«خبرنگار انصاف نیوز- در آخر با تشكر از شما برای قبول دعوت به این گفتوگو، لطفا یك خاطره شنیده نشده از آن برنامه برای ما نقل كنید.
فرخ نگهدار- برای شركت در مناظرات بین رفقای ما كسی حاضر به گفتوگوی ایدئولوژیك نشد و انجام چنین كاری نیز نیازمند مطالعه و تلاش نسبتا زیادی بود تا من داوطلب شركت در جلسه عقیدتی شدم؛ هرچند تمایل من بر گفتوگوی سیاسی بود زیرا آن موقع مسئول سیاسی سازمان بودم؛ از طرفی آن سالها ما حتی فرصت خوابیدن در شب را نیز نداشتیم و درگیری و كار به حدی بود كه روز و شبمان در فعالیت میگذشت؛ با تمام این خستگیها و بیخوابیها ناچار به رفتن به سوی رادیو تلویزیون بودم. این بود كه در وسط گفتوگو از فشار روزمره غش كردم و بیهوش شدم و ضبط برنامه متوقف شد. وقتی حالم جا آمد ضبط ادامه پیدا کرد. در كل آن زمان تكاپوی ما برای ساخت یک جامعه مسالمتآمیز بیش از توان بشر بود.»
********
گفت و گویی منتشر شده است از فرخ نگهدار که به سوال های خبرنگار انصاف نیوز پاسخ داده است. این گفت و گو را می توانید در همین خبرنامه مطالعه کنید.
دروغ ها و ناراستی ها در گفتار نگهدار آن قدر زیاد است که در یک مطلب و دو مطلب نمی توان به تمام آن ها پرداخت. در یک کلمه باید گفت نگهدار در این گفت و گو، در جهت تحریف تاریخ سال های اولیه ی روی کار آمدن جمهوری اسلامی سنگ تمام گذاشته است.
هر گاه تاریخ نویسان آینده با استناد به این گفته ها تاریخ امروز ما را بنویسند سخت به بیراهه خواهند رفت.
اما آن چه در این مطلب کوتاه می توانم به آن اشاره ای گذرا کنم، موضوع غش کردن نگهدار در بحث ایدئولوژیکی بود که جمهوری نکبت برای فریب مردم و گروه های سیاسی در آن سال ها به راه انداخته بود.
قرار بود از طریق این بحث ها، مدارک لازم جهت اثبات ارتداد و نیز سرکوب آتی گروه های چپ فراهم بیاید که احسان طبری با تشخیص این موضوع، تلاش بسیار کرد از زیر سوال هایی که پای حزب توده را به بحث های خدا هست خدا نیست باز می کرد در برود و اهمیت این بحث ها را در آن دوران انکار کند.
اما فرخ نگهدار در این مناظره ها، که با حضور عبدالکریم سروش و آخوندک مصباح یزدی و احسان طبری برگزار می شد، حکم نخودی را داشت که اشتباهی قاطی آش مارکسیست ها شده بود.
فرخ نگهدار اگر چه رهبری سازمانی مارکسیستی را بر عهده داشت، اما نه از مارکسیسم نه از لنینیسم، و اصولا نه از فلسفه، چیزی نمی دانست و هنوز هم نمی داند.
در این مناظره ها، به نگهدار از طرف سروش و مصباح فشاری وارد شد که غیر قابل تحمل بود، و علت غش کردن او هم همین بود.
مارکسیسم و لنینیسم، رشته هایی نیستند که هر تازه از راه رسیده ای بتواند ادعا کند که آن ها را عمیقا خوانده و درک کرده و راهنمای راه خود قرار داده است.
شاید بعد از سال ها تحصیل آکادمیک بتوان فهمید که مثلا مارکس چه می گفته است و حرف حساب اش چه بوده است.
این که جوانکی تازه از زندان در آمده و بی سواد، به صرف داشتن سبیلی کلفت و رهبریِ سازمان پر طمطراقی مثل «چریک های فدایی خلق ایران» -که نگهدار امروز به دروغ و خبیثانه آن را «فداییان» می نامد- خود را مارکسیست و لنینیست بداند و بدتر از آن بخواهد در دفاع از این فلسفه و فلسفه اقتصادی سنگین مارکسیستی، وارد مناظره با آخوند و آخوند کراواتیِ آماده به سفسطه شود از آن اشتباه های مهیب است که نگهدار مرتکب آن شد و برای همیشه خود را بدنام کرد.
این که او می گوید من چون خسته بودم و شب و روز در جهت خلق، تلاش می کردم وسط مناظره غش کردم، دروغ می گوید. فشار بحث چنان سنگین بود که طبری با آن عظمت علمی را هم خسته کرده بود چه برسد به نگهبان که انگشت کوچک طبری هم در مارکسیسم و فلسفه نمی شد.
نگهدار شکایت می کند که چرا آن بحث ها را امروز در اختیار جوانان نمی گذارند. من به ایشان می گویم همان بهتر که نمی گذارند تا لااقل در این زمینه اگر آبرویی برای شما باقی مانده آن هم از دست نرود!