رویداد۲۴ - صادق زیباکلام، تحلیلگر مسائل سیاسی، میگوید، برای مردم سوال پیش آمده که رفتن به پای صندوق و رأی دادن و انتخاب این دولت یا آن دولت، این رئیسجمهوری یا آن رئیسجمهوری، این مجلس یا آن یکی چه تاثیری بر سیاستهای کلان کشور میگذارد؟ آیا سیاستهای منطقهای و بینالمللی تغییر کرده؟ چه تغییر مهمی یا حتی چه تغییر غیرمهمی رخ داده که ما بگوییم، این تغییر در نتیجه شرکت مردم در انتخابات بود. بنابراین مردم میگویند، برای کدام فایده و حاصل برویم رأی بدهیم؟
بخش هایی از حرف های صادق زیباکلام را در ادامه بخوانید:
مردم در انتخابات ۱۴۰۰ هم رأی نخواهند داد. البته مقصودم از «مردم» آن ۲۴ میلیون نفری هستند که به آقای روحانی رأی دادند و همچنین آن یک و نیم میلیونی که در هفتم اسفند ۹۴ در تهران به آقای محمدرضا عارف رأی دادند. مقصودم از مردم فقط این بخش از جامعه است.
در واقع تنها کسانی که همچنان به پای صندوق رأی میروند، طرفداران اصولگرا و اگر دقیقتر بگوییم، طرفداران جریان های تندرو و قشرها و لایههای حاوی آن هستند که پای صندوق آرا خواهند رفت. مساله اما این است که بخش عمدهای از قشرها و لایههای اجتماعی، به خصوص تحصیلکردهها، شهرنشینها و دانشجوها، دیگر پای صندوق رأی نخواهند رفت.
فقط بخشی از مسئولیت بر گردن آقای روحانی است. اما بخش مهمتر بر عهده جریانهای تندرو است. چون با رفتارهایشان عملاً به مردم این پیام را دادند که رأی دادنتان هیچ فایدهای نخواهد داشت؛ یعنی گفتند، سیاستها دست ماست، ما هم مصلحت میدانیم که این سیاستها را اجرا کنیم و برای خواسته و نظر شما هم اهمیتی قایل نیستیم. مهم نیست شما حدود ۸۰ درصد هستید ما ۲۰ درصد! مهم نیست وضعیتتان چطور است و چه مطالبههایی دارید.
در سال ۸۴، مساله فقط رأی ندادن نبود؛ در آن انتخابات بین خود اصلاحطلبان اختلاف افتاد و آنها با چهرههایی چون معین، کروبی و مرحوم آقای هاشمی وارد انتخابات شدند و در نتیجه رأیهای اصلاحطلبی به سه سبد ریخته شد.
جریان اصلاحات هیچ چارهای ندارد جز اینکه تجدیدنظری صورت دهد و بگوید که اساسیترین، اصلیترین و محوریترین مساله امروز ایران توجه به چه المانهایی است. من نزدیک به یک سال و نیم است که میگویم، برخی از اصلاحطلبان آرامآرام به این تشخیص رسیدهاند که اصلیترین مساله امروز ایران ضعف بنیان دموکراسی و آزادی است. همچنین باید گفت، فساد ناشی از غیاب دموکراسی در ایران است.
علت رأی ندادن ۸۰ درصد مردم در انتخابات جز خلاء دموکراسی چیز دیگری نیست. جای خالی احزاب و تشکلهای مستقل هم به همین بیتوجهی به دموکراسی ربط پیدا میکند. همچنین در غیاب همین دموکراسی است که مطبوعات در حسرت آزادی به سر میبرند. در واقع اکثر مشکلات و موانع در فقدان جامعه مدنی ریشه دارد.
دقیقاً به همین دلیل، اصلاحطلبان هیچ چارهای ندارند جز اینکه انتخابات آزاد، رسانههای آزاد، آزادی اندیشه، آزادی زندانیان سیاسی و... را سرلوحه آرمانهایشان قرار دهند. در واقع تنها راه پیش روی جریان اصلاحات، حالا چه کارگزارن سازندگی باشد چه گروههای دیگر اصلاحطلب، این است که آزادیخواهی را به طور جدی پیگیری کند. اگر اصلاحطلبان این کار را نکنند، که تا به حال هم نکردهاند، دچار ریزش بیشتری خواهند شد و همین ۲۰ درصد باقیمانده را هم از دست خواهند داد. در چنین شرایطی از جریان اصلاحات فقط یک «اسم» میماند که یادآور دوران دهه ۷۰ خواهد بود.