ویژه خبرنامه گویا
مطالعه تاریخ چند هزار ساله و پر فراز و نشیب ایران بدون بررسی تاریخ و فرهنگ نظامی گری آن تکمیل نمیشود.
از دوران پیروزیهای نظامی برای فتح سرزمینهای جدید و دور و نزدیک برای گسترش امپراتوری هخامنشیان، تا شکست در جنگهای قرون وسطی با همسایگان افغان و ترک و روس، نقش ارتش و نیروهای نظامی ایران در شکل دهی به شخصیت ملی و جهان بینی ایرانیان تا به امروز انکار ناپذیر است.
هم کوروش و شاپور و اردشیر، و هم نادرشاه و شاه عباس و رضا شاه،، پیش از آنکه پادشاهانی برجسته و تاریخساز باشند، فرماندهان نظامی مقتدری بودهاند که هر یک به نوبه خود مقدرات ایران و ایرانی را به درستی و نادرستی تا به امروز رقم زدهاند.
با این حال علیرغم خوی نظامی این حاکمان، جامعه مدنی میهن ما در یک قرن اخیر و به ویژه پس از انقلاب مشروطه به موازات تحولات ناشی از نقش ارتشیان در سیاست آن شکل گرفته و به پیش رفته است.
اما اگر در پس هر دگرگونی انقلابی و یا جنگ با دشمنان خارجی نقش نیروهای نظامی هر کشوری در مقابل جامعه مدنی آن برجسته تر میشود، رژیم جمهوری اسلامی از نخستین روز تولد خود از هر دوی این «مواهب الهی» برای گام برداشتن به سوی یک نظام متکی بر سرنیزه بهره برده است.
چهل و دو سال آتش و خون انقلاب، جنگهای ویرانگر خارجی و داخلی، سرکوبهای امنیتی، وحشت و خفقان و... ماهیت این رژیم و گرایشات عقیدتی آن را هر روز نظامی تر از دیروز آن کرده است و امروز ملت ما با نظامی روبرو است که حرف اول و آخر آن را طبقه نوپایی میزند که پادگانها به دفاتر فعالیتهای تجاری آنها تبدیل گشته و اوامرشان برای دولتها لازم الاجرا میباشد.
اموری که در تضاد آشکار با حفظ حرمت جانباختگان نیروهای مسلح کشور در راه دفاع از استقلال و خاک میهن میباشد.
اکنون با صف کشیدن فرماندهان پیشین و کنونی سپاه برای رسیدن به مقام بی معنای «رئیس جمهوری» در کشوری که خودشان همه کاره آن هستند، برخی مشاطه گران ایرانی و خارجی رژیم چنین تبلیغ میکنند که گویا نیروهای سپاه توانایی گذار کشور از یک حکومت دینی به سکولار را دارند و نیروهای مخالف میتوانند با موضع گیریهای متناسب در این روند به آنها یاری برسانند.
در این حقیقت که نظامی گری با توجه به نیازهای علمی و تسلیحاتی آن برای به روز شدن و آمادگی رزمی به خودی خود با خرافات دینی در تضاد میباشد و با سازندگی و پیشرفت اجتماعی همخوانی دارد شکی نیست.
مشکل اما از آنجایی آغاز میشود که در میهن مصیبت زده ما، وقتی رئیس پیشین ستاد نیروهای مسلح آن به امام زمان نامه مینویسد، خود این نظامیان مبلغان رسمی خرافات دینی و اندیشههای ارتجاع مذهبی هستند.
اگر روزگاری نه چندان دور طبقه روحانیت در ایران سپاه و ارتش را برای تضمین ادامه قدرت سیاسی و اقتصادی خود به کار میگرفت، امروز همان نظامیان نیازی به ادامه حمایت روحانیون از خود نمیبینند و به ترکتازی پرداختهاند.
بر اینها بیافزاییم دخالتهای بسیجیان مسلح و نیروهای انتظامی و امنیتی در تعیین تکلیف برای دولتها و مجلس و سیاست خارجی کشور و حجاب زنان و فعالیت احزاب و زندانیان سیاسی و آزادی مطبوعات و سوژه فیلمها و برنامههای رادیو و تلویزیون و هزار درد بی درمان دیگر میهن و مردم آن، تا تصویر حاکمان واقعی کشور در چهره فرماندهان نظامی آن روشن تر شود.
کودتای سپاه در ایران نه با رئیس جمهوری شدن یک سپاهی در ماه خرداد سال آینده، بلکه در همان فردای «پیروزی انقلاب اسلامی» اتفاق افتاده است!
قاچاق سلطنت با اسب ترووای جمهوری، شهاب برهان