اگرچه استراتژی صدورانقلاب صرفأ مختص به انقلاب 57 ایران نمی باشد،اما مولفه ها وپیامدهای آن نسبت به برخی ازانقلاب های سده های گذشته به ویژه قرن بیستم کاملا متفاوت ومنحصربه فرد می باشد. صدورانقلاب رامی توان اقدامات یک حکومت انقلابی دریک کشوربرای ترویج انقلاب مشابه درکشورهای دیگردانست چراکه یک حکومت انقلابی پیروزی خود را یک توفیق خاص واستثنائی می داند وبه همین دلیل تصورمی کند که درقالب الگوی انترناسیونالیسم اهداف به اصطلاح ضد استبدادی خود علیه حاکیمت ها ی غیرانقلابی را درتمام جهان تسری بخشد. ازاین نقطه نظراهداف ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران با اینترناسیونالیسم پرولتری مارکسیستی یکی می باشد. همین مولفه را به نوعی درانقلاب قرن هجدهم فرانسه نیزمی توان یافت این خصیصه اصراربه صدورآرمان های ایدئولوژیک درانقلاب 1917 روسیه نیز دیده می شود.متعاقبأ دردهه 50 قرن بیستم در انقلاب کوبا نیزصفت صدورسوسیالیسم وبه عبارتی انترناسیونالیسمی کردن سوسیالیسم با شدت بیشتری دیده می شود.
بدون تردید انقلاب ۱۳۵7مهم ترین انقلابی است که موضوع صدوررا درراس امورخود قرارداد ومردم بهای سنگینی را برایش پرداختند.اگرچه درجوهره شعاراستراتژیک صدورانقلاب نوعی مداخله درسیاست سایردول نهفته است اما آیت الله خمینی اساسأ براین موضوع اصرارداشت که "صدورانقلاب به معنای دخالت درشئون مردم کشورهای دیگرنیست، بلکه به معنای پاسخ دادن به سؤالهای فکری بشر تشنه معارف الهی است."
یکی ازنظریاتی که بیشتر به درک ماهیت صدورانقلاب درنیمه دوم قرن بیستم پرداخت، تئوری دومینوبود. دومینو ازدهه ۱۹۵0 تا دهه ۱۹۸۰ نظریه مهم وحساسی بود. به ویژه وقایع خاورمیانه درچند دهه اخیر باعث شد تا دومینو هم چنان توانایی توضیح پدیده صدورانقلاب را داشته باشد، چراکه براساس این نظریه وقتی که یک کشوردرمنطقهای ازجهان زیرنفوذ کمونیسم یا بطورکلی یک ایدئولوژی برود کشورهای اطرافش هم با خصیصه دومینو آن را دنبال میکنند.اگرچه تئوری دومینو به مثابه چیدمان مهره ها دراین بازی در طول جنگ سرد به منظور توجیه مداخله آمریکا در سراسر جهان مطرح شد اما صرفنظر ازاین واقعیت خود به تنهائی می تواند ضرورت سیاست صدورانقلاب را مطرح نماید.
سیاست صدورانقلاب اسلامی
دراولین ماه های پیروزی انقلاب اسلامی درایران، خمینی براین باوربود که انقلاب به عنوان یک الگوی الهی نجات بخش باید به کل منطقه سرایت کند، بنابراین لازم است که به کشورهای همسایه صادرشود. اوبراین امرباورجدی داشت که اسلام درفرم انقلاب می تواند به داد همه مظلومان جهان به ویژه کشورهای منطقه برسد وازآنجائی که خمینی خود را منجی مردم ایران ازیوغ رژیم طاغوت می دانست، بنابراین ناخواسته خویش رادرقامت موسی زمان می دید که برای نابودی فرعونی که آنرا استکبارجهانی می خواند، آمده است. ازاین منظربرای شخص خمینی صدورانقلاب یک امرالهی وبنابراین وظیفه خطیربود، به همین دلیل برای اواهمیتی نداشت که سیاست ایدئولوژیک اورا کشورهای همسایه صرفأ یک پروپاگاندا برای توجیه دخالت درامورشان بدانند. متاسفانه درسال اول پیروزی انقلاب حتی برخی ازروشنفکران نزدیک به بنیانگذارانقلاب اسلامی چون ابراهیم یزدی نیزمعتقد بودند که نفس صدورانقلاب لازم و یک رسالت می باشد. مهدی بازرگان چه درمقام نخست وزیرموقت دولت انقلابی وچه بعد ازکناره گیری ازآن مسئولیت اماهمواره براین باوربود که انقلاب یک کالا نیست که با کوله پشتی سربازان ما به کشورهای همسایه صادرشود. اساسأ علاوه بربازرگان بعدأ همه سران نهضت آزادی براین امرمتفق شدند که طرح تئوری صدورانقلاب به شکلی که خمینی مطرح کرده، خطا وپیامدهای خطیری به دنبال خواهد داشت. درآن مقطع برخی ازسران گروهای چپ نیزبه نوعی با اصل صدورانقلاب موافق بودند وصرفأ درفرم تحقق واجرای آن با رهبرانقلاب اختلاف داشتند.
نظریه یا رسالت صدورانقلاب ازآغازدهه 60 وتنها با گذشت یک سال ازآغاز جنگ ایران وعراق تدریجأ ازیک سیاست ایدئولوژیک وامرالهی به پروپاگاندای گسترده جمهوری اسلامی تبدیل شد که اکنون پس ازچهاردهه همچنان ادامه دارد، اگرچه حکومت ایران خوب می داند که بهای این رفتارغلط و رادیکال راهمواره مردم پرداخت کرده اند.
اصل صدورانقلاب به عنوان یک سیاست،عنصری نیست که تنها برای آیت الله خمینی حیاتی وزیربنائی باشد بلکه حتی یک تئوریسین سیاسی چون نوام چامسکی بدان باورمند است. اگرچه گرایش ها ی چپی چامسکی برکسی پوشیده نیست.وقتی یک فیلسوف نظریه پرداز به نام سیاسی چون چامسکی آنهم درمقام پدرزبان شناسی نوین خود درتلاش توجیه پدیده صدورانقلاب درزیرچترتئوری دومینوبوده، نیل به این باورکه صدورانقلاب درذهن وزبان خمینی صرفأ یک ارزش ایدئولوژیک به عنوان روی دیگرسکه پروپاگاندا می باشد، برای روشنفکری چون بازرگان نیزآسان نبود. تئوری متفکرانی مانند نوام چامسکی ازیک سو ونا آشنایی به نیات بعدی خمینی ازسوئی جناح روشنفکرانی که یکی دیگر ازبازوهای پیروزی انقلای 57 بودند، تا اوان دهه شصت باعث شده بود تا تقریبأ همگان با دیده ای مثبت شعارصدورانقلاب خمینی راصرفأ یک تلاش ایدئولوژیک بدانند تا یک پروپاگاندای پوپولیستی.
پروپاگاندای صدورانقلاب
نوام چامسکی برغم گرایش مثبتش به نظریه دومینودرتوجیه ایدئولوژی یا سیاست صدورانقلاب بعدها دست کم درمورد مدل هایی چون انقلاب کوبا ونیکاراگوئه پدیده صدورانقلاب را به عنوان "خطرتهدید آمیزیک الگوی خوب" درباره دولت مدعی تسری انقلاب به همسایگان توصیف می کند. یکی ازعواملی که باعث شد تا متفکری چون چامسکی نسبت به بسیاری ازالگوهای صدورانقلاب بدبین شود، استفاده ابزاری ازاین پدیده توسط حکومت هایی بود که با انقلاب مردمی به قدرت رسیده، بعدها خود به دیکتاتوری جدیدی تبدیل شدند که ازشعارصدورانقلاب صرفأ به عنوان یک پروپاگاندای پوشالی استفاده می کردند.
با درنظرگرفتن مقدمه فوق مجموعه عواملی که باعث شد تا تنها چند سال بعد ازاستقرارجمهوری اسلامی، صدورانقلاب ازیک رسالت ایدئولوژیک یا سیاست به یک بازی سیاسی یا پروپاگاندا برای مصارف داخلی تبدیل شود، به شرح زیرمی باشد:
اولآ،ازآغازدهه شصت که جمهوری اسلامی ازشکل یک حکومت انقلابی تدریجأ به یک حاکمیت یکدست وجناحی تبدیل می شد، ازآنجائی که دیگرقادرنبود یا نمی خواست اصل آزادی آراء وانتقادپذیری رارعایت کند، ناگزیربود تا مانند هرنظام استبدادی برای بقای خود ازشعارهای عوام فریبانه بهره بگیرد. شعارصدورانقلاب یک نوع فرافکنی ازسوی نظامی بود که با ادعای عدالت وآزادی برای مردمی که درکشورهای منطقه زندگی می کردند، مطرح شد، درحالیکه خود نظام اسلامی به اصطلاح منجی مسلمانان مظلوم دراقصی نقاط جهان بیشترین مظالم را برمردم خودش انهم درلوای اسلام وانقلاب اسلامی روامی داشت.
ثانیأ، جنگ ایران وعراق باعث شد تا موتورمحرک صدورانقلاب شتاب بیشتری یابد، اگرچه اساسأ یکی ازدلایل حمله صدام حسین به ایران وآغازجنگ فرسایشی هشت ساله شعارهای تحریک آمیزجمهوری اسلامی علیه کشورهای منطقه بویژه حکومت بعثی عراق بود. صدام درجایگاه یک دیکتاتورتمام عیار، نمی خواست حکومت ایران با تحریک شیعیان تحت ستم عراق برعلیه او،درحالیکه بعضأ درگیربا اکرادعراقی مخالف بویژه درمناطق شمالی کشورش بود، جبهه جدیدی برعلیه اوبگشاید. ازطرفی زمزمه ظهوریک انقلاب احتمالی علیه حزب بعث اززسوی شیعیان عراق ابدأ برای مستبدی چون اوقابل تحمل نبود. یکی ازبهره برداری هایی که جمهوری اسلامی ازجنگ با عراق نمود، تداوم شعار"راه قدس ازکربلا می گذرد" بود. این ایدئولوژی درواقع باعث شده بود تا تا با تهییج هرچه بیشترجوانان جان برکف وپاکباخته وطن، جنگ بعد ازآزادسازی خرمشهرازحالت تدافعی رفته رفته شکل تهاجمی بخود بگیرد.ایران با رفع اشغال خرمشهردرحالیکه موضعی بالاترداشت آمادگی صدام را برای مذاکره رد کرد. درهمان مقطع نهضت آزادی با انتشارنامه ای سرگشاده مطولی تحت عنوان "جنگ وصلح" با استناد به آیات قرآنی خطاب به خمینی اکیدا خواستارمذاکره وپایان جنگ شد، اما حکومت ایران با پروپاگاندای صدورانقلاب تحت پوشش رهائی قدس مصربه ادامه جنگ بود.
ثالثأ، ازآنجائی که یکی ازاصول بدیهی انقلاب ایران نجات مردم فلسطین ازیوغ ستم رژیم به اصطلاح صهیونیستی بود، بنابراین تنها خمینی نبود که خواستارتحقق چنین آرمانی بود، بلکه ازشریعتی به عنوان یک ایدئولوگ اصلی انقلاب گرفته تا مهدی چمران وابراهیم یزدی، همگان آن را کلیدی می دانستند. بعد ها با دگردیسی جمهوری اسلامی به نظام ولایتی این حرکت آرمان گرایانه نیزصرفأ به شعاری پوپولیستی تبدیل شد، بنابراین موضوع دشمنی با اسرائیل درراس موضوعات سیاست خارجی قرارگرفت. به بهانه صدورانقلاب،نجات مردم فلسطین وبنابراین نابودی اسرائیل نیزبه مستمسکی درتوجیه پروپاگاندای سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شد.
چهارم،اشغال سفارت آمریکا ازسوی دانشجویان پیروخط امام که حرکتی کاملأ تهاجمی وضد دیپلماسی بود، اما متاسفانه ازسوی آیت الله خمینی انقلاب دوم نام گرفت ودراسارت ماندن دیپلمات های آمریکائی برای 444 روزکه خود از تسخیربه اصطلاح لانه جاسوسی بدتربود. افشاگری ها به دنبال اسناد منتشره مربوط به سفارت باعث شد، معاون نخست وزیرموقت،عباس امیرانتظام به جاسوسی و خیانت متهم شود. انقلاب دوم خمینی ضمن اینکه باعث شد تا جایگاه ایران درجهان به شدت تخریب شود، درعین حال مستمسکی شد دردست جناح تندروی نزدیک به رهبری تا به بهانه نفوذ وجاسوس پروری آمریکا درایران به منظورشکست انقلاب اسلامی، حکومت بیشترتئوری صدورانقلاب را تبلیغ و پیگیری نماید.پس ازگروگانگیری،حکومت ایران رخنه خط نفوذ ازجانب غرب برای به زانودآوردن نظام را بهانه ای قرارداد تا با افزایش حضورمنطقه ای برای پاسداری ازانقلاب درخارج ازمرزها بیش ازپیش برطبل صدورانقلاب بکوبد.این پروپاگاندا کمترازیک سال بعد با آغازجنگ به اصطلاح تحمیلی ایران وعراق با توسل به این تئوری توطئه که غرب این بارازطریق صدام حسین وبا جنگ می خواهد حکومت اسلامی را به زانو درآورد، تشدید شد.
قربانیان سیاست صدورانقلاب
جمهوری اسلامی ازبدوتاسیس، رفته رفته اقدام به دستگاه پروپاگاندای عظیم ودرهم تندیده ای نمود تا بیشتربقای خود را تضمین نماید. نهادهای پرهزینه ای چون سازمان تبلیغات اسلامی ورسانه های تصویری متنوع درون وبرون مرزی چندزبانه تنها بخشی ازاین مجموعه می باشد. اماشعارصدورانقلاب هم مانند اشکال دیگرپروپاگاندا دارای سه مولفه های مهم می باشد.
نخست،تحریک غریزه غم یا شادی مخاطب به منظورایجاد تنفریا ترغیب نسبت به یک شخصیت خاص یا کلأ نهاد سیاسی واجتماعی
دوم، تمرکزبریک تاکید سیستماتیک برای هدف قراردادن احساسات،رفتارها یا نظرات عده ای خاص ازمردم به منظورتامین اهداف سیاسی
سوم، تلاش بی وقفه برای کنترل اذهان مردم توسط مقامات حکومتی یا دولتی
با توجه به سه خصیصه فوق قربانیان پروپاگاندای صدورانقلاب اسلامی رامی توان درسه گروه زیرخلاصه نمود:
1- قاطبه مردمی که به انقلاب ومتعاقبأ جمهوری اسلامی وبنیانگذارش آیت الله خمینی باوروایمان راسخ داشتند. تبلیغ صدورانقلاب باعث شد تا عده ای ازجوانان متعلق به این گروه جان خود را درطبق اخلاص گذاشته درمناطقی چون عراق وسوریه حضوریابند تا با عوامل تهدید جمهوری اسلامی نبرد کنند. درحالیکه با یک مدیریت صحیح درداخل کشوربه منظورفراهم کردن یک فضای امن سیاسی وانتقادپذیری و تامین آزادی های حداقلی، حکومت می توانست ازتزلزل پایه هایش جلوگیری نموده وناگزیرنباشد تا دررون کشور تا دندان مسلح شده، برای تضمین امنیت وبقای خود به جنگ با طالبان یا داعش درخارج ازمرزهای خود بپردازد.
2- خیل عظیم جوانانی که دردوره 8 ساله جنگ ایران وعراق جان خود را ازدست دادند، سرمایه بزرگ بسیاربا ارزشی برای کشوربودند. 220 هزارجان باخته جنگ که عمدتأ جوانان خالصی بودند خود با ارزش ترین ذخیره معنوی برای فردای حکومتی بودند که برای چند دهه ناگزیرشد امنیت وبقای خود را با حضوردرکشورهای منطقه جستجوکند.
3- عده ای ازافاغنه یا نیروهای عراقی وپاکستانی وبرخی دیگرازکشورهای منطقه می توانستند، به جای جنگیدن درسوریه با شعارحفظ حرم درخدمت مردم خویش وآبادی کشورخود باشند تا بخشی ازدستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی. ناگفته هویداست که بخشی ازجوانان کشورهای فوق نه صرفأ به واسطه خلوص نیت و ایمان خود، بلکه به واسطه فقریا مشکلات مهاجرتی به خیل نیروهای داوطلب درخدمت سپاه قدس پیوستند. کم نیستند افرادی درنیروی فاطمیون که برای تامین معاش خانواده خود درافغانستان یا اخذ تابعیت و پاسپورت ایرانی درخدمت جمهوری اسلامی قرارگرفتند.
رژیم ایران برای تامین امنیت وبقای خویش که یکی ازپیامدهای شعاروآرمان صدورانقلاب می باشد، ناگزیرشد تا یک سرمایه عظیم دوهزارمیلیارد دلاری را درپروژه غیرضروری هسته ای هدردهد. اصراربرانرژی هسته ای نه تنها مردم ایران رادرفقروفاقه قرارداد، بلکه به حداکثرانزوای ایران درجهان منجرشد. توسعه طلبی های منطقه ای ایران درچهاردهه اخیرکه توام با دشمن تراشی های گسترده بوده است،ضروت برنامه موشکی را درکنارپروژه اتمی دامن زد وباعث شد تامردم ایران خسارات غیرقابل جبرانی که باعث نابودی سرمایه های کشورشد را متقبل شوند. دلیل عمده همه این رفتارهای جمهوری اسلامی چیزی جزپایبندی افراطی به آرمان های ایدئولوژیک اما پوشالی صدورانقلاب نبوده، به همین دلیل باگذشت 42سال ازانقلاب اسلامی همچنان مردم ومنافع ملی کشورفاقد جایگاه والویت می باشد.