ماجرای مجوز گرفتن شروین حاجیپور مانند آن است که وسط یک مراسم ختم، ناگهان بلندگوی مسجد آهنگ ششوهشت پخش کند: هیچکس با آهنگ مشکل ندارد، با تناقضِ لحظه مشکل دارد
از کانال تلگرام زهرا عبدی
جامعهی پس از ۱۴۰۱ ، با قبل از آن تفاوت بنیادین دارد. مفهوم گرفتن مجوز از ارشاد پس از ١۴٠١ بار معنایی سنگینی یافته. این جامعه وقتی میشنود نماد اعتراض١۴٠١ از ارشادی مجوز گرفته که کارش حذف صدای مردم است، طبیعی است که احساس بدی داشته باشد.
انگار به مردم گفته باشند:
«آن خوانندهای که با صدایش گریه کردید؟ الان آمده از همان جایی مجوز گرفته که اشکتان را درآورده.»
خشم مردم از موسیقی نیست. مردم از «مهندسی معنای همکاری» حالشان بهمخورده.
همه میدانند این روزها مجوز یعنی: «بیا داخل فقط اول شخصیتت را پشت در آویزان کن.» و وقتی نماد اعتراضشان از این در رد میشود، حس میکنند ماجرا از «انتشار آلبوم» گذشته و به «بازسازی چهرهی حکومت» رسیده.
اما زمانبندی هم فاجعهبار بود. وسط رسوایی اینترنت سفید و حمله به نمادهای ایرانی، ناگهان خبر میرسد که: «آلبومِ هنرمند معترض، با مجوز رسمی منتشر شد.» انگار فردای زلزله، یکی بیاید بگوید: «سالن آرایشگاه ما تخفیف گذاشته.»
ویدئوی کارمند ارشاد هم که درست در همان روز منتشر شد؛ در خشم مردم بیتاثیر نبود که میگفت:«برای مجوز باید مخبری کنی و...»
جمهوری اسلامی مهارت شگفتی دارد در ساختن پوستر بهنفع خودش، از هر آنچه که مردم دوستش دارند؛ از استخوان شهدا گرفته تا شاپور ساسانی و مهارت عجیبی دارد از اینکه از درد مردم، شوی تلویزیونی بسازد.
این خشم از آنجا آمده که مردم حس کردند ج.ا دارد «نسخهی نرمالسازیِ شر» را به خوردشان میدهند.
ما مردم این سیستم را از حفظایم:
سیستمی که همیشه میگوید «بنشین و حرف نزن» و اگر اطاعت کنی همان اطاعت را به عنوان «نشانهی آزادی» به رسانههای جهان میفروشد.
به قول هانا آرنت، که سالها پترن و الگوهای حکومتهای توتالیتر را زیر میکروسکوپ گذاشته:
«در نظامهای توتالیتر، قدرت هیچکس را مجبور نمیکند؛ فقط انتخابهایی باقی میگذارد که از قبل تعیین کرده است.»
یعنی:
«مجبورت نمیکنیم برای ما بخوانی، فقط اگر برای ما نخوانی، نمیگذاریم بخوانی.»
موج خشم از آلبوم موسیقی یک خواننده نیست، بلکه از این معناست که دیدند:
صدای اعتراضشان، از همان دستی مجوز گرفته که گلوی همان اعتراض را بریده.















