بر اساسِ گزارش مؤسسه مطالعاتی گَپ جِمِنای: "رشد جمعیتِ میلیونرها در ایران رکود جهان را در سال ۲۰۲۰ شکست. " نشریه یورونیوز
رُشد بی رویهی میلیونرها در ایران، با رُشد بی سابقهی فقر و گرسنگی، و بی خانمانی و کارتن خوابی در میهن مان، رابطهی مستقم دارد. کمتر ایرانی پیدا میشود که تصویر و ویدیوئی از کاخها و ویلاهای آنچنانی زالوزادهها (آقازادها) و ماشین هایِ میلیاردی آنها را ندیده باشد. ماشین هائی، که هر کدامش زندگی دهها خانوادهی یک کارمند را میخرد. همه مان نیز شاهد بودهایم که میلیاردها دلار، از ثروتهای چپاول شده و کلاهبرداریهای نجومیِ زالوزادهها، از ایران خارج و در کشورهای غربی انباشته شده است.
هشدار به آخوندها، دست اندرکاران رژیم و شرکا:
پروندههایتان با عکس و مشخصات، در حال تکمیل شدن و به روز درآمدن میباشند. همانطور که شکارچیان اسرائیلی، "نازیها و عوامل حکومت هیتلر" را در هر کجا که بودند، گرفتند و به سزای اعمالشان رساندند؛ تیمهای وِیژهی عدالت، تک تک شما را همراه با پروندهی دزدیها، کلاهبرداریها و خیانتهایتان تحویل دادگاه میدهد.
باید بدانید که اجازه نمیدهیم، ثروتهای ملی کشورمان را که با کلاهبرداری و پایمال کردن حقوق میلیونها ایرانی؛ به چنگ آوردهاید، از گلویتان پائین برود. اجازه نمیدهیم، که اندوختهها و پس انداز بیوه زنان و بازنشستگیِ سالخوردگان میهن مان را "ملاخور" کنید.
باید بدانید که تا اعماق جهنم تعقیبتان خواهیم کرد، نه تنها آنچه دزدیدهاید از حلقومتان بیرون میکشیم، بلکه تردید نداشته باشید که تک تک شما دزدان، شرکا و همراهانتان را به سزای اعمالتان میرسانیم.
این نه تهدید است و نه انتقامجوئی، بل که - برای برقراری عدالت، - برای التیام بخشیدن به زخمهای جامعه، - برای اعتماد سازی و اطمینان آفرینی بین مردم، و بالاخره - برای درس عبرت به دیگران است. زیرا، به قول ماکسیم گورکی نویسنده روسی، دزدیها و کلاهبرداریهایتان، تنها پول و سرمایههای ملی کشور و اندوختههای مردم ایران نبوده، بل که حقِ زندگی، حقوق انسانی، دسترنج کار و دستمزد، تحصیلات، توانایی، اعتبار، آبرو، آینده، و آرزوهای مردم بوده که غصب کردید، دزدیدید، و نابود کردید.
در دوران گذشته، بی خانمان و سرگردان بودن مختص به مجانین و معتادان بود. اشخاص، به نُدرت تا آن درجه از فقر سقوط میکردند، که آواره شوند و تعداشان نیز محدود بود. ولی زمانی که خمینی برای برپائی جمهوری اسلامی، وعدههای پوچ و بی پایه داد و گفت:
"دستور دادیم که مسکن ساخته شود. سرتا سر ایران برای ضعفا مسکن میسازیم... ما عمل میکنیم، حرف نمیزنیم... گفتیم برای کارگرها، برای مستضعفین، همه خانه بسازند.... دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند... "، همه چیز آرام آرام شکل فقر و درماندگی و آوارگی بخود گرفت. نه تنها، مسکنی برای مستمندان ساخته نشد، آب و برق و اتوبوس مجانی نشد، بل که حقوق مستمندان را نیز پایمال کردند؛ جیبهایشان را بریدند، و نان را از سرسفرهشان دزدیدند!
پس از بر پائی جمهوری اسلامی، شکاف طبقاتی روز به روز عمیق تر شد؛ طبقهی متوسط مرتب کاهش یافت و کوچکتر و کوچکتر شد؛ تا امروز که فقر و گرسنگی و بی خانمانی، دو سوم جمعیت کشور را در بَر گرفته است. در ضمنی که "یک درصد" بالای جامعه، با در دست داشتن تمام اهرمهای ثروت و قدرت، دارائیهای کشور را تصاحب کرد. امروز، در ایرانِ کرونا زده، مشکل بی خانمانی و فاجعهی کارتن خوابی و قبرخوابی بیش از پیش خودنمائی میکند.
پیش از انقلاب، ایران از نظر اقتصادی، و مردم از نظر مالی در وضع بهتری بودند. پس از به کژراهه کشیده شدنِ انقلاب و سقوطش به سیاه چال فقاهتی؛ بی لیاقتی و بی کفایتی و عدم کارآئی آخوندها؛ همه چیز را برباد داد. فقر و درماندگی و کارتن خوابی، نتیجهی چهل سال دزدی و فساد گستردهی دست اندرکاران جمهوری اسلامی است؛ و زائیدهی ارجحیتهای شخصی و سیاستهای فرقهای و غیر ایرانیِ رژِم است. این دسته گُلی است که آخوندها، عقب افتاده ترین قشر جامعه، به آب دادند. حتی طبقهی متوسط که ستون فقرات انقلاب بود، نه تنها ۷۰ درصد کاهش یافته، بل که بخشی از آنان جزو بی خانمان و سرگردانان شدهاند!
پوست کلفت یا بی تفاوت؟
آیا اعدامهای دسته جمعیِ چند هزارتن مبارز سیاسی در زندان در دههی ۶۰، ما را کَرَخ و پوست کلفت کرد؟ آیا پس از چهل سال ضرب و شتم، زندان و تجاوز، و کشتار و اعدام؛ به این فوران خشونت عادت کرده، بی تفاوت شدهایم و با بی ارزش بودن جان مردم کنار آمدهایم؟ و گرنه چگونه میتوان از فاجعهی اعتراضات آبان که در ۲۹ استان رخداد و با خشونت وحشیانه و بی رحمانهی رژیم روبرو شد، گذشت. چگونه میتوان نسبت به اجساد کشته شدگان اعتراضات آبان که در سدها، دریاچهها و رودخانههای ایران از جمله در کردستان و رودخانه کارون اهواز، پیدا شده، بی تفاوت بود؟ آیا پوست کلفت و بی تفاوت شدهایم؟ "صدها تصویر و ویدیو از کشتار معترضان توسط سپاه وجود دارد. آمار جانباختگان، تا نزدیک به ۴۰۰۰ تن برآورد شده است. بیت خامنهای بی شرم، تعداد را ۳۳ تن اعلام کرده است!؟ " دانشنامه آزاد
آیا کمبودها و محرومیتهای مالی، و خسارتها و صدماتِ انسانی هستند، که فقر و درماندگی را در میهن مان همگانی کردهاند؟ یا "ارجحیت منافع شخصی" به همه چیز و همه کس است، که شکاف طبقاتی را به اوج رسانده؟ پاسخِ مثبت به هر دو پرسش را در آمارهای جدید، که شاهد بالاترین افزایش تعداد میلیونرها در ایران بوده، میتوان دید! فقر و درماندگی عمومی در جامعه، رابطهی مستتقیم دارند با افزایش بی رویهی "طبقهی یک درصدیِ بالای جامعه". طبق آمارِ جدید، "تعداد میلیونرهای ایرانی ۲۱. ۶ درصد و حجم ثروتهایش ان ۲۴. ۳ درصد افزایش یافته است. " این افزایش در حالتی است که فقر و گرسنگی، بی خانمانی و کارتن خوابی در کشورمان، به اوج رسیده است.
الگویِ این چپاولگرانِ فاسد و خودخواه، - رژیمِ دزد و تمامیت خواهِ آخوندی است. سرچشمهی این فاجعه، - جمهوری اسلامی است. این رژیم، یک "نظام تراوشی" است، یعنی فساد و دروغ و دزدی از خامنهای و بیت رهبری که در صدرِ حکومت قراردارد آغاز میشود و به مقامات و ردههای پائین تر، تراوش میکند. این تراوشِ تخریبی، آرام آرام به قشرهای بعدی و بعدی که برای جمع آوری ثروت در رقابت هستند، سرایت میکند. بزرگترین قربانیان این فاجعه، کارمندان و آموزگاران و کارگران و بازنشستگان کشور هستند. "نظام تراوشی" در دوران پهلوی (پدر و پسر) نیز وجود داشت. خشونت، بربریت، خودکامگی و مطلق گرائی که از رضا شاه تراوش میکرد، جامعه را در ترس و وحشت غرق کرده بود؛ و در دوران محمدرضاشاه، سیستم دلالی و رشوه یِ ۵ درصدی که از او و خانواده تراوش میکرد، تمام سطوح کشور رسوب کرده، همگانی شده بود.
مردم، آنقدر از رژیم ترس و وحشتِ رضاشاه، بستوه آمده بودند که تبعید او را با اینکه همراه با اشغال نظامی ایران بود، جشن گرفتند! ثروت رضاشاه، در ایران و بانکهای خارجی، (به پول امروز) ۷ میلیارد دلار برآورد شده است. ثروتهای محمدرضا شاه ۱۲ میلیارد و همراه با بقیهی خانواده جمعاً ۲۰ میلیارد دلار تخمین زده شدهاند. با این حال، نه خشونتِ و دزدیهای رضاشاه؛ و نه خودکامگی و دلالی و. رشوه گیریِ محمدرضا شاه؛ هیچکدام با خشونت و بربریت رژیم فقاهتی، و دزدی و چپاول نجومی آخوندها قابل مقایسه نیستند! در دوران پهلوی، اطرافیان شاه و دربار به هزار فامیل معروف بودند؛ با کمال تأسف برای ملت ایران، ما امروز با سیصدهزار فامیل روبرو هستیم. نه تنها تعداد دزدها سیصد برابر شده، بل که بی شرمی و بی پروائی آنان نیز سیصد برابر شده؛ در روز روشن اندوختههای مردم را از حسابهای بانکیشان میدزدند و از کشور خارج میشوند! بی پروا، مانند زبانزد: "شتر را با بارش میدزدند. "
کابوسِ دهشتناک جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی برای ایران یک فاجعه، و برای ایرانیان کابوسی دهشتناک بوده که محکوم به نیستی است و باید سرنگون گردد. مشکل جمهوری اسلامی، تنها خودکامگی و فساد و دزدیدهایش نیست؛ تنها نادیده گرفتن حقوق طبیعی و شهروندی مردم نیست؛ آنچه مشکلات را تبدیل به فاجعه کرده، وجود آخوندهاست. کسانی که کوچکترین ارزشی برای جان انسان قائل نیستند، چه برسد به حق و حقوق انسانی! مشکل بعدی که کابوسی دهشتناک برای ایرانیان بوده، مرا یاد شعر شهریار میاندازد:
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
البته در رابطه با آخوندها، نقطهی مقابل و برعکس، یعنی تمام صفات پلید اهریمنی در این قشر عقب افتاده جمع شده است. زندگی این دکان داران شریعت، بر پایهی ریا و استبداد و نفع پرستی است. شرف را گروی منافع شخصی گذاشتهاند، و وجدان و وطن را قربانی یک بُعدی گری و فرقه گرائی کردهاند. از کسانیکه شرف و وجدان و وطن نداشته باشند، انتظاری جز کابوس آفرینی، نمیتوان داشت؟
برای رفع هر گونه تردیدی به بی وجدانی و بی وطنی آخوندها، دو سه مورد را مرور میکنیم: - واگذار کردنِ بخشی از حقوق ایران در بحر خزر به روسیه؛ - واگذاری ماهیگیریِ با روش ترال در خلیج فارس به چین؛ فروش آب کارون به کویت؛ حراج ۲۵ سالهی نفت و پتروشیمی و واگذاری بخشی از حریم کشور به چین؛ صرف بخشِ عظیمی از سرمایههای ملی کشور در لبنان و عراق و یمن و سوریه؛.... برای آگاهیتان، روشِ ماهی گیری چین در خلیج فارس، باعث دل نگرانیِ شدیدِ صیادان جنوب است. زیرا کشتیهای صید ماهی چینی، مجهز به اِکوفایندر یا ماهی یاب هستند. شبانه گلههای ماهی را شناسائی و با روش صید ترال، شکار میکنند، یعنی چیزی باقی نمیگذارند!
اشاره شد به سرنگون کردن رژیم، - اندیشکده آگاهی و شناخت بر این باور است که براندازی باید توسط ملت ایران باشد، نه بوسیلهی بیگانگان. در چنین شرایطی، سرنگونی باید خشونت پرهیز باشد. سرنگونی خشونت پرهیز نیز، تنها از طریق "نافرمانی مدنی" امکان پذیر میباشد. گامِ نخستِ این نافرمانی، "تعطیلِ کردنِ عملیِ" کار و کسب و مراکز آموزشی برای یک هفته میباشد. مردم با برنامه ریزی قبلی، یک هفته کار و کسب و آموزش را تعطیل میکنند و در خانه میمانند. این اعتراض کاملاً خشونت پرهیز است؛ نه ضرب و شتمی، و نه دستگیری و زندان!
طی این یک هفته، آنهائی که توانائی مالی دارند و جوانان - به آنهائی که نیاز به خوراک یا کمک دارند، یاری رسانی میکنند. با انجام موفقیت آمیز تعطیل کردنِ یک هفتهای، مردم، به توانائی و قدرت خودشان پی خواهند بُرد. در ضمنی که یاری رسانی و خوراک، آنان را با یکدیگر آشنا و دلها را بهم نزدیک تر میکند. پی بردن به توانائی، باعث دلگرمی است؛ یاری رسانی و نزدیک شدن مردم به یکدیگر نیز امیدبخش است. توانمندی و امید، آنان را از خفتِ اُمت بودن نجات میدهد و به مقام شهروندی میرساند. این پدیده، آغازِ پایانِ کارِ رژیم را رقم خواهد زد.
همزمان، باید "برنامهی جایگزینیِ" مشخص و شفاف را در سطح گستردهای توزیع کرد، به نمایش گذاشت، و مورد بررسی و بازبینی قرار داد. تا مردم پس از تغییر و تکمیل و پذیرفتن، گِرد آن همراه و همگام شوند. برنامهای که دنبالِ برپائی حکومت مردمسالار ملی ایران باشد. برنامهای تمرکزش روی برابری همهی ایرانیان، عدالت اجتماعی و آزادی استوار شده؛ و در چارچوب الگوی زندگی پدران مان: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک پی ریزی شده باشد.
برای درک بهترِ پدیدهی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک، آنرا از دید اندیشکده بازبینی میکنیم:
حکومت مردمسالار ملی ایران، حکومتی است که مشروعیت و قانونمندیاش از مردم باشد. حکومتی است از مردم، بوسیلهی مردم و برای مردم همراه با عدمِ دخالت دین در دولت. در ضمنی که سیستم بر پایهی استقلال اقتصادی و سیاسی کشور بنا میشود، و با حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران، پیش میرود.
امیرحسین لادن
[email protected]