رادیو زمانه - محمدرضا نیکفر
برجام: پیمانی که کسی به آن از ته دل علاقه نداشت. به نظام ولایی تحمیل شد و ولایت این تحمیل را هیچگاه هضم نکرد. ولی فقیه نا خشنودی خود را پنهان نکرده است. آمریکای ترامپیست هم آن را خوش نمیداشت و از آن خارج شد. برای اروپا هم برجام چیزی بود و هست که تنها بنا بر ملاحظاتی آن را تحمل میکند. دو بازیگر دیگر هم داریم که اگر چه نقشهای مهمی ایفا میکنند اما آشکارا به روی صحنه برجام نمیآیند: اسرائیل و عربستان. محافلی جنگطلب ترجیح میدادند به جای بستن قرارداد با دولت ایران، کشور ایران با بمباران هوایی شخم شود.
مطالب بیشتر در سایت رادیو زمانه
آنچه از زاویهای مردممدار، پایدار و هنجارگذار مهم است، نه پیمانی است میان جمهوری اسلامی با حریفانش در مورد تکنولوژی هستهای به کار گرفته شده در ایران، بلکه نگاه مردم است به "اورانیوم"، نگاه به مسئلهای که شاخص آن این عنصر از جدول عناصر شده است.
فشردهٴ تجربهٴ ما با اورانیوم چنین است:
- غنیسازی اورانیوم مترادف با فقیرسازی مردم بوده است. اورانیوم مترادف است با تحریم. و فشار اصلی تحریم بر دوش مردم است؛ هر چه فقیرتر، تحمل فشار بیشتر.
- سیاست هستهای رژیم منجر به مسابقه تسلیحاتی در منطقه شده است. همه میخواهند به اتم مجهز شوند، همه میخواهند سلاح بیشتری را برای مقابله با یک تهدید بزرگ تهیه کنند. و اسلحهفروشان؟ آنان بر آتش تنشها میدمند؛ میخواهند بازار گرمی داشته باشند.
- یک دروغ بزرگ این بوده که فناوری هستهای ستیغ فناوری است. در محاصره اقتصادی قرار گرفتهایم و مشمول تحریم علمی و تکنولوژیک شدهایم، چون حکومت میخواهد پایگاه هستهای نطنز مجهز به سانتریفیوژهای پیشرفته شود. و یکشبه همه چیز بر باد میرود. مقامات مسئول پس از منفجر شدن یک بخش از این پایگاه میگویند میدانیم چه شده اما نمیگوییم. ستیغ فناوری با خاک یکسان میشود. و این مردماند که باید تاوان این "پیشرفت بزرگ" را بپردازند، با فقر، با محروم بودن از دستیابی به امکانهای ضروری زندگی از جمله دارو.
- کشور تنها در محاصره اقتصادی قرار نگرفته است. مردم ایران هم به نوعی تحریم شدهاند. برای سفر به خارج و در خارج، انواع محرومیتهای ناشی از این تحریم را تجربه میکنند. مرکزهای علمی ایران هم رابطه با جهان بیرونی از دست دادهاند.
- بالا بردن غلظت اورانیوم مترادف شده است با بالا بردن غلظت کنترل امنیتی و آزادیکشی در کشور. غنیسازی اورانیوم تنش بیشتر با خارج را به دنبال آورده و پیامد این وضعیت در داخل غنیسازی و قویسازی نیروهای کنترل و سرکوب در داخل بوده است.
- غنیسازی اورانیوم مافیای قاچاق تکنولوژی اتمی را غنی کرده است.
- غنیسازی اورانیوم همچنین منجر به غنی گشتن مافیای بهرهور از تحریم شده است.
- خطر آلودگی محیط زیست کشور به مواد رادیوآکتیو به شدت بالا رفته است. حادثهای از نوع پیشامد اخیر نطنز به راحتی ممکن است فاجعهآفرین شود، حال چه این حادثه بر اثر حمله خارجی باشد، چه در نتیجه سوءمدیریت داخلی که امری است قاعدهوار.
- برنامه غنیسازی اورانیوم، موضوع محیط زیست را از زاویه دید رژیم به یک مسئله امنیتی تبدیل کرد. اورانیوم خود یک خطر بزرگ است و سیاست محافظت از برنامه غنیسازی باعث شده که تشکلیابیِ مردمنهاد برای محافظت از محیط زیست از زاویه دید رژیم یک موضوع امنیتی باشد.
خلاصه کنیم: برنامه هستهای حکومت ولایی بار گرانی است بر دوش اقتصاد، جامعه، فرهنگ، امنیت و محیط زیست کشور و همچنین تحریککننده است به تنش و مسابقه تسلیحاتی در منطقه.
این برنامه بخشی از بسته حفظ اقتدار است. در این بسته قرار دارند چند نهاد امنیتی و نظامی برای سرکوبگری در داخل و درگیری در خارج، گروههای زیر فرمان برای جنگهای نیابتی در منطقه، برنامه موشکی، بهعلاوه بند و بستهایی در روابط خارجی با ترکیه، چین و روسیه. پشتیبانی از رژیم اسد در سوریه نیز جزئی از این بسته است.
رژیم میپنداشت که اتم ضامن قدرتش خواهد بود. همین پندار و نیز کنش و واکنشهایی خارج از کنترل خودش عملاً برنامه هستهای را در کانون برنامه حفظ اقتدار قرار داد. اورانیوم نقشی نمادین یافت، اعتلا پیدا کرد و در جمع مقدسان نشست. اکنون تهدید میکنند که ممکن است از NPT، پیمان منع گسترش جنگافزارهای هستهای، خارج شوند. این به آن معناست که میخواهند وارد کارزاری شوند که پیامد آن برای مردم فشار و فلاکت بیشتر است، و برای منطقه و سیاست بینالمللی تنش بیشتر.
نقد این برنامه اقتدار و مقابله با آن مستلزم آن است که هم هدف و انگیزه پیشبرد آن نقد شود، و هم توجه شود به همه عناصر آن از جمله سیاست هستهای. در صورتی حساسیتی بِهنگام نسبت به آن وجود داشت که حساستر میبودیم به نفس خطرات تکنولوژی هستهای، نسبت به سرنوشت محیط زیست، و نسبت به امر صلح در منطقه و جهان.
در میان نیروهای مخالف و منتقد هم حساسیت به برنامه هستهای کم بوده است. عدهای با رویکردی ناسیونالیستی نفس برنامه را درست میدانند اما تنها با مجریان آن مشکل دارند. آگاهی زیستمحیطی مستلزم نقد تکنولوژی نیز هست، و این چیزی است که هنوز در میان ما استوار نگشته. افزون بر این هیچ آرمانی برای صلح و همزیستی در منطقه در ذهن ما جایی برای خود باز نکرده است. بر این قرار نقد قدرتِ مستقر، تا حدی چیره، منحصر شده است به تقابل با آن از زاویه قدرت، نه بر پایه برنامهای برای صلح، عدالت، آزادی و حفظ محیط زیست.
در دوره اخیر کمتر روزی است که خبر از سانحه، در شکلهای آتشسوزی و انفجار نرسد. رژیم توانایی و دغدغه لازم برای مقابله با این حادثهها را ندارد. اما نفس توانایی و برخورداری از فناوری پیشرفته، تضمینکنندهٴ ایمنی تأسیسات هستهای نیست. در پیشرفتهترین کشورهای جهان هم جنبش نیرومند فراگیرندهای وجود دارد برای اینکه این تأسیسات را برچینند، چون ریسک آنها را کنترلپذیر نمیدانند. در ایران حلقه آخر از برنامه هستهای ممکن است یا حمله از بیرون باشد یا سانحهای فاجعهآور. آیا رواست که این خطرها را جدی نگیریم؟ هر پیشامدی ممکن است فاجعهای باشد بیهمتا در تاریخ این سرزمین.
وقت مقاومت است. سرانجام باید مقابله با برنامه هستهای در دستور کار روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان و فعالان سیاسی و مدنی قرار گیرد. حجم محقر نوشتههایی که در نقد برنامه هستهای وجود دارد، بایستی همه ما را به فکر وادارد.
کمکاری وحشتناکی صورت گرفته، اما هنوز میتوان کاری کرد.
«نه به برنامه هستهای» شایسته است که از سرفصلهای کنشگری آگاهیگستر باشد، با این امید و هدف که پیمانی ملی شکل گیرد که به صورت قطبی دربرابر رژیم قرار گیرد، و در ضمن بداند که مبنای مقابله چیست: صلح، حفظ محیط زیست و پایاندهی به فلاکت و سرکوب.
نقد همهجانبه برنامه غنیسازی اورانیوم یکی از ارکان غنیسازی مضمون مبارزه سیاسی است.