سعید حجاریان از نخستین پایهگذاران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است که پس از فوت آیتا.. خمینی و کنار رفتن مجموعه چپ خط امامی از قدرت با رهبری آیت ا.. خامنه ای، آرام آرام در مسیر انتقادی گام گذاشت و با ریاستجمهوری خاتمی و انتشار روزنامه صبح امروز بخشی از اهداف و برنامههای دولت اصلاحات را در کنار اکبر گنجی و مصطفی تاجزاده تئوریزه میکرد.
بعد از ترور نافرجام، دوستدارانش او را به لقب «مغز متفکر اصلاحات» مفتخر کردند. گرچه پس از ترور، جسم و ذهنش هردو رو به تحلیل رفته اما در قیاس با همقطارانش هنوز میتوان گفت که، فکر میکند. ایشان اخیراً در مقالهای تحت عنوان «خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب» (اینجا بخوانید) به بیان دیدگاه خود در مورد وضعیت کنونی سیاسی اجتماعی ایران پرداخته است.
پیش از بررسی محتوا، باید گفت همین عنوان مقاله که در واقع یک «لغزش کلامی» در معنای فرویدی آن است بهخوبی نمایانگر حال و روز کنونی اصلاحطلبان است؛ ترسان از اینکه فردای تغییرات، سرنوشت هویدا دامنگیرشان شود. باید اشاره کنم، به مقاله ایشان تاکنون توسط تنی چند از منتقدان جواب داده شده و بنده نکاتی را مورد توجه قرار دادهام که اولاً برجستگی بیشتری دارند و ثانیاٌ دیگران بدان پاسخ ندادهاند.
۱- حجاریان سخنان خود را با گزاره نادرستی آغاز و بنیاد حقنه کردن تحلیل خود به مخاطبش را بر مبنای امر موهومی قرار میدهد: «در سالهای گذشته، از سر تغافل یا شاید خوشبینی از ارتباط تنگاتنگ سیاست خارجی و سیاست داخلی چشمپوشی میشد و گمان میرفت میتوان یکی را بدون دیگری مدیریت کرد و سامان داد. اما، مدتی است این دو فاکتور بهشدت به یکدیگر پیوند خوردهاند تا حدی که میشود ادعا کرد هر پروژه اصلاحجویانهای باید تؤامان از سیاست داخلی و خارجی سخن بگوید».
در صورتی که ایشان بهخوبی میداند چشم انقلابیون از ابتدای پیروزی انقلاب به خارج بوده و بهخوبی میدانستند سیاست خارجی حتی اگر ادامه سیاست داخلی نباشد، دستکم نمیتواند بیگانه و مستقل از آن پیش برود. هنگامی خیال آیتا.. خمینی از بابت اداره کشور آسوده شد که نظام نوپا توانست نخستین محمولههای نفتی را به فروش برساند، این یعنی خارج مهم است.
دوم، کشته شدن مخالفان کلیدی و مهرههای مهم اپوزسیون جمهوری اسلامی در خاک اروپا بحران شدیدی برای آن درست کرد و هر چند نظام دست خود را در قتل آنان پاک معرفی کرد، با این وجود به عنوان مثال پیامدهای بحران میکنوس، خروج سفرای اروپا از ایران در اواخر دولت هاشمی و شکرآب شدن روابط با اتحادیه اروپا را در پی داشت و تاثیرات سوء مستقیمی بر روابط تجاری و اقتصادی ایران با اروپا برجا گذاشت و چنانچه در آن مقطع با رسیدن خاتمی به ریاست جمهوری اصلاحطلبان دولت را به دست نمیگرفتند و «گفتوگوهای انتقادی» دنبال نمیشد معلوم نبود چه سرنوشتی میتوانست در انتظار ایران باشد.
۲- حجاریان مینویسد: جمهوری اسلامی در مناسبات خارجی اعتقاد دارد نه جنگ میشود و نه مذاکره و در داخل هم معتقد است نه انقلابی رخ میدهد و نه اصلاحات ساختاری صورت میگیرد. حجاریان اما آگاه است نظامی که تجربه جنگ را پشت سر گذاشته، جنگ را ممکن می داند هرچند انکار کند و اصلاحات ساختاری را هم جدی میگیرد چون مخالفانی دارد که هم عِده و عُده دارند و هم بهرهمند از تحصیلات دانشگاهی و امکانات رسانهای هستند و هم پشت گرم به فشار اجتماعی بالایی در داخل برای انجام آن هستند و اگر آن را در دسترس نببینند ممکن است برای سازمان دادن انقلاب تلاش کنند.
۳- حجاریان با برشمردن متغیرهای «داخل، خارج، جنگ و مذاکره» نه گفتوگوی نیروهای داخلی سیاسی با نظام برای برقراری مناسبات دموکراتیک را نتیجه بخش دانسته و نه گفتوگوی دولتهای خارجی با نظام برای خروج از انزوای بینالمللی را و میگوید در دولت ترامپ، امریکا هم به جای «تغییر رفتار» «تغیر رژیم» را دنبال میکند، مسئلهای که البته شانس زیادی برای آن قائل نیست.
۴- درباره رابطه متغیر «جنگ و داخل» به سه سناریو اشاره میکند: اول هرجومرج که اعتراضات دیماه ۹۶ و ۹۸ را بدین نام، به واسطه، عدم سازماندهی و رهبری میخواند. دوم انقلاب مخملی که امکان موفقیت آن را در صورتی میداند که جنبش اعتراضی، بدنه همراهی با خود در قدرت داشته باشد که به دلیل فقدان چنین بدنهای آن را منتفی میداند و سوم انقلاب کلاسیک که آن را هم با جمع ادلههای قبلی و اشاره مخفی به اراده و توان نظام برای پیشگیری از انقلاب، ناممکن قلمداد میکند و با کنایه میگوید مردم حال خروج از خانه را هم ندارند چه برسد به خروج بر حاکمیت و با این صغرا و کبری، سروقت دوستانش میرود و میگوید بهترین کار این است که اصلاحطلبان داخل و همپیمانان آنان در خارج بکوشند با کمک یکدیگر صدای اصلاحطلبی را داخل ساختار رله و در بیرون برای آن لابی کنند تا آن را به پذیرش اصلاحات وادار کنند یا حداقل بر تصمیمات ساختار اثر بگذارند. به عبارت دیگر ایشان درصدد است با این توجیهات دوباره برای دوستانش زمین و زمان را باهم خریداری کند.
۵- حجاریان میگوید: «نیروهای داخلی تا پیش از این قادر بودند از نهادهای مدنی، حزبی و... به نفع مطالبات خود استفاده کنند اما محدودیتها باعث شده است تمرکز آنها صرفاً بر شبکههای مجازی و کمابیش تلویزیونهای خارج از کشور قرار بگیرد که از قضا هر دو اینها در معرض خطر هستند؛ رسانههای مجازی، در معرض فیلترینگ و قطعی اینترنت هستند و شبکههای خارج از کشور در معرض پارازیت و از آن مهمتر بحران مخاطب». ایشان به ضرورت اصلاحات از درون تاکید میکند و با اشاره به پروژه روشنفکری دینی میگوید روشنفکران دینی نقش زیادی در به حاشیه بردن تفسیرهای شاذ از دین در حد توان داشتهاند.
در بندهای اول و دوم به برخی از گزارههای غلط حجاریان پاسخ دادم و در ادامه میخواهم به این موضوع اشاره کنم که اگر همانگونه که حجاریان اشاره میکند جریان همراهی در حاکمیت برای انقلاب مخملی نیست برای اصلاحات ساختاری یا حتی حداقلی هم، با حضور یا بی حضور اصلاحطلبان، از سوی هسته سخت قدرت، آمادگی وجود ندارد و به نظر میرسد اصلاحجویان غیر از بهرهمندی از سفره انقلاب انگیزه دیگری برای حضور در قدرت ندارند.
اگر اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ چیزی شبیه به هرجومرج است حجاریان باید توضیح دهد چرا برای هرج ومرجی ساده باید حاکمیت هزینه بد نامی و خسارت اقتصادی و اجتماعی قطع کل اینترنت کشور را پرداخت کند؟ و درباره تعداد کشتهشدگان اعتراضات هم یا جواب سر بالا بدهد یا هیچ پاسخی ندهد؟
دوم اینکه آنچه ما در ایران امروز مشاهده میکنیم افزایش گرایش دانشگاهیان و حتی عوام به روشنفکری سکولار است و پروژه روشنفکری دینی حتی اگر کارکردی هم میتوانست داشته باشد با شکست خوردن پروژه سیاسی اصلاحات که هم عصر با آن بود کاملاً به محاق رفت. اما نتیجه مهم حضور روشنفکران دینی و پیوند آنان با پروژه اصلاحطلبی این بود که پس از شکست اصلاحات، مسیر جامعه و بهویژه جوانان را به سمت اقبال و استقبال از روشنفکری سکولار هموار و تسهیل کردند.
بعید است حجاریان به اینکه شبکههای تلویزیونی خارجی دچار بحران مخاطب هستند، باور داشته باشد اما اگر صادق باشد باید توضیح دهد چرا نظام نسبت به آنان نگرانی دارد؟ به نظر میرسد اگر رسانه فارسی زبانی دچار بحران مخاطب باشد بنا به بسیاری برآوردها صداوسیماست. و نکته دیگری راجع به قطع اینترنت. پیشبینی میشود همان گونه که نظام از جمعآوری دیشها از پشتبامها و پارازیتاندازی خسته و در نهایت تسلیم شد به زودی با آمدن تکنولوژی بلاکچین که فیلتر کردن را بیمعنا میکند تسلیم خواهد شد مگر آنکه اینترنت را بهطور کلی قطع کند که شدنی نیست، چرا که ژئوپلتیک، مختصات فرهنگ سیاسی و گستردگی طبقه دانشگاهی ایران بهطور کلی با کشور دوست و برادر ما کره شمالی که گویا قبله آمال برخی درون حاکمیت است، تفاوت بسیار دارد.
اگر کرونا در ایران منهای خسارات بیشمار، دستاوردی برای جامعه ما در پی داشته باشد آن دستاورد بالارفتن هزینه قطع مجدد اینترنت با منتقل شدن بسیاری کسبوکارها به فضای مجازی و دورکاری کارمندان دولتی وآموزش آنلاین در همه سطوح تحصیلی است که قطع مجدد اینترنت را بسیار پرهزینه میکند؛ هزینهای که بعید است نظام قادر به پرداخت آن باشد.
و نکته پایانی اینکه مردم هم حال حال خروج از خانه را دارند هم اراده خروج از دقالباب برای اصلاحات ساختاری را...دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ شاهد این مدعاست. نشانههای آن هم با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» در دی ماه ۹۶ پیدا شد. اما جان اضافه ندارند. به حق دوستدار زندگیاند و میخواهند برنده باشند تا قربانی... و تلاش میکنند با هزینههای کمتر به مطلوب خود برسند. در آبان ۹۸ طبقه فرودست بهطور کامل به خیابان آمد اما طبقه متوسط با طبقه فرودست اگرچه در اعتراض همراه نبود اما با آن هم صدا بود. همصدایی به این صورت که نه تنها برکنار از اعتراضات نماند بلکه صدای طبقات پائین معترض در رسانهها و شبکههای اجتماعی شد. نمونه تداوم این همصدایی و برداشتن گامهایی محکم به سوی همراهی در طوفان توئیتری #اعدام_نکنید تجلی یافته است. در صورت تداوم و تصاعد فشارهای اقتصادی و بیتدبیری سیاسی، با مجموعهای از رخدادهای داخلی و خارجی که در شرف انجام است در اعتراضات خیابانی محتمل در آینده این هم صدایی به همراهی خواهد انجامید. آن وقت جا برای دو گزینه باز میشود: یا انقلاب مخملی یا کلاسیک یا ترکیبی از انقلاب کلاسیک با فشار نظامی خارجی، اینکه در عمل چه رخ میدهد قابل پیشبینی نیست اما احتمال دومی با تجربه جنبش سبز بیشتر است.
*روزنامهنگار، دانش آموخته دکترای روابط بینالملل