آقای رییس جمهور!
اگر لازم دیدیم توجه شما را به آنچه در زیر میآید جلب کنیم از این رو بود که جمع دیگری پیش از ما، در نامهای خطاب به شما (۱) دخالت شما در مسئلهی مناسبات غرب با جمهوری اسلامی را خواستار شدهاند، اما به لحنی که به گمان ما شدیداً جهت داراست.
در این برخورد چنین دریافت میشود که [با تحریم ها] ملتی گویا بسیار خوشوقت در تحت حاکمیت جمهوری اسلامی به «ملت ایرانی بیرون آمده از خواب غفلت» تبدیل میشود که از «آنهمه فوائد اقتصادی بالقوهی برجام» محروم میماند. گویی قراربوده آن «فوائد بالقوه» به ملت ایران برسد!
امضاء کنندگان آن نامه بر نتایج اقتصادی و اجتماعی بیرون آمدن از «توافق اتمی با ایران» و تحمیل «سخت ترین رژیم تحریمی که تا کنون بر یک کشور وارد شده» تأسف میخورند، تحریم هایی که گویا تحمل آنها «همگی ایرانیان» را سرخورده کرده است.
اقتصادی درهم شکسته
اما، بی آنکه بتوان با روشهای خشن آقای ترامپ موافق بود، میتوان مشاهده کرد که این رژیم در نتیجهی چهل سال فساد، عدم صلاحیت و به هدردادن ثروتهای کشور توانسته اقتصاد کشور را به خاک سیاه بنشاند، بطوری که به عنوان مثال ارزش نسبی پول ملی آن به یک چهار هزارم خود رسیده است. در نتیجه این پرسش برای هر کس پیش میآید که آیا آغاز وضع «هولناک اقتصادی و اجتماعی» شمار هر روز بیشتری از مردم ایران تنها از دو سال پیش و در نتیجهی تحریم هایی که اینجا از آنها سخن گفته میشود، بوده است.
افزون بر این باید از خود پرسید که وجود هزاران زندانی سیاسی در دخمههای رژیم، شمار هر زمان ترسناک تر اعدامهای سیاسی، قربانیان سرکوب خونین آبانماه ۱۳۹۸، در بیش از ۱۰۰ شهر کشور که خبرگزاری رویترز شمار آنها را به ۱۵۰۰ تن برآورد کرده است، به علاوهی صدها تن قربانیان تروریسم دولتی از آغاز تأسیس این رژیم، که دامنهی آن به خاک فرانسه هم کشیده شده، همگی از آثار تحریمهای اخیر بوده یا اینکه آنها از اهمیت کمتری برخوردار بوده است.
یکی از پرمخاطره ترین تنشهای دیپلماتیک
سخن گفتن از ضرورت «کوششی در راه عادی سازی روابط با ایران پس از چهل سال تنش که سبب تشدید برخوردهای منطقهای شده»، بگونهای که گویی این تنشها نتیجهی رفتار غرب بوده، نگرشی خطاست. چگونه میتوان ندانست که جمهوری اسلامی بود که در نخستین گامهای خود در جهان خارج، با اشغال سفارت ایالات متحدهی آمریکا و به گروگان گرفتن دیپلماتهای آن به مدت ۴۴۴ روز یکی از پرخطرترین تنشهای دیپلماتیک را به راه انداخت؛ و نیز هم او بود، که به کمک نیروهای نیابتی این تنش را، با عملیات تروریستی و بی ثبات کنندهی خود که شرح و بسط آنها در اینجا سودی ندارد، در همهی منطقه، تداوم بخشید. آیا این یادآوری هم لازم است که برنامهی نابودی کشور اسرائیل نیز بخشی از دکترین رسمی این رژیم است؟
اگر امضاء کنندگان آن نامه در نظردارند که راه را برای دادوستد با رژیم حاکم در تهران هموار سازند ما منکر این حق آنان نیستیم، اما درست به همین دلیل و نیز بنا به دلائلی که در بالا برشمرده شد، ما مشروعیت آنان در نمایندگی از سوی ملت ایران و حقوق عالیهی آن را رد میکنیم.
بی آنکه بتوانیم وارد مسائل داخلی ایران شویم، باید بگوییم که این نظام هرگز نتوانسته بدون به راه انداختن تنش در پیرامون خود: چه در خارج و چه در داخل مرزهایش، به حیات خود ادامه دهد. و ملت ایران هم پیش از همه از پایان چنین تنشی شاد خواهدشد. اما آیا این تنش، پیش از از پایان این رژیم پایان خواهدیافت؟ پرسش این است آقای رییس جمهور!
امضاء کنندگان:
دکتر سیروس آموزگار، وزیر اطلاعات دولت دکتر شاپور بختیار، دکتر سعید بشیرتاش، پزشک و روزنامه نگار، علی شاکری، فیزیکدان، همکار و زندگینامه نویس شاپور بختیار، دکتر پرویز داورپناه، پزشک و روزنامه نگار، دکتر علی سادات گوشه، پزشک، رییس افتخاری انجمن حرفههای پزشکی برای دفاع از حقوق بشر در ایران و اتریش، ناصر کاخساز، قاضی، سرور کسمایی، نویسنده، مترجم و ناشر، پروفسور سیروس میرزایی، از بنیانگذاران سازمان حمایت، مرکز پرستاری از قربانیان شکنجه و جنگ در اتریش، دکتر علی راسخ افشار، پزشک، دبیر تشکیلات سابق جبهه ملی ایران، دکتر منوچهر رزم آرا، پزشک قلب، وزیر بهداری دولت دکتر شاپور بختیار، محمـدرضا روحانی، وکیل دادگستری، دکتر شاهرخ وزیری، استاد بازنشستهی دانشگاه لوزان، پژوهشگر
* ترجمه از روزنامهی فرانسوی اوئست فرانس، ۲۶ مارس ۲۰۲۱
ــــــــــــــــــــــــ
۱ نامهی سرگشادهی به آقای امانوئل ماکرون، رییس جمهور فرانسه، روزنامهی «اوئست فرانس»، ۵ مارس ۲۰۲۱.
این نامه با امضاء گروهی از سناتورها، نمایندگان پارلمان فرانسه، وکلاء دادگستری، مدیران شرکتهای بزرگ چندملیتی، پژوهشگران و سفیر سابق فرانسه در ایران منتشر شده است