدری است که همزیستی مسالمت آمیز میان طرفداران حکومت جمهوری اسلامی مانند نویسندگان باشگاه خبرنگاران وابسته به صدا و سیما با مجاهدین امکان ندارد چون اسلام ارتجاعی در قدرت است و بر اساس آموزش های آیت الله خمینی، جمهوری اسلامی بر اساس "ولایت مطلقه فقیه" پایه ریزی شده است و هیچ شخصی نمی تواند بجز فقهای شورای نگهبان ادعا کند که "اسلام" و نقش آنرا در سیاست می داند. بنابراین در داخل ایران هر کس و یا گروهی مانند مجاهدین که با تفسیر ارتجاعی سران حکومت از اسلام مخالفت کند به عنوان دشمنان خدا با ایشان برخورد می شود و با حکم اعدام مواجهه می شوند. با کمال تعجب و ناباوری سران جمهوری ارتجاعی اسلامی اعتقاد دارند که مسئولیت ایشان برای اداره امور فقط محدود به مرزهای داخل ایران نمی شود بلکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی به جهانیان اعلام شده است:" در تشکیل و تجهیز نیروهای دفاعی کشور توجه بر آن است که ایمان و مکتب، اساس و ضابطه باشد، بدین جهت ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب در انطباق با هدف فوق شکل داده می‌شوند و نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلکه با رسالت مکتبی یعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان را نیز عهده‌دار خواهند بود." این بدان معنی است که هدف نهایی ایشان جمهوری اسلامی دنیا می باشد.

تفسیر مترقی از اسلام برطبق نظر آیت الله خمینی و جانشین او آیت الله خامنه ای "اسلام آمریکایی" و یا "اسلام منافقین" نام گذاری شده است.

اما این اسلام آمریکایی چیست؟ اسلام آمریکایی اسلامی نیست که بوسیله مسلمانان در آمریکا پیاده می شود بلکه اسلامی است که سران جمهوری اسلامی می گویند "انحراف" از "اسلام ناب" می باشد. در حقیقت مجاهدین می گویند: در تفسیر مترقی، اسلام دینی است که بردباری را ترویج می کند و طرفدار تساوی مرد و زن می باشد. به دموکراسی باورمند است. از حقوق بشر و عدالت اجتماعی دفاع می کند و جدایی نهاد دین از حکومت را پذیرفته است.

تفسیر ارتجاعی از اسلام و خطری که دنیا را مورد تهدید قرار می دهد، مانند فکر همزیستی مسالمت آمیز با مسیحیان قرن چهاردهم میلادی می باشد که بسیاری را به صرف باورمندی به عقیده ای خلاف کلیسا اعدام می کردند و یا در آتش می انداختند. امکان گفتگوی سازنده با این افراد وجود نداشت تا اینکه بعد از طاعون بزرگ و رنسانس علمی و پروتستانیزم، سران مسیحیت قبول کردند که منافع مشترکشان با دیگر اعضای جامعه مدنی ایجاب می کند که سکولار دموکراسی و مردم سالاری را بپذیرند. حال در ایران سران جمهوری اسلامی جامعه مدنی را قبول ندارند و به مردم حق انتقاد از ایشان را نمی دهند.با بی رحمی مخالفین سیاسی و عقیدتی خود را به اعدام محکوم می کنند و حتی مانند اجداد خود معاویه زندانیان سیاسی و عقیدتی خود را به صرف حمله دیگر اعضا گروه به ایشان اعدام می کنند مانند کشتار زندانیان سیاسی در سال 67.

به این دلیل است که اکثر روشنفکران و متفکرین و سیاستمداران غرب بر خلاف بعضی از روشنفکران ایرانی بین تفسیر مترقی از اسلام توسط مجاهدین خلق و تفسیر ارتجاعی از اسلام توسط سران جمهوری اسلامی فرق قائل هستند و معتقد هستند که صلح پایدار بین ایران و غرب جنگ بین غرب و اسلام نیست بلکه این صلح پایدار تنها در نابودی حکومت جمهوری اسلامی و تفسیر ارتجاعی از اسلام امکان پذیر می باشد و حمایت از تفسیر مترقی از اسلام توسط مجاهدین خلق می تواند به صلح و امنیت جهانی کمک کند که این تفسیر مانند مسیحیت امروزی در مقابل مسحیت قرون وسطایی با ارزش های غرب همخوانی دارد.

به این دلیل است که مجاهدین باورمند به تفسیر مترقی از اسلام ماننده زهره قائمی حاضرند که حتی با دست خالی جلوی ارتجاع حاکم بایستند و با آن بجنگند.

خوشبختانه تجربه زندگی بیشتر از 4 دهه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی برای اکثریت مردم به نظر من جای هیچگونه شک و شبهه ای بجا نگذاشته است که این رژیم نمی تواند عضوی از دهکده جهانی باشد و هنوز می خواهد با توسل به جن و انس کشور را اداره کند. در مقابل زهره قائمی ها با فدا کردن جان خود یک نه بزرگ به اسلام ارتجاعی گفتند. برنامه سیاسی زهره قائمی طرح ده ماده ای شورای ملی مقاومت می باشد که نوید یک حکومت سکولار دموکرات را می دهد. دین زهره قائمی ها خصوصی است و نمی بایست به دیگران تحمیل شود. به امید چنان روزی که دور نیست و درود بر زهره قائمی که جان خود را در راه آزادی ایران فدا کرد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy