مطلبی که تقدیم شما می شود در دورهی مدیریت ستارهی درخشش در بخش فارسی صدای امریکا نوشته شد و یک بخش از کتابی است که اخیرا با ویرایش سوم در مورد رسانههای فارسی زبان از این نویسنده منتشر شده است. بازگشت درخشش به صدای امریکا نگاه دوباره به روش مدیریتی وی را ضروری می سازد. این کتاب "چرا و چگونه ماموریت خود را وانهادند؟ ارزیابی رسانههای دولتی فارسی زبان خارج از کشور" نام دارد و در سایت گوگل پلی منتشر شده است.
***
در دنیای رادیو و تلویزیون به زبان فارسی بعد از رادیو و تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی فاسدترین و غیر انسانیترین و غیر حرفهایترین روابط درون سازمانی را در بخش فارسی صدای امریکا میتوان مشاهده کرد. این موسسه مایهی شرم شهروندان امریکایی- ایرانی است. اگر بود و نبود آن مساوی بود شاید تا این حد مایهی شرمساری نبود چون نبودن آن بسیار محترمانهتر از بودنش است. برنامههای این موسسه از دورانی که به سیاست خشنود سازی اوباما تن داد هیچ نقشی در شکستن سانسور خبری در ایران ندارد. سانسور امری رایج در این رسانه یا دقیقتر بگوییم بوق تبلیغاتی است. تاسف بارتر این که این رسانه بوق تبلیغاتی دولت امریکا هم نیست بلکه گروهی از گربههای چاق و بی مصرف که در نهادهای بالاسری جاخوش کردهاند (بی بی جی) این رسانه را به بوق تبلیغاتی شخصی خود تبدیل کردهاند. تاریخ ده سال اخیر این موسسه مملو بوده از رسوایی (تا حد آزارهای جنسی)، ناکارآمدی، جهت گیری به نفع یک جناح یا ایدئولوژی، و جبهه گیری برای قدرت.
در این نوشته صرفا به روابط درون کارکنان میپردازم. کارکنان این موسسهی سراسر اتلاف و فساد را در سه گروه میتوان مقوله بندی کرد:
مارمولکها
مارمولکها مدیران اصلی این موسسه و مدیران رسانههای خاص به زبانهای مختلف هستند که ۱) سر ریز شدن بودجه به آن را علی رغم همهی بی لیاقتیها و سوء عملها تضمین میکنند با توجیه ضرورت کاری که واقعا انجام نمیدهند برای مدیران بالایی خود و اعضای کنگره، ۲) با خود شیرینی و استخدامهای عجولانه (مثل استخدام گرتا ون ساسترن بعد از روی کار آمدن ترامپ) و مصاحبه با مقامات بالاتر خود در وزارت خارجه و کاخ سفید آنها را راضی نگه میدارند مثل مصاحبه با ترامپ و پمپئو و قبل از آن با کری، و ۳) با اخراج منتقدان تلاش میکنند صدایی از دیگر کارکنان به بیرون درز پیدا نکند. مدیر بخش فارسی یکی از مارمولکهای بارز و تماشایی است. مارمولکها اصولا در پی مدیریت رسانه و تنوع بخشیدن به برنامهها و ارتقای کیفیت آنها نیستند بلکه میخواهند مدیریت خود را حفظ کنند. برای مارمولکها ماموریت رسانه هیچ اهمیتی ندارد. مارمولکها اصولا روزنامه نگار نبوده و نیستند: با کودتای دیوانسالارانه علیه دیگران بر سر کار میآیند و با کودتا میروند. جای آنها در مرداب حکومتهای بسیار فربه است.
مارمولکها در دوران اوباما گروهی از افراد را که با سیاستهای وی مخالف بودند از تلویزیون حذف کردند اما بلافاصله بعد از روی کار آمدن ترامپ از آنها دعوت کردند در برنامهها حاضر شوند. نویسندهی این مطلب جزء همین گروه بود اما از رفتن به برنامهها سر باز زد چون میدانست که این فقط ابزاری برای تغییر چهره است و دوامی نخواهد داشت.
سگهای چیهواهوا
سگهای چیهواهوا (تهاجمیترین نوع سگ) مدیران رده دومی هستند که کار روزمرهشان داد زدن بر سر کارکنان معمولی و نگاه داشتن آنها در زیر سایهی تهدید است. اینها که اکثرا نسل دومیاند و سواد بومی (فارسی) و سیاسی چندانی ندارند و صرفا برای پارس کردن استخدام شدهاند در موضوعات پیش پا افتاده به کارکنان پایین دست حملات لفظی کرده و بر سر آنها داد میزنند تا فضای ارعاب زنده نگاه داشته شود. برای کنترل فضا سگهای چیهواهوا داد میزنند و بعد یکی از بزهای مقرب درگاه را میفرستند تا از آنها دلجویی کنند. مدیران صدای امریکا کاملا از روی نسخهی دیکتاتورهایی که در مورد آنها کار زیادی انجام نمیدهند عمل میکنند. آنها به خوبی دریافتهاند که ارعاب موثر است آن هم برای کارکنانی که امنیت شغلی ندارند. الگو برداری از نظام ولایت فقیه در این مورد موفق بوده است.
بزها
بزها کارکنان رده پایینی هستند که میخواهند شغل خود را به هر قیمت حفظ کنند. کارکنانی که سالها در صدای امریکا یا دیگر موسسات دولتی از این قبیل میمانند و حقوقشان را سر ماه میگیرند و کار چندانی هم نمیکنند میدانند که همهی اینها را مدیون رفتار بزمنشانه در برابر مارمولکها و سگهایشان هستند. دستهای از این بزها حیوانات دست آموز اختصاصی مدیران بالاترند و به صداهای اصلی (برنامههای پر سر و صدا تری که با هزینهی حذف دیگران ایجاد میشود) یا موقعیتهای ویژه (مثل ادارهی سایت اینترنتی) ارتقا پیدا میکنند. وقتی چنین رفتارهای بزمنشانهای انجام شود این مدیران رده دو میتوانند خویشاوندان خود را نیز در آن موسسه استخدام کنند.
به همین دلیل همهی ایرانیانی که هم دغدغهی مقابله با دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی را دارند و هم دغدغهی مالیات شهروندان امریکایی را باید از پمپئو بخواهند که ۲۴ ساعته کردن صدای امریکا یا تلویزیون رادیو فردا را (که هر روز بیشتر شبیه خواهر مردهی خود در حدود ده سال پیش از مرگش میشود) متوقف کند چون با استخدام بیشتر بر تعداد بزها و سگها افزوده خواهد شد و مالیات شهروندان امریکایی بیشتر در مرداب واشینگتن دی سی مدفون خواهد شد.
آزمون فساد
برای آزمون فرایند استخدام در صدای آمریکا برای یکی از مشاغل این موسسه اقدام به تقاضا کردم. فرمهای مربوطه را در سایت دولتی یو اس ای جابز دات جی او وی پر و فایلهای لازم را نیز آپلود کردم. (به شخصه معتقد به انحلال صدای آمریکا هستم و نمیخواستم و نمیخواهم در این موسسه کار کنم.) بعد از یک ماه پیامی فرستادند که رزومهی شما دریافت نشده است در حالی که در مراحل پر کردن فرمها و آپلود مرحله به مرحله به شما گفته میشود که آن مرحله را به درستی انجام دادهاید یا خیر. این یکی از روشهای معمول در نظام اداری برای استخدام نزدیکان و دوستان است که فرمهای تقاضا را ناقص اعلام کنند. در طول عمر بخش فارسی صدای امریکا کسی نبوده که در فرایندی منصفانه و رقابتی و بر اساس ویژگیهای حرفهای استخدام شده باشد: یا فعالان سیاسی را برای ایجاد سر و صدا استخدام کردهاند یا دوستان و قوم وخویشها را.
بز یا قربانی
ممکن است کسی به نویسندهی این مطلب اعتراض کند که چرا بخشی از کارکنان بخش فارسی صدای امریکا را بز خواندهام. اولا بز حیوان شریفی است و مشکل آنجا پیدا می شود که انسانها بخواهند از رفتار رمه وار آنها تقلید کنند: آنها که در هر شرایطی میمانند و دم بر نمیآورند. و ثانیا این نامگذاری سه دلیل دارد. اول این که این افراد در برابر تحقیری که بر آنها میرود در برابر افرادی که بر آنها اولویتی ندارند ساکت نشستهاند مثل بز؛ دوم آن که این افراد بر خلاف ایران مجبور به ماندن در این شغل نیستند آن هم در کشوری که فرصتهای بسیاری برای هر نوع کار وجود دارد. تنها بزهای بازنده میتوانند عمری در این سیستم دوام بیاورند؛ و سوم آن که در دنیای آزاد که آزار کارکنان جرم به حساب میآید علی رغم تحقیر و فحش شنیدن به روابط عمومی یا دیگر نهادها و رسانهها شکایت نمیبرند چون از عواقب اعتراض میهراسند. این افراد در برابر سانسور و رفتار غیر حرفهای جاری در این موسسه سالهاست سکوت پیشه کردهاند.
بزها قربانی نیستند تا سرزنش آنها سرزنش قربانیان باشد. آنها میتوانند در کشوری که رسانهها و تجمعات و اعتصاب آزاد است اعتراض کنند اما نمیکنند تا مگر هزینهای بپردازند. اعتراض دشوار است و هزینه بر اما در صورت وقوع مارمولکها را به احترام دیگران مجبور میسازد و سگها نیز حذف میشوند یا حداقل ریسمانشان محکمتر گرفته میشود. همان طور که افراد مطیع و بادنجان دور قاب چین نظام ولایت فقیه را ایجاد کرده و تداوم بخشیدهاند کارکنان بزصفت از ستاره درخشش ولایت فقیه و از مدیران زیر دست وی فلاحیان و مصلحی و سلیمانی و جعفری ساختهاند.
ترویج فرهنگ بزمآبی
در طی یک دهه دهها نفر از صدای امریکا رفته و دهها نفر نیز اخراج شدهاند (البته مجری برنامه پارادکس در رادیو فردا را به اتهام آزار جنسی بیرون کردند و بعد رادیو فردا وی را استخدام کرد). فهرستی طولانی از این افراد با ظرفیتهای متفاوت در ده سال گذشته وجود دارد. کمتر رسانهای را با این همه تغییر در پرسنل آن هم از بالا میتوان پیدا کرد. رفتار مدیران بخش فارسی صدای آمریکا هر ناظری را به یاد خامنهای میاندازد که در طی دههی اول رهبری به تدریج همهی منتقدان خود را تصفیه کرد و فرهنگ بزمآبی را جا انداخت. اخراجیها با مارمولکها و سگها نتوانستهاند کنار بیایند اما هیچ یک پس از رفتن از زندگی ساقط نشدهاند. صدای امریکا پایان خط برای بزها نیست اما بزها به این واقعیات توجه نمیکنند.
اکثر کارکنان صدای امریکا از جمله مدیران آن هیچ کاری نمیکنند و حقوقهای بالا (شش رقمی) میگیرند. این موسسه کارکنانی را از میان مسلمانان استخدام کرده که ساعتها وقت خود در این موسسه را به نماز خوانی و عبادت میگذرانند. دیدگاه چپ تنوعگرا که با استالینیسم مدیران این موسسه همراه شود به همین جا میرسد که سالانه حدود ۷۵۰ میلیون دلار مالیات شهرندان امریکایی در چاه ویل صدای امریکا و رادیو آزادی به دور ریخته میشود.
تعلیق کارکرد
چنین رسانهای در بیرون بالاخص در دوران ترامپ نمیتواند خاصیتی داشته باشد. در دوران اوباما استالینیسم در درون با نظام حذف نگرشهای انتقادی در کارکرد و عمل به دستورالعملهای کاخ سفید برای خشنود سازی مقامات جمهوری اسلامی همخوانی داشت اما پس از اوباما این موسسه در بیرون در حال تعلیق کارکرد بوده است چون انتظارات دولت ترامپ چیز دیگری است و این دو موجب تعلیق کارکرد هر موسسهای میشود. به همین دلیل به صلاح دولت فدرال است که بخش فارسی صدای امریکا و رادیو فردا را تعطیل کند. از آنچه از بخشهای دیگر این دو رسانه در دوران حاضر شنیدهام کل رادیو اروپای آزاد و صدای امریکا را که تعطیل کنند مشکلی برای کارکردهای دولت فدرال ایجاد نمیشود اگر یک دهم آن بودجه به موسسات خصوصی بر اساس رقابت و مناقصه واگذار شود. به عنوان کسی که با این موسسات کار کرده و تلاش داشته آنها را تصحیح کند بر این باورم که هر چه قدر از مرداب واشینگتن دی سی خشک شود بوی تعفن آن کمتر میشود.