پرسشگری، شککردن و تفکر مستقل سه شاهراه اصلی حرکت به سوی حقیقت است. تاریخ علم به ما آموخت که حقیقت مطلق وجود ندارد و هیچکس دارای حقیقت مطلق نیست.
اماعدهای به نفع آنها نیست که این حقیت روشن را بپذیرند. از یک سو خود را متولیان حقیقت مطلق میشمارند و از سوی دیگر پرسشگری، شککردن و تفکر مستقل را گناهی نابخشودی. آنها امر میکنند شک نکنید، پرسش نکنید و زیر پرسش نبرید، ما حقیقت مطلق را داریم، از ما تقلید کنید.
از آنهایی که این فرمان را میدهند، به هر کس که نپذیرد با سلاح تکفیر، تعزیر، اعدام و ترور پاسخ میدهند. انتظار دیگری از آنها نمیتوان داشت. آنها در چرخه کار، تولید و خدمات نقشی ندارند. آنها زالووار، بر سر سفره و گُردهی زحمتکشان سراسر تاریخ نشسته بودند و حال هم نشستهاند و از عرق جبین زنان و مردان صبور و پرکار ما ارتزاق میکنند.
اما، پرسش و درد این است که چرا مردم واقعیت را نادیده میگیرند؟ چرا مردم خودشان آزادانه فکر نمیکنند و از کسانی که هزار و چهارصد سال و بسیار ملموستر چهل سال گذشته، جز دروغ، نکبت، بیکفایتی، جنگ، جهل و فقر کارنامهای ندارند، پیروی و کسب تکلیف میکنند؟ چرا مومنان به توصیه «هیات مدیره مجمع انجمنهای گروه پزشکی ایران»، که با علم ودانش و تجربه سر و کار دارد، چشم میبندند و از روحانیونی که هیچ شناختی از کرونا ندارند، کسب تکلیف میکنند؟
فتوای آیت الله وحید خراسانی در تاکید بر اجرای مراسم عزاداری محرم در دوران کرونا
این پرسش پاسخ ساده و کوتاه ندارد. دلایل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و روانشناسی پیچده دارد. ولی، یکی از اصلیترین علت افتادن در این چرخهی باطل و ناتوانی از خروج از آن تعطیلی خرد، کوری چشم و کری گوش، با چیرگی ایمان است.
فرد مومن، چه باورمند به یک مذهب و چه باورمند به یک ایدئولوژی جزمی و تمامیتخواه، یا واقعیت را نمیبیند و یا فقط آن بخش واقعیت را میبیند که تاییدکننده ایمان اوست، ویا اگر دیگر واقعیت آنقدر آشکار باشد که نتوان انکار کرد، آنرا توجیه میکند.
اندیشیدن و بهویژه اندیشیدن مستقل، یکی از دشوارترین کارکرد بشری است. پیروی کردن از دیگران و اندیشیدن را به دیگران واگذار کردن یکی از راحتترین روشهای زندگی است. مشکل از آنجا ژرفتر میشود که عده پر نفوس مقلدان نااندیشنده، تعداد اندک اندیشگران را بر نمیتابند و آنها را اگر نابود نکنند، مجبور به مهاجرت و محکوم به خودسانسوری، خانهنشینی و سکوت میکنند.
ویروس با معاشرت و دیدار منتشر میشوند، ویروس کرونا کشنده است، بیمارستانها پر است، آرامگاههای بینهایت شلوغ، روحانیون و مداحان جیرهخوار، این واقعیت آشکار را انکار میکنند و دعوت به جمعشدن میکنند و میگویند امام حسین از سرایت ویروس جلوگیری میکند و یا " ملت و کشور به این مجالس با برکت احتیاج دارد ". هیچ مومنی نیست این اظهارات را زیر پرسش ببرد.
هزار سال است که روحانیون شیعه با جزئیات باورنکردنی، جزئیاتی که اگر همهی هفتاد و دو تن، شنود میشدند و تمام کربلا، متر به متر زیر تلویزیون مدار بسته قرار داشت، نمیشد این جزئیات را ثبت و ضبط کرد، مردم به گریه وا میدارند. هیچ مومنی نیست بپرسد، هزار سال، سر و سینه و قمه و زنجیر زدن، چه فایدهای داشت؟ جز فقر، جهل و پر شدن شکم و جیب روحانیون شیعه به قیمت فقر و گرسنگی اکثریت قریب به اتفاق مردم.
مومنی نیست که به قصهپردازی روحانیون شیعه و این بازسازی وقایع کربلا شک کند. بهویژه اکنون که بسیاری رفتند و مناطق سرسبز کربلا را دیدند، از روحانیون بپرسند، بیابان کنار شط فرات کجا بود؟ آیا شط فرات در بیابان جاری بود؟ محرم ۶۲ که برابر با یکشنبه ۱۰ مهر ۶۰ است، آیا آن گرما، بیآبی و وصفی که شما از بیابان میکنید در کربلا عملی بود؟
بدون پرسش به تاثیر سر و سینهزدن و بدون پرسش در درستی جزئیاتی که روحانیون شیعه و مداحان مزدور از وقایع کربلا شرح میدهند، پیروی کورکورانه ائامه دارد.
یک زبانزد ایرانی میگوید: «آدم عاقل ازیک سوراخ، دوبار گزیده نمیشود.» ولی شیعیان ایران از یک سوراخ هزار و چهارصد سال گزیده میشوند. یحیی دولتآبادی نویسنده دوران مشروطیت مینویسد:
محرم ۱۳۱۰ (۱۲۷۱ شمسی) فرا میرسد، مردم به عادت دیرین به عزاداری میپردازند اجتماعات و مراودات بر زیادت میگردد.
اسباب انتشار مرض وبا از هر طرف مهیا میشود. از روز دوم محرم، وبا طغیان میکند. هنوز به دهم نرسیده، روزی صدها از مردم هلاک میگردند. وبا روز به روز بر طغیان خود میافزاید. اضطراب مردم به حد کمال میرسد. هر کس بیشتر میترسد، زودتر میمیرد.
شماره مردگان در تهران به روزی ۱۵۰۰ نفر میرسد. اموات را در تابوت و تابوت را بر پشت الاغ به قبرستان میبرند و هیچگونه تشریفات برای هیچ مُردهای از هر خانوادهای باشد، به جا نمیآورند. به این سادگی و آسانی باز یک روز و دو روز، جنازههای عزیزان در برابر پدران و مادران و ارحام و اقارب بر زمین است و وسایل کفن و دفن آنها فراهم نمیشود.
نمونه دیگر از همان سوراخ گزیدهشدن را زندهیاد احمد کسروی، که جان خود بر سر افشاگری روحانیون شیعه گذاشت، در کتاب «زندگانی من» نشان میدهد:
بیماری وبا که در ایران پیدا شد، در تبریز نیز کشتار بسیار کرد. از کوچهها قرآن آویزان کردند تا هر کس از زیرش بگذرد در امان باشد.
در کوچهها فرش گستردند و نذرها کرده و روضهخوانیها بر پا کردند. یکروز پسر آیت الله تبریزی را سوار خر کرده، در کوچههای تبریز چرخاندند تا مردم دست و دامنش را ببوسند و به وبا گرفتار نشوند! پسر، خود وبا گرفت ومُرد.
مردم بجای اینکه به عقاید خود شک کنند، گفتند: آقا بلا را به تن فرزند خود پذیرفت، تا ما را نجات دهد! و به باورشان به خاندان آیت الله تبریزی صدها بار افزوده شد.
علم به ما کمک میکند تا بفهمیم که جهان چگونه است. علم به تنهایی در تنظیم کردار و رفتار ما و حل مشکلهای انسان و جامعه، کافی نیست. ما به یک نظام ارزیابی و ارزشگذاری هم نیاز داریم. علم نمیتواند به ما بگوید که این ارزیابی و ارزشگذاری چگونه باید باشند. به زبان دیگر علم ما را وادار و ناگزیر به انجام دادن و ندادن این یا آن امر نمیکند.
سینهزنی هیئتی به نام "علمدار مشهدالرضا" در مراسم شب اول محرم ۱۴۰۰، با نادیده گرفته پروتکلهای کرونا، در فضای سربسته، تنگ هم و بدون ماسک. مداح خطاب به انتظامات این مجلس دستور میدهد: "هرکس که گوشی موبایل در دست گرفت، از او گرفته شود، فرقی ندارد شخصی است یا خبرنگار. "
انسانها به تفاوت بین حقایق و ارزشها، به تفاوت بین آنچه واقعیت است و آنچه ما انسانها باید انجام دهیم، قرنها پیش از این آگاه بودهاند. دیوید هیوم در قرن هجدهم در مسئلهی معروف است-باید تاکید میکند که ما نمیتوانیم چه "باید" کرد را از دانش ما به چه "است" استخراج کنیم. بسیاری از مردم فکر میکنند که علم میتواند به ما بگوید که چه کار باید بکنیم، هر کس عالمتر، داناتر به سعادت بشر. شوربختانه، این نظر درست نیست.
فردی میداند که کرونا مسری است. کرونا پیر و جوان، مسلمان و کافر یا زن و مرد نمیشناسد. بیمارستانها جا ندارند. کادر درمانی خسته و هلاک شدهاند. کرونا میکشد. ولی نظام ارزیابی و ارزشگذاری سالم، معقول و انسانی ندارد. با همهی این «استها» به «باید» پیوستن به هیئت و سینهزنی میرسد.
علاوه بر مسئلهی است-باید که عام است ما در ایران با مشکل دیگری نیز روبرو هستیم که این چالش را شدیدتر میکند. خمینی گربه را دم حجله کشت، با تمام توانش به جنگ علم، تخصص و دانشگاه رفت. در پیروانش بیاعتمادی به دانشمندان و کارشناسان ایجاد کرد. از اینرو است که مقلدی بجای پرسش از پزشکان از یک روحانی درباره کرونا کسب تکلیف میکند.
ما راه داراز و سختی در پیش داریم، نخست باید دست از تقلید و پیروی کورکورانه برداریم و خودمان بیندیشیم.
دوم، از انکار واقعیت دست بکشیم. وقتی واقعیت غیرقابل انکار شد، آنرا توجیه نکنیم.
خود را به یک نظام ارزیابی و ارزشگذاری مجهز کنیم که بیشترین سعادت را برای بیشترین مردم به ارمغان میآورد.
احد قربانی دهناری