نویسنده: حسن فحص - ایندیپندنت عربی
ترجمه سایت دیپلماسی ایرانی
در شرایطی که هنوز در مرحله انتقال قدرت به دولت جدید ایران به سر می بریم، برای دولت ابراهیم رئیسی که مسئول اجرای سیاست های راهبردی نظام است، نشستن پشت میز مذاکره با گروه 1+4 کار آسانی نیست. دولت رئیسی خود را مسئول انتقال ایران به مرحله دوم انقلاب می داند که چارچوب آن را رهبر عالی ترسیم کرده است. بنابراین دوره کنونی را می توان دوره انتقال از دولتی میانهرو به دولتی انقلابی دانست تا به این ترتیب همه مراکز قدرت در کشور، یکپارچه در اختیار نیروهای طرفدار نظام و جریان محافظه کار قرار گیرد. دولت ابراهیم رئیسی نیز در تصمیم گیری های سیاسی خود، منافع مجموعه حاکمیت و مراکز تصمیم گیری در نظام را لحاظ خواهد کرد.
با توجه به چارچوبی که دولت جدید ایران برای خود ترسیم کرده، موضوع دشمنی با آمریکا یا ادامه رویارویی علنی با دولت آمریکا، از مهم ترین اصول و ارزش های انقلابی است که این دولت تلاش خواهد کرد در تعامل با واشنگتن و هم پیمانانش و جامعه بین المللی، مدنظر قرار دهد، به ویژه که موضع گیری خصمانه و انتقادی در برابر آمریکا، به یکی از مهمترین مولفه های گفتمان جماعتی تبدیل شده است که دولت رئیسی نماینده آنان محسوب می شود. از این رو کنار گذاشتن این مولفه یا نادیده گرفتن آن کار آسانی نیست و موجب می شود همه شعارهایی که جریان محافظه کار طی چند دهه سر داده است، به شعارهایی توخالی تبدیل شود.
جریان حاکم بر ایران آن گونه که از زبان رئیس جمهور محافظه کار بیان شد، با ادامه مذاکره برای احیای برجام مخالفتی ندارد بلکه از مشتاق ترین علاقه مندان به این توافق است ولی حاضر نیست اعتراف کند هیچ گزینه دیگری برای خلاص شدن از تحریم های خفه کننده آمریکا و فشارهایی که در سایر پرونده ها بر این نظام وارد می شود، در اختیار ندارد.
در شرایط کنونی می توان گفت هر تصمیمی که دولت رئیسی در خصوص مذاکرات هسته ای یا گفت وگو با جامعه بین المللی یا ایجاد کانال تماس مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکا اتخاذ کند، تصمیم «حاکمیت» یا به عبارت بهتر «نظام» ایران از جمله بیت رهبری و دولت پنهان و نهادهای نظامی و امنیتی است. اتخاذ چنین تصمیمی، همه این نهادها را با چالش توجیه رفتار خود مواجه می کند زیرا حرکت دولت های قبلی در این مسیر را اقدامی غیرانقلابی و انحراف از خط انقلاب توصیف می کردند.
شاید معضل اصلی نظام ایران، پاسخ دادن به سئوالاتی باشد که حول محور توانایی این نظام برای تامین بیشترین منافع ایران در صورت بازگشت به مذاکرات و توانایی آن برای استفاده از ابزار افزایش سطح غنی سازی برای مجبور کردن طرف مقابل به دست کشیدن از شروط خود دور می زند. اگر گزینه افزایش سطح غنی سازی با شکست مواجه شود، آیا نظام ایران خواهد توانست در برابر ائتلاف بین المللی به فرماندهی آمریکا بایستد و تحریم ها و محاصره شدیدتری را تحمل کند؟
اعلام مرگ برجام از سوی ایران، گزینه آسانی برای نظام حاکم بر این کشور نیست زیرا در شرایط حساس سیاسی و امنیتی و اقتصادی کنونی، فضایی برای مانور دادن پس از اعلام پایان عمر این توافقنامه در اختیار نخواهد گذاشت. آمریکا و متحدان اروپایی اش نیز پس از تحولاتی که در افغانستان روی داد، توانایی تحمل کوتاه آمدن در پرونده دیگری در غرب آسیا را ندارند که به ایران اجازه می دهد به سطح بالاتری از غنی سازی اورانیوم دست یابد. از این رو به نظر می رسد دولت ابراهیم رئیسی راهی جز بازگشت به مذاکره و احیای برجام ندارد.