کیهان لندن - تونی فرانسیس (ایندیپندنت عربی) - تقریبا بیش از نیم سال از کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده نیروی سپاه قدس، بازوی خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، توسط آمریکا در بغداد میگذرد. به نظر میرسد این حادثه نه تنها موقعیت نفوذی رژیم ایران در عراق را به شدت تضعیف کرده بلکه پیامد پسلرزههای آن در دیگر حوزههای نفوذی جمهوری اسلامی نیز مانند لبنان و سوریه بیش از پیش نمایان شده است.
به موازات اضمحلال نفوذ منطقهای رژیم ایران، جمهوری اسلامی از آشفتگی اوضاع اقتصادی و فشار روانی ناشی از شیوع اپیدمی کُرونا که تا کنون طبق اعتراف حسن روحانی نزدیک به یک سوم جمعیت ایران یعنی «۲۵ میلیون» تنبه آن مبتلا شدهاند، نیز رنج میبرد.
هنگامی که قاسم سلیمانی در جاده فرودگاه بغداد به قتل رسید، رژیم ایران با «انتقام سخت» تهدید کرد که پاسخی قاطع و سرنوشتساز به این عملیات آمریکا خواهد داد. مقامات نظامی جمهوری اسلامی اظهار داشتند که شمارش معکوس برای خروج آمریکاییها از منطقه آغاز شده. حامیان منطقهای رژیم تهران همان جملات و تهدیدهای مسئولان جمهوری اسلامی را در بیانیههای خود تکرار کردند. حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان یکی از شناختهشدهترین وابستگان جمهوری اسلامی در سخنانی گفت، از این به بعد آمریکاییها به صورت عمودی وارد منطقه میشوند و به صورت افقی در تابوتها از منطقه خاورمیانه خارج میشوند!
سرانجام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از وعدههای مربوط به «انتقام سخت»، با اطلاع قبلی، چند موشک به پایگاه «عین الاسد» عراق که تعدادی از نیروهای آمریکا در آنجا مستقر هستند، شلیک کرد که طی آن حتی یک سرباز آمریکایی هم کشته نشد. اغلب موشکها در بیابانهای اطراف پایگاه نظامی سقوط کرد. اما همانموقع یکی از این موشکها هواپیمای غیرنظامی اوکراینی را که از فرودگاه تهران به پرواز درآمده بود، هدف قرار داد و آن را سرنگون کرد و همه ۱۷۶ سرنشین آن را بطرز فجیعی به کام مرگ فرستاد.
پس از این فاجعه و بلافاصله پس از پایان مراسم خاکسپاری قاسم سلیمانی که طی آن نیز عدهای زیر دست و پا کشته شدند، تظاهرات گستردهای ضد رژیم ایران در داخل کشور به راه افتاد. رژیم طبق معمول این تظاهرات اعتراضی را با خشونت تمام سرکوب و شماری از معترضان را دستگیر کرد.
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی صحنه سیاسی منطقه به زیان رژیم ایران تغییر کرد. در عراق دولت جدیدی به نخست وزیری مصطفی الکاظمی تشکیل شد که برنامه بازگرداندن تعادل و توازن در روابط خارجی عراق با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی یکی از اولویتهای وی است. نخست وزیر عراق علاوه بر گشودن دروازههای دیپلماتیک عراق به سوی کشورهای عربی، وارد گفتگوهای استراتژیک در زمینه روابط امنیتی، نظامی و اقتصادی با آمریکا شد. گامهای جدید دولت عراق باعث عصبانیت جمهوری اسلامی شده و به همین دلیل تهران از طریق مزدورانش در داخل عراق تصمیم گرفت با به راه انداختن یک سلسله ترورهای سیاسی و امنیتی از جمله ترور هشام الهاشمی پژوهشگر و کارشناس امنیتی نزدیک به الکاظمی در بغداد تلاش کرد تا در مسیر برنامههای دولت جدید عراق سنگاندازی کند.
دولت الکاظمی در پاسخ به جنایات ترور و قتل و پرتاپ راکتهای شبانه به سفارت آمریکا بیدرنگ ۱۷ نفر از اعضای حزبالله عراق جناح وابسته به رژیم ایران را بازداشت کرد. زمامداران ایران البته از تحولات جدید در عراق باخبرند و منابع غیررسمی گزارش دادهاند که جمهوری اسلامی ایران در اقدامی پیشگیرانه «شیخ محمد الکوثرانی» بزرگترین تروریست نزدیک به قاسم سلیمانی را به لبنان فرستاد تا حزبالله لبنان به او پناه دهد و برای مدتی در امان باشد. الکوثرانی به عنوان یکی از بزرگترین تروریستهای وابسته به رژیم ایران در فهرست ترویستی ایالات متحده قرار دارد و آمریکا برای دریافت اطلاعات در مورد مکان تردد او جایزه تعیین کرده است. الکوثرانی از برنامهریزان هجوم به آمریکاییها با قاسم سلیمانی بود که این حملات با کشته شدن قاسم سلیمانی ناکام ماند.
تحولات اخیر عراق نشان از تصویری جدید دارد که آرام آرام در حال شکل گرفتن است. تصویری که یکی از مهمترین ویژگیهای آن پایان دادن به نفوذ و سلطه سیاسی رژیم ایران در عراق است.
از سوی دیگر دخالتهای بی حد و مرز و نقض مکرر حریم زمینی و هوایی عراق توسط ارتش ترکیه از شمال و ایران در جنوب و مرکز که به مثابه توهین به ملت و حاکمیت عراق است، باعث رشد نوعی ناسیونالیسم عراقیمحور و مخالف ایران و ترکیه شده است. این ناسیونالیسم یا میهنپرستی ملیمحور در داخل عراق از سوی میلیونها تظاهرکننده قدرت خود را بروز داده و تا کنون با وجود سرکوب و ترور تعدادی از رهبران آن توانست حکومت عادل عبدالمهدی نزدیک به حکومت ایران را سرنگون کند. این میهنگرایی از حمایت گستردهی تودههای قیامکرده برخوردار است کمااینکه از همبستگی تمام کشورهای عربی که خواستار بازگشت عراق به جهان عرب و ایفای نقش طبیعیاش هستند نیز برخوردار است.
مشابه آنچه در عراق برای حکومت ایران اتفاق افتاده، در لبنان کشوری که زمانی سوئیس خاورمیانه نام داشت و امروز در بحران اقتصادی و سیاسی بسر میبرد نیز اتفاق افتاده است. حزبالله لبنان که نماینده رسمی رژیم ایران و مهمترین و پرهزینهترین راهبرد سیاسی تهران در منطقه است، به عاملی برای رخنه فساد در ساختار دولت و ناکارآمدی آن و مسئول خرابی و انزوای لبنان در منطقه و جهان متهم شده است.
تهران اکنون درگیر جنگی ناموفق و محکوم به شکست در دو کشور عربی عراق و لبنان است.
در سوریه نیز حضور نظامی رژیم ایران در معرض آماج حملات بیامان اسرائیل قرار گرفته است. نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه همواره ضربات سنگینی را متحمل میشود در حالی که قدرت پاسخ به این ضربات را ندارد.
آخرین گامی که رژیم ایران برای ادامه حضورش در سوریه برداشت، فرستادن پاسدار محمد باقری رئیس ستاد مشترک نیروهای این کشور برای امضای معاهده نظامی با رژیم بشار اسد بود که با توجه به اوضاع اقتصادی و سیاسی داخلی ایران، این گام برای بسیاری از تحلیگران غیرقابل فهم است. البته شاید از نظر حکومت ایران این گام تنها به عنوان پاسخ تبلیغاتی به آمریکا و اسرائیل باشد که همواره به صورت آشکارا خواستار خروج ایران از سوریه شده است.
اگرچه این تنها اسرائیل و آمریکا نیستند که خواهان خروج جمهوری اسلامی از سوریه هستند. سایهی ترکیه نیز با در دست گرفتن ادلب و برخی مناطق شمال سوریه بر ایران سنگینی میکند. روسیه که ۵ سال پیش با دخالت مستقیم نظامی به تصمیمگیرنده اصلی در امور سوریه تبدیل شده، طرف دیگری در این معادله پپیچده است.
زمامداران ایران معتقدند تقویت جایگاه جمهوری اسلامی در سوریه باعت ادامه نفوذ این کشور در لبنان و عراق خواهد شد. درواقع سوریه راه رسیدن به دریای مدیترانه و یا داشتن یک سکوی موشکی نزدیک به اسرائیل را برای تهران فراهم میکند. رژیم ایران تلاش میکند از طریق نفوذ بر عراق، سوریه و لبنان عواملی برای ایجاد فشار به آمریکا و ترساندن جهان عرب به ویژه کشورهای کوچک خلیج فارس استفاده کند.
با این حال، هدف اصلی توافق باقری با دمشق مسئله حضور روسیه و توافقهای منطقهای و بینالمللی مسکو در مورد سوریه است و این همانچیزیست که مسکو بلافاصله آن را درک کرد.
روزنامه «کومرسانت» درباره سفر محمد باقری به سوریه، نوشت: «ایرانیها درباره روسیه صحبت نمیکنند، اما این پیمان بر منافع روسیه در سوریه تأثیر میگذارد».
ایرانیان در توافق نظامی با سوریه بیشتر به مسئله نوسازی سیستم دفاع هوایی سوریه تمرکز داشتهاند آنها میخواستند، با این کار روسها را به دادن اسلحه به سوریه برای مقابله با حملات هوایی اسرائیل تشویق کنند. هدف آنها ترغیب روسها برای دادن حق مدیریت و استفاده از موشکهای اس۳۰۰ توسط ارتش بشار است.
این در حالیست که سیاست روسیه در سوریه مبتنی ب رعدم مداخله در درگیری میان رژیم ایران و اسرائیل است. درواقع مواضع مسکو درباره سوریه به تلآویو بسیار نزدیکتر است تا تهران!
«کومرسانت» به نقل از ویکتور موراکوفسکی یکی ژنرالهای بازنشسته ارتش روسیه نوشت: «ایران نه دوست روسیه است و نه متحد بلکه رفیق راهیست که شرایط ویژهی سوریه آن را به وجود آورده. این امر با وقایع و رویدادهای بعدی در آینده اثبات خواهد شد».
چند روز پس از سفر باقری به دمشق در مسکو اعلام شد که جمعه گذشته وزیر دفاع روسیه سرگئی شویگو با همتای اسرائیلی خود بنی گانتز در مورد چشمانداز همکاریهای نظامی بین دو کشور و اوضاع خاورمیانه گفتگو کرد.
در بیانیه وزارت دفاع روسیه آمده است: «دو طرف در مورد مسائل جاری و چشماندازهای احتمالی برای همکاریهای نظامی دوجانبه و اوضاع در خاورمیانه بحث و گفتگو کرده و بر توسعه و همکاریهای نظامی در آینده تأکید کردند».
در این بیانیه تقریباً بطور غیرمستقیم گفته شده که تماس روسیه و اسرائیل پاسخی به معاهده نظامی جمهوری اسلامی ایران و رژیم بشار اسد در سوریه است.
در حقیقت بیانیه وزارت دفاع روسیه عمق روابط استراتژیک مسکو با دولت اسرائیل را تأیید میکند. روسیه به اسرائیل اختیار تام داده تا با آزادی کامل حرکت در فضای هوایی سوریه، به مواضع جمهوری اسلامی ایران که تهدیدی برای امنیت اسرائیل به شمار میرود، حمله کند.
با بررسی خلاصهای از این تحولات، به این نتیجه میرسیم که «ایران بزرگ» به قول علی شمخانی دبیرکل شورای امنیت ملی ایران، نتوانسته پاسخی را که پس از ترور قاسم سلیمانی وعده داه بود، ارائه دهد.
تهران اکنون با نگرانی سفر الکاظمی به سعودی و واشنگتن را دنبال میکند؛ تهران همچنین با اضطراب و نگرانی تحولات و بحران سیاسی لبنان و افزایش خواستهها معترضان در بیروت را که خواهان دولتی مستقل و لبنانی مستقل از آنچه جمهوری اسلامی «محور مقاومت» مینامد هستند، زیر نظر دارد.
در سوریه نیز روسیه، جمهوری اسلامی را تنها و بدون هرگونه دفاع پدافندی یا حمایتهای دیگر نظامی در برابر حملات مکرر نظامی اسرائیل و آمریکا رها کرده است.
حال نهادهای تصمیمگیری در ایران چگونه با این حقایق برخورد خواهند کرد؟ پاسخ این پرسش را رویدادها و تحولات آینده خواهند داد.
البته روشهای اتخاذ شده از سوی حکومت ایران طی سالهای گذشته برای کسانی که سیاست تهران را دنبال میکنند ، پنهان نیست.
*منبع: ایندیپندنت عربی
*نویسنده: تونی فرانسیس
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن