بنده های خدا، با آن همه اهن و تلپ شان، با آن همه هماورد طلبی قهرمانانه شان دو سیر جگر در میان کل دل و روده ی عظیم شان ندارند که مردانه جلو بیایند و همان کاری را که در اتاق های بازجویی و تمشیت می کنند، همان کارهایی که با زنده یادان فرهاد بهبهانی و حبیب داوران و زن سعید امامی کردند که حکایت شان را دیدیم و خواندیم و همان کارهایی را که با هزاران بچه و جوان مخالف خود کردند که ندیدیم و نخواندیم و فقط دورادور شنیدیم، آری بیایند بگویند ما اگر شما آقای شهرام همایون، آقای بهنود، آقای خادم دست مان بیفتید همان کارها را با شما می کنیم و تکه بزرگه تان گوش تان خواهد بود.

نه.

بر خلاف ظاهر مهیب و هیکل های درشت شان ذره ای جگر در دل این جانوران خدعه گر پیدا نمی شود.

مهدی روحانی فری می آید اتاقی می گذارد مثلا به هوای گول زدن آقایان بهنود و همایون و خادم.

با لحنی ملایم و پر از درد (!) درد این که ما هم مشکلات را در مملکت می دانیم، اما این بهای استقلال است که می پردازیم از آقایان دعوت می کنند که شما بیایید به ما، به ما حزب اللهی های آدمکش و آدمخور و ایران بر باد ده بپیوندید. اگر امریکا بگذارد ببینید ایران گلستان می شود! ما شما آقایان را پدر خطاب می کنیم، ما به شما احترام می گذاریم اما شما با نوشته هاتون درد ما رو زیاد می کنید. بیایید و با ما باشید و از ما باشید! :)

:) اما بین خودمان بماند: عجب فیلم هایی هستند این بازجو خوب های تعلیم دیده در متن جمهوری نکبت اسلامی!