(در حاشیه گفتگوی دری نجف آبادی در برنامه دستخط)
پرویز دستمالچی - ویژه خبرنامه گویا
پس از قتل های معروف به زنجیره ای با هدف از میان بردن مخالفان در درون، و پس از اعتراضات بسیار شدید و گسترده در درون و بیرون ایران علیه قتل دگراندیشان، چند نفر از وابستگان و ماموران وزارت اطلاعات و امنیت ج.ا.ا.، از جمله شخصی به نام مهرداد عالیخانی (با نام مستعار صادق مهدوی یا جمال رضایی، پرسنل معاونت اداره چپ و مسئول اداره چپ نو)، به عنوان یکی از عوامل ترورها، دستگیر شد و مورد بازجویی قرار گرفت. نوشته زیر فشرده ای از برگ های بازجویی (۱) او است که بسیار کوتاه شده اند.
آنچه در زیر می آید ماجرای کشتن مخالفان سیاسی یک سیستم جنایتکار است که بیشتر شبیه داستان های تخیلی- جنایی است. وزیر دستور می دهد، زیردستان عمل می کنند. وزیر اطلاعات و امنیت وقت (قربانعلی دری نجف آبادی) یک روحانی منتخب رئیس جمهور و شخص مورد اطمینان و مورد نظر رهبر دینی- سیاسی نظام برای وزارت اطلاعات و امنیت است. اگر او "خود سرانه"عمل کرد، چرا هرگز مورد مواخذه و نیز پیگرد قضایی قرار نگرفت؟ و چرا او امروز به عنوان "مجتهد" منشی هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری است؟ تمام بررسی ها و اسناد و مدارک نشان می دهند که قتل دگراندیشان همواره زیر نظر رهبر مذهبی- سیاسی نظام و نیز تحت نظارت و همراهی و همکاری راس نظام بوده است و قاتلان همواره ارتقاء مقام یافته اند. یعنی، "خودسری"در خلافت امت- امامتی!؟ تنها یک افسانه است.
مهرداد عالیخانی در برگ های بازجویی خود نام و مشخصات فردی و سازمانی و نام های مستعار تمام کسانی را که در قتل ها شرکت داشته اند بیان می کند و نیز مسئولیت مستقیم آیت الله دری نجف آبادی را. دری نجف آبادی اکنون منشی "مجلس خبرگان رهبری" است و رهبر تعیین می کند! دیگر جنایتکارانی که مستقیم و غیرمستقیم در کشتار دگر اندیشان شرکت داشته اند، اکنون در کدام پستها و مقامات حساس کشور مشغول"خدمت" هستند؟(۲)
قتل پروانه و داریوش فروهر از زبان متهمان:
"... س: شما (مهرداد عالیخانی، با نام سازمانی- اداری صادق صادق مهدوی، پ. د.) متهم به آمریت در قتل ها هستید. هر توضیحی دارید بیان کنید.
ج: آقای سید مصطفی کاظمی (موسوی) در تاریخ ۱۸/ ۸/ ۷۷ گفته بودند به اتفاق خدمت دری(حجت الاسلام قربانعلی دری نجف آبادی وزیر وقت اطلاعات، آیت الله و "مجتهد" امروز که منشی کنونی هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری است، پ.د.) برویم و از آن جمله در خصوص برخورد با برخی ازافراد صحبت شد. آقای موسوی ضمن اینکه قائم مقام معاونت امنیت بودند مسئولیت اداره کل بررسی معاونت را نیز به عهده داشتند و در حقیقت حوزه ماموریتی ایشان برای مسئولین زیربط خط مشی و هدف گذاری بود.
در آن زمان من مسئولیت اداره چپ نو را داشتم. روز ۲۱/۸/ ۱۳۷۷ حوالی ساعت ۱۷ موسوی تلفنی گفت: روز ۲۲/۸ /۱۳۷۷ ساعت ۹:۳۰ حوالی منزل وزیر (اطلاعات) منتظر شما هستم تا نزد ایشان برویم. راس موعد به داخل منزل وزیر رفتیم. صحبت شروع شد و تا ساعت ۱۰:۴۰ به طول انجامید. آقای موسوی از منافقین شروع کرد، ادامه بحث را من پیگیری کردم. محور بحث روی طیف جمهوری خواهان دمکرات بود که گروههای چپ نو، نیروهای ملی و مذهبی، ملیون مرتد، لائیکها، سازمان جمهوری خواهان ملی، سازمان سوسیالیستها، منفردین چپ و ملی دمکرات ها، منتقدین درون نظام دیدگاههای آنان را تشریح کردم و در جمع بندی به نزدیکی روز به روز جریانات مذکور اشاره داشتم. آقای دری(نجف آبادی، وزیر) گفتند در معاونت امنیت کار نمی شود... خودیها و غیرخودیها علیه نظام اند، به میدان آمده اند و میدان دارهای اصلی همین خودیها شده اند... آقای دری نجف آبادی تقریبا تمام مطالبی را که من خدمتشان عرض کردم در این جلسه یادداشت کردند... علی ایالحال قرار شد پیگیری حذف جمعی از عناصر بر جسته لائیک داخل کشور براساس آن چارچوبی که در جلسه مطرح شد آغاز شود از این به بعد یعنی مورخه ۲۲/۸/۷۷ آقای موسوی در انجام این عملیاتها تحت مسئولیت مستقیم دری(نجف آبادی) قرار داشتند و در حقیقت من رابط ایشان یعنی موسوی با تیم های عمل کننده بودم و در پایان هرعملیات شرح را بلافاصله می دادم.
من آمر قتل ها نیستم. هیچیک از مباشرینی که افراد فوق الذکر را به قتل رسانده اند به لحاظ اداری تحت مسئولیت من نبوده اند. اساساً موقعیت شغلی من در حدی نبوده است که بتوانم دستور قتل بدهم.
داریوش فروهر در پی ضربات کاردی که آقای جعفرزاده (پرسنل اداره عملیات امنیت) بر قفسه سینه نامبرده وارد کرده به قتل رسیده است. جعفر زاده تحت مسئولیت محمد عزیز پور بوده (عزیز پور مسئول اداره عملیات امنیت بوده است) عزیز پور نیز تحت مسئولیت آقای مجید رسولی قرار داشته (رسولی مدیر کل پشتیبانی عملیاتی معاونت امنیت بوده است) از آنجا که موسوی قائم مقام معاونت امنیت بوده است آقای حمید رسولی دستور را پذیرفته و به زیر مجموعه خود یعنی اداره عملیات ابلاغ کرده است.
قتل پروانه اسکندری نیز به همین شکل بوده است. قتل مشارالیه توسط آقای محسنی انجام گرفته. او یکی از پرسنل تحت امر محمد عزیز پور می باشد. محسنی مانند جعفر زاده به دستورعزیز پور اقدام به چنین کاری کرده است. به هر حال با عنایت به اینکه عزیز پور دستور انجام این دو قتل را از حمید رسولی گرفته و رسولی نیز از آقای موسوی دریافت کرده است... قتل محمد مختاری و پوینده توسط رضا روشن (یکی از پرسنل معاونت امنیت)... بوده که با تنگ کردن طناب دو فرد یاد شده را از پا در آورده است. رضا روشن تحت مسئولیت من نبوده وبا حقیر مناسبتی به لحاظ اداری ندارد. رضا روشن بنا به دستور موسوی در این عملیات ها شرکت کرده و این دو قتل را به دستور موسوی انجام داده است.
من در رابطه با قتل ۴ نفر یاد شده از دو نفر خواستم که در این عملیات به عنوان نیروی پشتیبانی (مانند رانندگی) همکاری نمایند یکی از این دو نفر اصغر سیاح بوده. او به لحاظ اداری تحت مسئولیت حقیر قرار داشته و تنها در قتل پوینده بوده وزیر(اطلاعات و امنیت، پ.د.) دستور چنین کارهایی را داده. آقای موسوی مسئول ما می باشد و اصغر سیاح به خوبی آگاهی داشته. اداره ما یک اداره موضوعی است که من نمی توانم سر خود بدون دستور مسئولین دستور انجام قتل کسی را بدهم. فرد دوم شخصی به نام خسرو براتی یکی از همکاران اداره چپ نو بوده است. او سالها به عنوان منبع کار می کرده و چنانچه اطمینان پیدا نمی کرد وزیر دستور داده امکان نداشت به صرف در خواست من برای شرکت در دو فقره قتل مختاری و پوینده حاضر شود.
س: خطاب به (مهرداد) عالیخانی: نحوه قتل فروهر و همسرش را شرح دهید.
ج: روز دوشنبه ۲۵/۸/۷۷ آقای موسوی طی دیداری با من پرسید چه کسی را در برنامه کار (برای اولویت در حذف) قرار بدهید. من در جلسه ۲۲/۸/ به آقای دری(نجف آبادی، وزیر اطلاعات و امنیت) به وضعیت فروهر و حزب ملّت (ملیون مرتد ) اشاره کرده بودم و توضیح دادم همان نیروهای جبهه ملی که در سال ۶۰ مرتد اعلام شدند بخشی از آنان مانند فروهر با تغییر نام جریان سیاسی خود چگونه توانسته موجودیت پاره ای از آن نیروها را حفظ کند و هم اکنون در شرایط حاضر این چنین در صحنه به عنوان نیروئی از نیروهای اپوزیسیون فعال حاضر باشد و یکی از سر پل های فعالین سیاسی خارج با داخل کشور و بالعکس قرار گیرد. به آقای موسوی گفتم فروهر را در الویت بگذارید اگر بشود به آدرس و سایر اطلاعات مورد نیاز دسترسی پیدا کرد می توانیم تدارک کار او را ببینم. موسوی گفت من ترتیبش را می دهم... او آدرس فروهر واقع در خیابان هدایت را به من داد و اشاره کرد که دفتر حزب ملت در طبقه اول ساختمان مسکونی اوست و برنامه دیدارهای عمومی و ساعت کار او چگونه است... روز چهارشنبه حدود ساعت ۱۹ مورخ ۲۷/۸ به اتفاق اصغر سیاح آدرس فروهر را در میدان اختیاریه به عزیزپور دادم. یک حکم قضائی جعلی نیز به او دادم این حکم جعلی برگ کاغذی بود که از فرم های چاپی دادستانی انقلاب اسلامی سابق و به مهر دادستانی ممهور بود. این نوع سربرگهای جعلی از جمله وسائلی بود که سالها در اداره ما نگهداری میشد و مورد استفاده کاری قرار می گرفت... مقرر شد نیروهای اداره عملیات امنیت با مسئولیت عزیزپور روی آدرس منزل فروهر مستقرشوند تا چنانچه سوژه بیرون از منزل رویت شد در فرصت مناسب او را ربوده و بلافاصله مرا مطلع نمایند تا پس از آن او را جهت حفظ(حذف)از طریق تزریق دارو به منزل همکار غیر وزارتی (نوید رمضانی)انتقال بدهیم... آقای موسوی اظهار داشت: نه لازم نیست بیرون از منزل منتظر باشند بروند داخل منزل کار خودش و زنش را تمام کنند. همین امروز این کار را انجام دهند. گفتم : هر دو نفر را که با آمپول در یک لحظه امکان حذف نیست موضوع روشن می شود. موسوی گفت همین امروز بروند داخل منزل خودش و زنش را با کارد بزنند. معطل نشوند امروز کار را تمام کنند. آقای موسوی یکی دو بار روی این موضوع تاکید کردند که فروهر بدون زنش فایده ندارد چون ۷۰ %از فعالیت آنها مربوط به زن فروهر است...
قرار شد ابتدا من و مسلم به درب منزل مراجعه و سپس سایر نیروها وارد منزل شوند... مسلم زنگ در را زد خانم فروهر گوشی اف.اف را برداشت سوال کرد: بله ؟ مسلم خیلی مودبانه سلام داد و اظهار داشت رضایی هستم از اداره آگاهی در رابطه با رنوی شما مساله ای پیش آمده لازم است چند دقیقه جناب آقای فروهر را ببینم. گفت: الان می آید. بیش از ۶ یا ۷ دقیقه طول کشید ولی خبری نشد. مسلم دوباره زنگ را زد خانم فروهر گفت: بله؟ مسلم گفت: تشریف نیاوردند، خانم فروهر گفتند: داشتند لباس می پوشیدند و آماده می شدند الان می آیند ساعت حدود ۲۲:۵۰ بود که فروهر درب حیاط را باز کرد. سلام و احوال پرسی کردیم. مسلم سوال کرد: این شماره مربوط به ماشین شماست؟ فروهر شماره ماشین را حفظ نبود. ماشین در پشت سرش قرار داشت. شماره را مطابقت داد و گفت: بله. مسلم حکمی را که مربوط به خودش (احتمالا صادره از نیروی انتظامی)بود را به رویت فروهر رسانید و گفت: اسناد و مدارک ماشین را می خواهیم ملاحظه کنیم. پروانه روی پله ها ایستاده بود و به حرفها گوش می کرد فروهر همسرش را صدا کرد و گفت: اسناد و مدارک را بیاور تا آقایان آن را ببینند. بلافاصله شروع به تعارف برای رفتن ما به داخل منزل کرد که من و مسلم داخل شدیم و لای در را باز گذاشتیم تا سایرین پس از ما وارد شوند...
فروهر، من و مسلم و نیز فلاح را به اطاق محل کار خود برد. فروهر رفت پشت میز خودش نشست. مسلم در روی صندلی کنارمیز(مربوط به مراجعه کنندگان) قرار گرفت من مقابل صورت فروهر و فلاح در سمت راست من نشست. خانم فروهر در پائین اطاق روی یکی از صندلی های میز جلسه قرار گرفت و با دقت ما را نگاه می کرد. مسلم گفت: با اتومبیل شما سرقتی صورت گرفته. چه کسانی غیر از شما از ماشین استفاده کردند؟ همسر فروهر گفت: این ماشین در اختیار کسی نبوده و من از آن استفاده می کنم. مسلم گفت: کسی بدون اطلاع شما استفاده نکرده است؟ آیا به هیچ عنوان در اختیار کسی نبوده یا به تعمیرگاه تحویل نداده اید؟ پروانه اظهار داشت حدود سه ماه قبل این ماشین در تعمیرگاه بوده و ما از استفاده احتمالی آن بی خبر هستیم. مسلم اظهار داشت در سرقت صورت گرفته یک شیئی ملی ربوده شده و موضوع بسیار با اهمیت است همه همدیگر را نگاه می کردیم حرفهای مسلم تمام شده بود.
به فروهر گفتم: همان طور که همکارم گفت ما به دلیل اهمیت موضوع مزاحم شده ایم البته از این که شما و خانواده اتان در این کار مستقیم یا غیرمستقیم دخالت نداشتید ظنی نیست.امّا به هر حال پرونده ای مفتوح است و بنا به ضرورت باید تحقیقات صورت گیرد به همین جهت حکم بازرسی منزل را صادر کرده اند. در این وقت مسلم حکم جعلی را از کیف جیبی خود در آورد و در بین صحبت های من و فروهر ارائه داد که فروهر با دقت تمام آن را خوب مطالعه کرد. به فروهر گفتم: مسلما این شیئی در این منزل نیست و این بازرسی سزاوار شخص شما که از چهره های ملی ایران هستید نمی باشد اما ضرورت وجود صورت جلسه ای از این بازرسی منزل در پرونده (به دلیل این که بهرحال شما صاحب وسیله نقلیه می باشید) هست. فروهر گفت: مانعی ندارد. بازرسی کنید. به فلاح گفتم: با خانم فروهر از بالا شروع کنید. فلاح به اتفاق پروانه از اطاق خارج و به طبقه بالا رفتند. دیگر پرسنل عملیات که به داخل حیاط آمده بودند با رفتن پروانه به طبقه بالا یک به یک وارد ساختمان شدند و به فلاح پیوستند و مسلم نیز از درب اتاق خارج شد. من فروهر را به صحبت گرفتم.
فلاح بدون اینکه فروهر متوجه شود به من اشاره کرد او را به اتاق روبرو(پذیرایی) بیاور. از فروهر خواستم به اتاق روبرو برویم، از جای خود حرکت کرد و به پذیرایی رفتیم. صحبت ها ادامه پیدا کرد، فلاح مجددا اشاره کرد او را به اتاق قبلی بازگردانم. ساعت حدود ۲۳:۳۰ بود. از فروهر خواستم به اتاق محل کارش بازگردیم. پرسنل عملیات، صندلی را در دهانه ورودی اتاق گذاشته بودند. فروهر هدایت به نشستن روی این صندلی شد و روی صندلی نشست و من در مقابل او قرار گرفتم. همه چیز از قبل آماده شده بود ناگهان هاشمی (هاشم) از پشت سر مواد آغشته به بیهوشی را جلوی دهان او گرفت. عصا از دست فروهر افتاد. دستهای او را گرفتند بلافاصله از هوش رفت. محمد اثنی عشر (پرسنل اداره عملیات امنیت) از من خواست از اتاق خارج شوم تا فردی که قرار است فروهر را با کارد از پای در آورد نبینم. من از اتاق بیرون رفته و به طبقه بالا مراجعه کردم دیدم در بالای اتاق همسر فروهر بیهوش شده و سرش در دستان صفایی (یکی از پرسنل عملیات ) قرار دارد. ظاهرا صفایی برای بیهوشی به هاشم کمک کرده بود. پس از آنکه قرار می شود هاشم برای بیهوش کردن فروهر به طبقه پائین باز گردد، ادامه کار بیهوشی پروانه (گرفتن دهان او) به صفایی واگذار می شود. ناگهان دیدم فلاح (سر تیم این عملیات) دو کارد با خود همراه دارد و در همان وضعی که صفایی سر پروانه را روی پای خود داشت محسنی (یکی دیگر از پرسنل اداره عملیات) یکی از کاردها را از فلاح گرفت و ضمن قرار گرفتن در کنار پروانه اسکندری شروع به زدن ضربات کارد به قفسه سینه او نمود. به پائین برگشتم دیدم کار فروهر نیز روی همان صندلی یاد شده تمام شده وبا ضربات کارد (توسط جعفرزاده یکی از پرسنل اداره عملیات) از پا در آمده است.
حدود ۲۳:۴۰ تمام کارها تمام و در صدد خروج از منزل برآمدیم. افرادی که در این عملیات شرکت داشتند. فلاح، محمد اثنی عشر، محسنی، صفایی، مسلم، هاشم و جعفرزاده بودند و عزیزپور در سر خیابان نزد پرسنل اداره چپ نو قرار داشت. بعد از قتل فروهر و همسرش، عزیزپور و بچه های اداره چپ را در مقابل پمپ بنزین خیابان شهید سپهبد قرنی دیدم و از آنها جدا شدم. بنا به درخواست قبلی آقای موسوی، زنگی به تلفن دستی او زدم و گفتم کار تمام شده است . بلافاصله سوال کرد: هر دو را؟ گفتم: بله. پرسید: قطعی تمام شد؟ تاکید کردم: بله. گفت: همین الان به اینجا (منظور مقابل منزلش بود) بیا. ساعت حدود یک بامداد بود گفتم: هوا سرد است. من هم موتور دارم. فردا هم را ببینیم. گفت: نه همین الان راه بیافت بیا اینجا. قرار شد همان شب او را ملاقات کنم و گزارش مربوطه را ارائه کنم. حدود ساعت ۱:۲۰ به سر کوچه منزل آنها (واقع در محله فرمانیه) رسیدم. لباس پوشیده در سر کوچه حاضر بود. به این دست خیابان آمدیم و حدود ۲۰ دقیقه ای من شرح کامل ماجرا را با جزئیات بیان کردم. حتی سوال کردند چه کسی با کارد زد؟ گفتم فروهر را ندیدم ولی محسنی همسرش را زده است...
اعترافات مهرداد عالیخانی، بازجویی ۸/۴/۱۳۷۹
س: در خصوص قتل فروهر، پوینده ، مختاری، خانم اسکندری بیان کنید .
ج: در پی نشست مورخ ۲۲/۸/۷۷ بر اساس چارچوبی که آقای درّی(نجف آبادی وزیر اطلاعات) مشخص کردند قرار شد جمعی از فعالین سیاسی لائیک بطور علنی ترور شوند و مسئول پیگیری آقای موسوی بودند. موسوی در هیچکدام از صحنه های عملیات حضور نداشتند و من به عنوان رابط معرفی شدم. نیروهای عمل کننده از دو معاونت وزارت به نام امنیت و اطلاعات مردمی بوده است. در معاونت امنیت از نیروی ۴ اداره کل در امر قتل ها شرکت داشته اند. در معاونت اطلاعات مردمی اداره کل پشتیبانی عملیاتی در کار بوده اند.
ذیلاً مشخصات هر فرد با موقعیت و جایگاه شغلی مورد اشاره قرار می گیرد:
۱- موسوی، قائم مقام معاونت امنیت و مدیرکل بررسی معاونت امنیت نامبرده برای به قتل رسیدن داریوش فروهر و پروانه اسکندری از آقای حمید رسولی و اینجانب استفاده کرده حمید رسولی مدیر کل پشتیبانی عملیاتی معاونت امنیت بوده و حقیر در اداره کل چپ اشتغال داشته ام. ایشان برای به قتل رسیدن محمد مختاری و پوینده از آقای حقانی از رضا روشن و من استفاده کرده. بدیهی است هر یک از افراد یاد شده غیر از رضا روشن، جمعی نیرو تحت مسئولیت خود داشته اند که قتل ها را به وسیله آنها انجام داده اند اما بطور مشخص آقای موسوی برای حذف ۴ نفر یاد شده دستور خود را به این افراد داده است.
۲- صادق، پرسنل معاونت امنیت اداره کل چپ مسئول - مسئول اداره چپ نو بوده است. موسوی پس از صحبت با رسولی در تاریخ ۲۴/۸ مرا به مسئول اداره عملیات امنیت به نام عزیزپور به عنوان رابط خود معرفی کرد اینجانب در هر سه صحنه حادثه که ۴ فقره قتل در آن صورت گرفته حضور داشتم و نقش رابط موسوی را در امر اطلاع رسانی، ساماندهی تیم(ها) و نظارت بر عملیات ها عهده دار بودم.
۳- حمید رسولی، مدیر کل پشتیبانی-عملیاتی معاونت امنیت او به درخواست موسوی به محمد عزیزپور- مسئول اداره عملیات امنیت- دستور داده نیروهای اداره عملیات داریوش و پروانه را به قتل برسانند در تاریخ ۳۰/۰۸/۷۷،۸ نفر(هشت نفر) از زیر مجموعه اداره کل تحت مسئولیت رسولی در انجام دو قتل شرکت داشتند به آنها اشاره خواهد شد.
۴- محمد عزیزپور، پرسنل معاونت امنیت- مسئول اداره عملیات آن معاونت . وی به ۷ نفر از پرسنل تحت امر خود به نام محسنی (ضارب فروهر) جعفرزاده (ضارب پروانه) هاشمی ( مسئول بیهوشی مقتولین) فلاح (سر تیم عملیات) صفایی، محمد اثنی عشر و مسلم دستور انجام دو قتل مذکور را داده و افراد یاد شده عمل کرده اند.
۵- آقای حقانی مدیر کل پشتیبانی عملیاتی- معاونت اطلاعات مردمی. ایشان به درخواست موسوی به آقای علی ناظری مسئول اداره ی عملیات معاونت اطلاعات مردمی دستور داده تا در دو قتل مختاری و پوینده شرکت نماید و امکانات موجود در اداره را در اختیار قرار دهد.
۶- علی ناظری، مسئول اداره عملیات معاونت اطلاعات مردمی بوده که به دستور حقانی (مسئول مستقیم او) در دو فقره قتل مختاری وپوینده در تاریخ ۱۲/۹ و ۱۸/۹ شرکت کرده.
۷- رضا روشن،کارشناس اداره کل التقاط بوده او به دستور موسوی در قتل مختاری و پوینده شرکت نموده و مباشر قتل دو فرد یادشده می باشد. (تنگ کردن طناب به گردن آنها)
۸- محسنی، پرسنل معاونت امنیت و شاغل در اداره عملیات به دستور مسئول مستقیم (عزیزپور) در دو قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری شرکت داشته. در صحنه عملیات تحت مسئولیت سر تیم (معین شده ازسوی عزیزپور) به نام فلاح بوده. فلاح کارد را به دست محسنی داده تا به پروانه اسکندری بزند.
۹- جعفرزاده، پرسنل اداره عملیات در معاونت امنیت به دستور عزیزپور (مسئول مستقیم او) در انجام دو قتل فروهر و اسکندری شرکت کرده. من شنیدم او ضارب پروانه اسکندری بوده
۱۰- فلاح، پرسنل اداره عملیات در معاونت امنیت . او به دستور عزیزپور در انجام قتل فروهر و اسکندری شرکت کرده در صحنه عملیات سر تیم ۷ پرسنل شرکت کننده بوده. تقسیم کار در صحنه به عهده وی بوده.
۱۱- مسلم، پرسنل اداره عملیات در معاونت امنیت. به دستور عزیزپور (مسئول مستقیم) در انجام دو قتل فروهر و اسکندری شرکت کرده.
۱۲-هاشمی، پرسنل اداره عملیات در معاونت امنیت به دستور عزیزپور (مسئول مستقیم) در انجام دو قتل فروهر و اسکندری شرکت کرده و مسئولیت کار بیهوشی را داشته و تحت مسئولیت فلاح بوده.
۱۳- صفایی، پرسنل اداره عملیات در معاونت امنیت بوده، به دستور عزیزپور (مسئول مستقیم) در انجام دو قتل فروهر- اسکندری شرکت کرده- در کار بیهوشی اسکندری کمک هاشم بوده
۱۴-محمد اثنی(اثنی عشر)، پرسنل اداره عملیات در معاونت امنیت به دستور عزیزپور (مسئول مستقیم) در انجام دو قتل فروهر و اسکندری شرکت نموده.
۱۵- اصغر سیاح، پرسنل اداره کل چپ، طی درخواست من در قتل پوینده تحت هدایت اینجانب بوده
۱۶- خسرو براتی، منبع اداره چپ بنا به درخواست من در قتل پوینده و مختاری شرکت داشته و راننده بوده
در ذیل مشخصات افراد دیگری که در جریان قتل ها قرار گرفته بودند اما فرصت و زمینه استفاده از آنان میسّر نگردید می آید: ...
با این احتساب حدود ۳۰ نفر در جریان امر قرار داشتند : ۲۶ نفر وزارتی بوده و تنها ۴ نفر از منابع و همکاران در این رابطه قرار گرفتند. اینها نمی توانستند در یک گوشه از اداره تحت عنوان محفلی فعالیت کرده باشند و برای به قتل رساندن ۴ شهروند عادی (بدون محافظ) عمل کنند. اگر چنانچه قرار بود بدون مجوز شرعی و عملیاتی اقدام شود به راحتی امکان آن بود توسط دو یا سه همکار عملیاتی (غیر وزارتی) این کار صورت پذیرد و بنا به ملاحظات حفاظتی از دامن زدن اینکار در داخل وزارت (آن هم با آن سیستم حفاظتی که دارد) اجتناب ورزید. کمتر دیده شده برای یک کار عملیاتی یک چنین نیرویی سازماندهی شده باشد زیرا برای کارهای عملیاتی همواره سعی می شود با حداقل نیرو موضوع را پیگیری نمایند تا مبادا قبل یا در حین انجام موضوع درز پیدا کند. پس چطور می شود اگر اینکار قرار بوده سر خود انجام شود که طبیعتاً احتمال خطر داشته در این چنین سطح گسترده ای توسط موسوی دامن زده شود. او نزدیک به ۲۰ سال سابقه کار عملیاتی (داشته)...".
حجت الاسلام قربانعلی دری نجف آبادی، پس از صدور دستور قتلهای زنجیره ای در ایران، در مقام وزیر اطلاعات و امنیت، اکنون در کنار همتای سابق خود علی فلاحیان که دارای دو حکم دستگیری بین المللی است(آمر چهار قتل در برلین و ۸۵ کشته و بیش از ۳۰۰ نفر معلول و مجروح در بوئینس آیرس، آرژانتین)، هر دو عضو شورای خبرگان رهبری اند و رهبر معظم "معصوم" را انتخاب یا انتصاب یا کشف می کنند. نجف آبادی همچنین منشی هیئت رئیسه خبرگان است. و این دو تنها جنایتکارانی نیستند که در"شورای خبرگان رهبری" یا دیگر نهادی رسمی و"عالی" نظام نشسته اند. ارتقاء مقام به خاطر جنایت؟ آنها که کار شر می کنند تا"خیر" پیروز شود، خود شر مطلق اند.
(ادامه دارد، بخش دوم: قتل محمد جعفر پوینده و محمد مختاری توسط همین باند و به دستور آیت الله قربانعلی دری نجف آبادی).
منابع و پانویسها:
۱- اعترافات مهرداد عالیخانی مورخ ۱۰/۱/۱۳۷۹ ، ۱۲/۱/۱۳۷۹، ۱۰/۲/۱۳۷۹، ۱۰/۳/۱۳۷۹و ۸/۴/۱۳۷۹. او پرسنل معاونت امنیت اداری چپ و مسئول اداره چپ نو وزارت اطلاعات و امنیت کشور با نام سازمانی- اداری صادق- صادق مهدوی است که در بازجویی اول خود را جمال رضایی معرفی کرده بود. نگاه شود به اظهارت مهرداد عالیخانی در رابطه با نقش خود در رابطه با "قتل های زنجیره ای" در پائیز ۱۳۷۷، برگزیده قتلهای حکومتی، بخش پنجم، از انتشارات مرز پرگهر.
۲- در این نوشته به دلیل پیشگیری از طولانی شدن سخن از آوردن لیست کامل نامها و مشخصات سازمانی افراد و نقش هریک از آنها چشم پوشی شده است. علاقمندان می توانند به اصل سند در سایت "مرز پرگهر" یا به کتاب "ترور به نام خدا" رجوع کنند.
سخنی با خداباورانِ حامی حکومت ایران، مجتبی واحدی
درگیری مردم و نیروی انتظامی در خاوه لرستان