پژمان تهوری - ایران وایر
اقتدارگرایان بر فرهنگ فرمانبرداری تودهها استوارند. اقتدار مختص دیکتاتورها و رهبران سیاسی نیست؛ در زندگی روزمره همه ما ممکن است، در موقعیتی قرار داشته باشیم که از درجهای از اقتدار برخوردار و یا مجبور به پذیرش اقتدار دیگران باشیم؛ از دانشآموزی که تحت تاثیر اقتدار مدیر مدرسه قرار دارد تا کارگر و کارمندی که مجبور به تبعیت از مقام کاری مافوق است، همه با فرهنگ تبعیت از اقتدار رشد کردهایم. اما در امر رسانه اقتدار به اصالت خبر باز میگردد؛ نه اقتدار گوینده. وقتی در مبنای تولید محتوای رسانهای «اقتدار» میشود، دیگر نباید انتظار اثر گذاری داشت؛ چراکه در عصر ارتباطات، مخاطب به سطحی از شعور رسانهای دست یافته که هر محتوایی را نمیپذیرد.
برای روشن شدن مساله نگاهی داریم به ویدیویی که روز ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ توسط وبسایت «علی خامنهای» رهبر جمهوری اسلامی ایران، با عنوان «عبرت آیندگان» منتشر شد.
در این ویدیو که مدعی است «مروری دارد بر تجربه اعتماد به غرب، همراه با بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب»؛ بریدههایی از سخنان رهبر ایران را پخش میکند که در آن آیتالله خامنهای از بیاعتمادی به غرب و به طور مشخص آمریکا سخن میگوید:
سواد رسانهای حکم میکند که در مواجهه با چنین تولیداتی بیتفاوت از کنار آن نگذریم؛ طرح چند پرسش انتقادی و تاملبرانگیز و پاسخ به آن، میتواند به ما نشان دهد که محتوای تولیدی، تا چه میزان بر «اصالت خبر» استوار است و چهقدر مطلب معتبر است؟
۱- نویسنده کیست و هدفش از تولید این مطلب چه بوده است؟
این ویدیو که به اسم مرور بیانات منتشر نشده رهبر انقلاب در خصوص تجربه اعتماد به غرب توسط تحریریه وبسایت علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی تهیه شده، یک هدف آشکار را دنبال میکند: انتقال این پیام به مخاطبان که «آمریکا و غرب قابل اعتماد نیستند» و رهبر جمهوری اسلامی هیچگاه به آمریکا اعتماد نداشته و اگر تاکنون مذاکرهای هم شکل گرفته، به خواست دولتها و مصلحت وقت کشور بوده است.
اصالت خبر در ثانیه به ثانیه این ویدیو مفقود است؛ چرا که نه پیشزمینه و نه پسزمینه صحبتها معلوم است و نه روشن است، این سخنان در چه زمانی و در چه کانسپتی مطرح شده است. بریدههایی از اظهاراتی است که بر یک اصل استوار است و آن «اصالت بخشیدن به اقتدارگرایی» است. فرض تهیهکننده این است که کلام رهبر جمهوری اسلامی عین حقیقت و صحت است و مخاطب بیهیچ پرسشی باید بپذیرد. حال آنکه اقتدار نیز باید متکی به عنصری قابل دفاع باشد.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
«تخصص» یکی از عناصر معنابخشی به اصل اقتدار است. یعنی وقتی یک سخنی از سوی یک متخصص مطرح میشود، یعنی آن سخن اصالت دارد؛ چون از زبان یک متخصص عنوان میشود؛ ولی اینجا اظهارات رهبر جمهوری اسلامی نه مبتنی بر تخصص بلکه متکی به «ذات اقتدارگرایی مقام ولایت مطلقه فقیه» است که مذاکره با آمریکا را نفی و بر طبل بیاعتمادی میکوبد؛ بدون اینکه هیچ نظری کارشناسانه مطرح کند. در جایی از این ویدیو علی خامنهای میگوید: «سازش با آمریکا به هیچ وجه مشکلات کشور را حل نمیکند.» او هیچ ادلهای در اثبات این ادعا نمیآورد، تنها میگوید: «میشود در این قضیه ۱۰-۱۵ استدلال را ردیف کرد» ولی او حتی یک استدلال هم نمیآورد؛ تنها به این نکته بسنده میکند که آمریکا قابل اعتماد نیست.
۲- نویسنده از چه تکنیکی برای جلب توجه مخاطب استفاده کرده است؟
نویسنده این محتوا با استفاده از روتیتر «بیانات منتشر نشده» سعی میکند، وانمود کند که نکتهای تازه را به اطلاع مخاطب میرساند؛ یعنی از تاکتیک «ایجاد انحراف» استفاده میکند تا ذهن مخاطب بیش از آنکه درگیر بیپایه بودن بحث شود، سرگرم بخش افشا شده اطلاعات باشد؛ حال آنکه اساسا نکته منتشر نشدهای در این ویدیو وجود ندارد؛ بلکه بریدهای است از سخنانی که قبلا بارها پخش شده است. تنها بخشی که شاید قبلا پخش نشده باشد، پخش چند ثانیه از جلسه اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام به ریاست آیتالله «هاشمی رفسنجانی» با آیتالله «خامنهای» است. در این چند ثانیه رهبر جمهوری اسلامی ایران مدعی است که آقای هاشمی رفسنجانی قبلا استدلالهای رهبری در مخالفت با برقراری رابطه با آمریکا را شنیده و پاسخی نداشته و در جلسه شورای عالی امنیت ملی نیز اعتراف کرده که پاسخی برای استدلالهای رهبری نداشته است؛ حال آنکه در کتاب خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی ماجرا پیشتر اینگونه روایت شده بود:
«آقای روحانی، مشاور من و دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. نظر او هم مثل من است که ما باید مسئلهمان را با آمریکا حل کنیم. آقای روحانی برای منافع و ضررهای این کار دو ستون درست کرده بود. من بر آن اساس و نظر، و ضمن این که خودم هم نظراتی داشتم و اضافه کردم، رفتم و با آقا صحبت کردم. خیلی بحث کردیم. یکی-دو ساعت بحث کردیم و به نتیجه نرسیدیم. معمولا وقتی با ایشان اختلاف داشته باشم، نهایتا نظر ایشان را برای خودم حجت میدانم. چون ایشان رهبر هستند و حق اظهار نظر قاطع دارند. همین الان هم همینطور است. من گفتم نمیتوانم حرف دیگری به شما بزنم و فقط مساله ما و خداست. بالاخره در روز قیامت از من و شما میپرسند؛ چرا این همه ضرر و مشکلات برای نظام و مسلمانان ایجاد شد. اگر اینها را بر عهده میگیرید، من دیگر حرفی ندارم. ایشان گفتند: بله، جواب خدا با من باشد.»
در واقع آیتالله هاشمی رفسنجانی مقهور «اقتدارگرایی مقام ولایت فقیه» شده و اعلام کرده که از آنجا که نظر ولایت فقیه فصلالخطاب است، میپذیرد؛ وگرنه اینگونه نبوده که او در یک بحث تخصصی در رد استدلال طرف مقابل، کم آورده باشد.
۳- نویسنده چه دیدگاهی را ترویج میکند؟
نویسنده میکوشد این دیدگاه را به مخاطب عرضه کند که رهبر جمهوری اسلامی همواره مخالف رابطه با آمریکا بوده و اگر در مقطعی یا در خصوص موضوعی خاصی رابطهای هم برقرار شده، به خواست دولتها بوده و نه با خواست رهبری. یعنی سلب مسئولیت از رهبر ایران در خصوص مذاکره با غرب و آمریکا. حال آنکه چنین دیدگاهی اساسا خلاف واقع است. پیشتر بارها توسط شخصیتهای مختلف از جمله علی خامنهای به صراحت اعلام شده که تصمیمگیر در سیاست خارجی دولت و وزارت امور خارجه نیست؛ بلکه شوراهای بالادستی (شورای عالی امنیت ملی) است که اتفاقا نقش مشورتی برای رهبر ایران دارند. یعنی اگر مذاکرهای هم تاکنون صورت گرفته با اجازه و توصیه رهبر جمهوری اسلامی بوده، ولی چون نتایج مورد دلخواه حاصل نشده، دولت را مقصر نشان میدهند.
۴- چه تفسیرهایی ممکن است مخاطب داشته باشد؟
از آنجا که تولیدات وبسایت رهبر جمهوری توسط سایر رسانهها بازنشر مییابد، قاعدتا طیف وسیعی از مخاطبان را در برمی گیرد، مخاطبانی که:
- اشراف اطلاعاتی بالایی نسبت به مسایل سیاسی و بینالمللی دارند و انتشار این ویدیو را نه در راستای کشف حقیقت بلکه در جهت ایجاد انحراف و بازسازی تاریخ به روایت جدید میبینند و بر آن اصالتی قائل نیستند.
- اشراف اطلاعاتی محدودی دارند و استدلال رهبر جمهوری اسلامی در بیاعتمادی به آمریکا را وارد نمیدانند.
- اشراف اطلاعاتی دارند؛ ولی اصالت را به اقتدار مقام ولایت فقیه میدهند.
- اشراف اطلاعاتی ندارند و احتمالا نه ایده این ویدیو و نه کلام مقطوع گویندگان را درک میکنند.
- پیام صریح به دولت آینده و کارگزاران نظام است که برقراری رابطه با آمریکا در منظومه فکری رهبری نمیگنجد.
قاعدتا این ویدیو برای سه گروه آخر تهیه شده است.
۵- نویسنده چه چیزی را مخفی میکند؟
آنچه رسانهها منتشر میکنند، تمام حقیقت نیست؛ بلکه میتواند بخشی از حقیقت باشد که براساس اهدافی خاص دستچین شده و به مخاطب عرضه میشود. آن بخشهایی از حقیقت که در گزارش نمیآید، در واقع آن چیزی است که نویسنده از مخاطب مخفی میکند تا به هدف دست یابد. در این گزارش نیز نویسنده چند واقعیت مهم را مخفی میکند و به آن نمیپردازد؛ مواردی همچون:
۱- چرا آمریکا از برجام خارج شد؟
۲- رابطه خروج آمریکا از برجام و سیاستهای توسعهطلبانه ایران و آمریکا در منطقه چیست؟
۳- رابطه خروج آمریکا از برجام و اخراج شرکتهای آمریکایی از بازار ایران و مخالفت شخص رهبر ایران با حضور خودروسازان آمریکایی در ایران چیست؟
۴- چرایی وجود بیاعتمادی متقابل بین ایران و آمریکا
۵- تاثیر ایدئولوژی آمریکاستیزی رهبر جمهوری اسلامی در غیرعادی ماندن رابطه ایران و آمریکا
۶- بنیانهای فکری رهبر جمهوری اسلامی در مخالفت با رابطه با آمریکا
دهها مورد دیگر از نکاتی را که عامدانه توسط وبسایت علی خامنهای در این گزارش از مخاطب مخفی میشود، میتوان به این لیست اضافه کرد؛ ولی واقعیت این است که حتی در همین ویدیو چند دقیقهای دست خالی رهبر جمهوری اسلامی در بیان استدلال قابل دفاع در مخالفت با رابطه با آمریکا را میتوان به وضوح مشاهده کرد.
علی خامنهای مذاکره با آمریکا را فریب میداند و در بیان «اشکال مذاکره» میگوید:
«اشکال مذاکره این است که شما را از راه صحیح خودت منحرف میکند، امتیاز را از شما میگیرد، آنچه باید بدی را از شما میگیرد و اونی را که باید به شما بدهد را نمی دهد.»
همین اظهارات بیانگر این واقعیت است که علی خامنهای نه تخصصی در مذاکره دارد و نه مذاکره را میفهمد و نه کارشناسانه اظهارنظر میکند. نکاتی که او به آن میپردازد، اشکال مذاکره نیست؛ بلکه میتواند مصداق یک مذاکره بد باشد. حال آنکه اساسا مذاکره به ذات نمیتواند دارای اشکال باشد، بلکه نداشتن مهارت مذاکره، آگاه نبودن به اصول مذاکره و ... میتواند نتایج غلطی همچون «مقهور قدرت طرف مذاکره شدن» به بار آورد.
اعتمادسازی یکی از پیششرطهای مذاکره است که در مرحله Pre-Negotiation یا پیشمذاکره مورد توجه طرفین و میانجی قرار دارد. اعتمادسازی رابطهای مستقیم با درک «خواست طرفین مذاکره» و تاریخچه روابط طرفین دارد. مذاکره موفق زمانی محقق میشود که طرفین به طور شفاف بدانند خود و طرف مقابل چه میخواهند. به رسمیت شناختن خواست طرفین، میتواند مقدمه تحقق یک مذاکره خوب باشد؛ ولی زمانی که شما نمیدانید یا نمی خواهید بدانید طرف مقابل چه خواستی دارد یا خواست او را به رسمیت نمیشناسید، طبیعی است که مذاکره یا به نتیجه نمیرسد و اگر به هر دلیلی به نتیجه هم برسد، در اجرا با چالش مواجه میشود. به همین دلیل است که در مذاکره بر اصل برد-برد تاکید میشود.
خلاصه اینکه منطق اقتدارگرایی بر فرمانبرداری حاکم است، همین منطق در رسانههای جریان اقتدارگرا نیز مشهود است. تولیدات این رسانهها با نگاه بالا به پایین و با انتظار پذیرش بیچون و چرا توسط مخاطب تهیه میشود. وقتی دیکتاتور یا جریان اقتدارگرا از حداقلی از اعتبار نزد مردم برخوردار باشند، تولیدات رسانهای آنها نیز می تواند تاثیراتی هرچند اندک بر جامعه داشته باشد، ولی وقتی آنها به کل اعتبار و مشروعیت خود را از دست داده باشند، اینگونه تولیدات نیز کمترین اثری در جامعه ندارد، به روایتی «زندگی خوب» لمسکردنی است، نه شنیدنی؛ واقعیتی که درک آن برای اقتدارگرایان دشوار است، آنها میگویند زندگی خوب است و انتظار دارند، مردم آن را بپذیرند.