دوباره به ۲۲ بهمن ۵۷ نزدیک شدیم به سالی که درآن، مردم ایران، بزرگترین حماقت تاریخی نسل خود و نابودی نسل آینده را رقم زدند، کابوسی که، چهل و دو سال از آن میگذرد و در آستانه سال چهل و سوم قرار گرفته است.
۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را باید سیاهترین روز در تاریخ پر فراز و نشیب مشروطیت ایران به حساب آورد، و هر سالگردش را مناسبتی برای یادآوری از فاجعه ای بس طولانی و جانفرسا که مانع احیای حاکمیت ملی و استقرار دموکراسی در جامعه دانست.
وقتی صحبت از خمینی و اسلام و آخوند... پیش میآید به وضوح روشن میشود که تمام ادعاهای انقلابیون فقط در حد اوهام و خیالاتی بیش نبوده و در واقع واژه حماقت برازنده این اتفاق بزرگ است. مردم ناآگاه آن زمان، نه معنی سیاست را میدانستند، نه مفهوم انقلاب را میفهمیدند، نه معنی اسلام و آخوند را میدانستند، نه معنی مساوات و آزادی و دموکراسی را میفهمیدند، نه متوجه بودند خمینی کیست، تنها چیزی که میفهمیدند شور و هیجاناتی بود که در پس این واقعه شوم گریبانگیر جوانان آن زمان شده بود. متاسفانه به وقوع پیوستن این اتقاق ناگوار از ناآگاهی عمیق فکری مردم و نبود خرد جمعی شکل گرفت.
انقلاب ایران یک رخداد سیاسی بودکه در۲۲بهمن ۵۷ به اوج رسید و پایان یافت، ولی دستاوردهای زیادی برای تمام مردم ایران داشت این دستاوردها همچون بوجود آمدن دیکتاتوری جمهوری اسلامی، ویرانی، فقر، فساد، فحشا، اعتیاد، طلاق، جرایم خشونت زا، بحرانهای اجتماعی، عقب گرد به قهقرا، تباهی، سرکوب، اعدام، شکنجه، سانسور، تفتیش عقاید و سلب همه آزادیها و نقض سیستماتیک حقوق بشر، از بین بردن تمامی زیر بناهای تعلیم و تربیت و ارزشهای اخلاقی و معنوی و نابود کردن ارزش تولید، و تولید گران اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و فنی...
از سوی دیگر، برای کسانی که بوسیله انقلاب به قدرت رسیده بودند، دستاوردهایی همچون، قدرت بی چون و چرا، ثروتهای نجومی، رانتهای بی پایان، بانکهای خصوصی، اختلاسهای هزاران میلیاردی، سمَتهای فامیلی، تابعیتهای دوگانه، کاخهای رویایی، عناوین تقدس یافته و....... اینها همه، منجر به شکل گیری جامعهای دو قطبی در ایران شد.
انقلاب ما با وعده عدالت ایجاد شد، اما چیزی که امروز با آن مواجهیم، پدیده انباشت و افزایش مستضعفان و بی عدالتی شدید در توزیع امکانات، رفاه، بهداشت، آموزش و تفریحات.... است.
نگاهی گذرا به کارنامه چهل و دوساله انقلاب اسفبار ایران، در آستانه چهل و سومین سال حاکمیتش، باید بدانیم اکنون، در کجا ایستادهایم.
از سال ۱۳۴۲ تا زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد اقتصادی ایران سالانه بیش از ۸ درصد بود و ایران در تمام آن مدت در میان سه کشور برتر جهان از نظر رشد اقتصادی قرار داشت، به طوری که در سال ۱۳۵۶، درآمد سرانه مردم ایران ۹ برابر سال ۱۳۴۴ شده بود؛ اما با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، رشد جهشی ایران پایان یافت. همچنین فساد مالی و اختلاسهای میلیارد دلاری مانند سرطان، همهُ اندامهای جامعه را فراگرفت؛ و در رأس هرم این فساد رهبر جمهوری اسلامی که، علاوه بر تسلط بر همهُ شریانهای اقتصادی کشور، به تنهایی صاحب اختیارات تمامی ارضی ایران است، که هیچ نهادی نیز، بر آن نظارت ندارد.
یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب اسلامی وجود میلیونها کودک ایرانی که به علت مشکلات اقتصادی و اجتماعی از تحصیل محروم شدهاند و بر اثر بیکفایتی جمهوری اسلامی، آیندهای تاریک و دشوار برایشان رقم خورده است. بر اثر سیاستهای ماجراجویانه جمهوری اسلامی، جایگاه ایران در نظر مردم جهان، رو به افول میرود. ایران در جهان بیارج، و منزوی شده است و آبرو و اعتبار ایران و ایرانیان به خطر افتاده است. بر اساس برخی نظرسنجیها، اکنون ایران جزو منفورترین کشورهای جهان است.
گذرنامه ایرانی جزو بیاعتبارترین گذرنامههای جهان است و مرزهای اکثر کشورهای جهان به روی ایرانیان بسته است و تنها برخی از ایرانیان با سختی تمام میتوانند ویزای برخی از کشورها را بگیرند. اما در سال ۱۳۵۷، ایرانیان برای سفر به کشورهای اروپایی، غیر از کشورهای سوئیس و اتریش، نیازی به اخذ ویزا نداشتند. اکنون باتوجه به وضع اسفبار ایران سالیان سال است که با پروسه پناهندگی مواجه شدهایم. صدها هزار ایرانی به صورت غیرقانونی وارد کشورهای دیگر شدهاند و همگی در وضعی بسیار تحقیرآمیز قرار دارند. همچنین صدها ایرانی در راه رسیدن به کشورهای دیگر جان خود را از دست دادهاند. هزاران ایرانی نیز هم اکنون به دلیل عبور غیرقانونی از مرزها، در شرایطی رقتانگیز در زندانهای دیگرکشورهای به سر میبرند.
بیشترین دستاورد انقلاب، فرار مغزها از ایران است، فرار مغزها از کشور مانند خونریزی پیوسته از بدن بیمارمی ماند، که کشور را ضعیف و ضعیفتر میکند. ایران در حال از دست دادن بهترین سرمایههای انسانی خود است. بر اساس آمار و اطلاعات بنیاد ملی نخبگان، ایران اولین کشور در
بین ۹۱ کشوری است که دچار عوارض خروج نخبگان و تحصیلکردههای خود میباشد.
ایدئولوژی جمهوری اسلامی با اکثر هنرها در تضاد است از مجسمهسازی و نقاشی گرفته تا رقص و موسیقی؛ و سینما. او سینما را به عنوان مظاهر فساد میشناسد. یکی دیگر از دستاوردهای انقلاب بر اساس قانون مجازات اسلامی اینگونه است که انسانها را تنها به جرم داشتن باوری متفاوت، با جمهوری اسلامی، میتوان کشت و زنان را سنگسار کرد؛ در حالی که پدر خانواده اگر کودک خود را بکشد مجازات چندانی نمیبیند. بخش مهمی از نیروهای پلیس کشور، به جای حفظ امنیت، به تحمیل اجباری و خشن حجاب بر زنان ایران میپردازند و هر روزه عدهای به جرم «بدحجابی» دستگیر و زندانی میشوند. حقوق زنان و کودکان به صورتی سازمان یافته و خشن پایمال میشود و هر روزه فجایع وحشتناکی به علت اجرای قوانین ناقض حقوق زنان و کودکان رخ میدهد.
یکی دیگر از دستاوردهای جمهوری اسلامی نیز دشمنی مقامات جمهوری اسلامی با هویت و فرهنگ ایرانی است؛ بسیاری از آنان به صراحت به هویت ملی ایران، توهین میکنند؛ به دستور آنان، تندیسهای آرش کمانگیر و آریوبرزن را از میدانها برداشتند، نام کوروش را از خیابانهای ایران پاک کردند، و شعرهای فردوسی را ازکتابهای درسی حذف و از دیوار میدان بزرگ در مشهد، پاک و سپس بر روی آن آیات قرآن حک کردند.
آنهایی که در سال ۵۷ انقلاب کرده اند۱ اکنون یا در خاک خفتهاند یا بسیاری از آنها بازنشسته شدهاند یا در آستانه بازنشستگی قرار دارند. آنان نه با مشکل بیکاری ومسکن روبروهستند، نه قرار است ازدواج کنند، نه شرکتشان دچار تعدیل نیروی انسانی شده و نه ورشکسته شدهاند و نه گرفتار هیچ یک از مشکلات نسلهای بعد از انقلاب هستند. ولی از طرفی، از وضعیت فرزندان بیکار و سرخورده خود رنج میبرندو پشیمان از آنچه که آنروزها انجام دادند.
الهه نفری زاویه
تحلیلگر و کنشگر سیاسی
مدرس پیشین دانشگاه آزاد
بهمن ۹۹
۱. منظوراین مقاله مردم ایران است جدا از سیاستهای خارجی که در انقلاب دخیل بودند.
انقلاب ایران و پدیدهی غارنشینی، کورش عرفانی