اول این که عده ای از خوانندگان ممکن است تصور کنند که وقتی به سید علی خامنه ای آخوند دوزاری سابق می گویم قصد تخفیف و تحقیر او را دارم.
نه.
مگر نبوده اند کسانی که از صفر به همه چیز رسیده اند و با افتخار از گذشته شان سخن می گویند؟
مگر وقتی به بیل گیتس می گوییم بچه محصل سابق که درس اش را هم تمام نکرد یا به استیو جابز می گوییم جوانکی که پدر مادر قانونی نداشت و کار ش را از داخل گاراژ منزل شان شروع کرد به آن ها اهانت می کنیم؟
اتفاقا خودشان خیلی هم به این گذشته افتخار می کنند و داستان زندگی شان را درسی می دانند برای جوانان امروز.
اما جناب عالی پیش از انقلاب چه بودید؟ زمانی که کسانی مثل حجازی ها و دانشی ها بر بالای منبر یا مقابل دوربین های تلویزیون می نشستند شما کجا می نشستید و در مقابل در آمدی که آن ها از کار شان داشتند شما در آمد تان چقدر بود؟
آیا غیر از این است که شما و هم صنفان امروز تان همگی آخوندهای دوزاری و فوق اش پنج تومانی بودید؟
پس از این موضوع بگذریم.
قصد من این است که بگویم شما که جایگاه تان امروز در اعلی علیین است از کجا آمده اید و فقر و مسکنت و جایگاه حقیر سابق تان چقدر بر رفتار و بخصوص کذب گفتن هاتان موثر است.
شما اخیرا در باره روشنفکر نماها و دگر اندیشان گفته اید:
ما با کسانی که با جمهوری اسلامی دشمنی نمی کنند با این ها مشکلی نداریم و از هر دینی از هر مذهبی و به این ها نیکوکاری هم می کنیم... عده ای از روشنفکر نماها، اصطلاح دگر اندیش را در مقابل ما قرار دادند. ما دگر اندیش برای مان مساله ای نیست. اندیشه شما دیگر ه خب دیگر باشه (پوزخند). ما با اندیشه شما کاری نداریم. دشمنی نباید بکنید....
ویدئوی این سخنان مشعشع را در همینجا می گذارم تا خوانندگان خودشان دروغ های مفتضحانه تان را از زبان خودتان بشنوند.
یک نکته به عنوان معترضه از چهره شناسی شما برای تان بگویم که وقتی دروغ خیلی غلیظی بیان می کنید، لب های مبارک تان را غنچه می کنید و این نشانه ای ست برای کسانی که به سخنان شما گوش می دهند تا راست و دروغ حرف های تان را متوجه شوند.
اما حرف من این است:
شما که از صفر به این مقام عظما رسیده اید و یک اشاره ی شما می تواند امروز دنیایی را زیر و رو کند، چرا با این قدرت و عظمت نیاز به دروغگویی دارید؟
چرا مرد و مردانه نمی گویید ما در جمهوری اسلامی کسانی که «اندیشه ی دیگرشان» را در مجامع بر زبان بیاورند، آن ها را دشمن می دانیم و آویزان شان می کنیم؟
دگر اندیشی چه ربطی به دین و مذهب اشخاص دارد؟ خودتان را به نفهمی می زنید یا مردم را نفهم فرض می کنید؟
باری. وقت آن رسیده که در نزدیکی های پایان عمرتان، خودتان را از شرّ عقده های سرکوفته ی گذشته خلاص کنید و اگر آزاده نیستید دستکم دروغگو نباشید.
