Monday, Nov 1, 2021

صفحه نخست » خبث طینت «شرف اهل قلم»، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_2.jpgاز خیلی جهات جامعه ایرانی نسبت به جوامع دیگر استثناء است. رواج القاب و عناوین پُر طمطراق و نسبت دادن آنها به یکدیگر بدون کمترین شایستگی، خیره کننده است. در این زمینه، الحق که مخترع و خبره‌ایم. درست است ما ایرانیان در تولید اندیشه و اندیشه سیاسی زار و نزار و دستمان کاملاً خالی است در عوض خوب بلدیم که بهم القاب و عناوین دهان پُر کن هدیه کنیم. «شرف اهل قلم» به کسی که نه فکر دارد و نه قلم، و میزان شرفش در بهترین حالت به میزان شرف اصلاح طلبان اسلامی حکومتی است و این یعنی بی وجدانی، چونکه خود اذعان کرده‌اند «سوپاپ اطمینان» نظام‌اند، نمونه‌ای از این القاب است. «شرف اهل قلم» ما مدعی شده که تز آرامش دوستدار را نقد کرده و با غوغا سالاری موفقیت این «نقد» را جشن گرفته در حالیکه در همان بدایت امر نشان داده که نه نقد می‌داند چیست و نه آثار دوستدار را خوانده تا بخواهد تزش را فهمیده باشد و نه اصلاً شایسته در میدان «عقل و سکولاریسم» است آنگونه که باب چنین میدانی را می‌گشاید تا خود را در این میدان حریف آرامش دوستدار جا بزند و از این بابت به خود اعتماد بنفس دهد و برای مکارهای این میدان فخرفروشی کند. دون کیشوت است و حسد می‌ورزد. چون می‌فهمد در واقعیت عینی کسی نیست. به همین سبب نسبت به آرامش دوستدار انباشته از غیظ و غضب می‌شود.

«شرف اهل قلم» دست پیش می‌گیرد تا پس نیافتد و می‌نویسد: «اما بدبختانه ایده‌های استبداد و سرکوب با پرچم ضدِ دین در حال طلوع است!» که منظورش از «ضد دین» بایست در زمانه ما «ضد اسلام» باشد. ایشان هیچگاه به عبدالکریم سروش که این اواخر قرآن را کتاب «خوف و خشیت» و محمد را «اقتدارگرا» نامیده و منظور باید خشونتگرا می‌بوده تا با «خوف و خشیت» قرآن مناسب باشد، رندانه سکوت کرده و یکراست به سراغ نقد دین آرامش دوستدار می‌رود تا با «ضد دین» لقب دادنش مؤمنان را تحریک کرده به جنگ با وی فرا بخواند. چونکه اولی در هر صورت دینی است و این دومی منتقد دین. و به همین ترتیب «نقد» اولی برایش قند و نبات است و نقد دومی زهر هلاهل. باری، جامعه سکولار که آرامش دوستدار بدان می‌اندیشید جامعه ضد دین نیست جامعه ایست که هم دین در آن آزاد است هم منتقد دین و ضد دین. با توجه به اینکه استبداد و داغ و درفش و طناب دار دینی را همه جا مؤمنان دینی برپا کرده‌اند و نه منتقدان دین، که اینها پایبند به آزادی دینی و آزادی همه افکار بوده‌اند.

«شرف اهل قلم» می‌نویسد: «باری، واکنش‌هایی که نسبت به درگذشت مرحوم آرامش دوستدار و آراء او در بین برخی محافل ایرانی رخ داد، برای من عیان کرد که این محافل به دلیل رنج ناشی از آوارگی و یا شدت نفرت‌شان از وضع موجود در ایران، دیگر چندان اعتنایی به پیامدهای سیاسی اظهارات خود ندارند و مهار شتر سرکش ذهنیات خود را رها کرده‌اند تا در هر نقطه‌ای که خواست و میلش کشید، زانو بزند!» آری ما آوارگان، از ستم یک حکومت غارتگر که همه هستی ما ایرانیان را با سیاست‌های خانمانسوز داخلی و سیاست خارجی شیعه گستری بر باد داده در رنج‌ایم و می‌دانیم چه بر سر آن مملکت آمده و اظهارات ما متناسب با همین سیاست داخلی و خارجی ایران برباد ده حکومت فاشیستی اسلامی است و این اظهارات جنبه نیرومند آگاهی رسانی دارد که بتبع نبایست به مذاق‌تان خوش بیاید. در این زمینه چراغ در دست داریم و خیال‌تان تخت باشد که سکولاریسم سیاسی منطبق با سکولاریسم اندیشه ما، در مقابل این نظام سرکش و تاراجگر تاب آورده و زانو بزن نیست.

«شرف اهل قلم» می‌نویسد: «راستش من در نقدم از نظرات آرامش دوستدار، به دلایلی ملاحظه و احتیاط بسیار به خرج دادم وگرنه اگر قرار به صراحت و شفافیت بود می‌نوشتم؛ آن مرحوم در مورد دو مفهوم بنیادی عصر جدید یعنی عقل و سکولاریزم دچار سوءتفاهم عمیق شده بود و دانسته یا نادانسته به ترویج آئینی برخاسته بود که پیامدهای سیاسی‌اش جز به سرکوبگریِ توتالیتر از نوع هیتلریسم آلمانی ختم نمی‌شد!». نقد‌تان از نظرات آرامش دوستدار!؟ نقد؟ «آیین» آرامش دوستدار یا مفهوم دینخویی این متفکر گرانمایه؟ با همین عبارات نشان دادی که اصلاً روش نقد را نمی‌دانی و در بضاعت‌تان هم نمی‌گنجد. نقد یک اثر یا یک تز پیش از هر چیز ابتدا توضیح آن اثر یا تز برای مخاطب است و وقتی موضوع برای مخاطب قابل فهم شد آنوقت معایب را مستدل می‌کنند. فقدان فهم و درک شما از تز دوستدار و به جایش پُر بودن از بغض و حسد، هیچ رابطه‌ای با روش علمی نقد ندارد. و شما مطلقاً از آن تهی هستید. آرامش دوستدار سازنده مفهوم دینخویی است و چون دینخویی در حد تز و مفهوم مطرح بوده در نتیجه راه بررسی و نقد آن هم گشوده است. «آیین» خواندن این تز و مفهوم، تحریف آشکار بوده که شما بچه مذهبی‌های دروس دینی خوانده برای عقده گشایی بدان دامن می‌زنید تا چرت پارگی‌تان از بابت دینخویی، پنهان بماند. آرامش دوستدار متفکر و روشنفکری خردورز، فردگرا، پرسشگر و به خود متکی بوده است. دوستدار در نقد دین بی باک بود و آیینه‌ای در برابر ما قرار داد تا سیمای دینخوی خودمان را در آن ببینیم. یگانه متفکر و روشنفکری که توانست از رویدادها و ارزشهای فرهنگ ما مفهوم بسازد. وی در این تلاش خستگی ناپذیر یگانه بود و بر دالان تیره و تار روشنفکری ما چه از قماش دینی و چه غیر دینی‌اش، پرتو افکند. اینکه روشنفکری ما در آینده خواهد توانست از گذر نقد دین به تولید فکربکر و به میزان مفهوم سازی برسد، حقیقتاً به این امر مشکوکم. مسلم است که درِ تز آرامش دوستدار برای بررسی و نقد گشوده است اما نحوه تفکرکردن روشمند وی که همان تفکر در باره تفکر است چیزی نیست که بتوان آن را نقد یا نفی کرد. دوستدار تنها متفکر در زمانه ماست که آموخته تفکر کردن بود. و تفکرکردن تنها روش نقدناپذیر است. تولید اندیشه دوستدار با نقد همه جانبهٔ ارزشهای فرهنگ ما همراه بوده ارزشهایی که ما را در حصار خود دارند و جرئت و فکر خارج شدن از آن اصلاً در مخیله دینی ما نمی‌گنجد. او روشنفکران و نخبگان که در زیر مهمیز یک حکومت دینی قرار دارند و در عین حال پُردانی می‌کنند را به باد نقد گرفته و آنها به جای تعمق به این نقد، از درِ ستیز با این متفکر برآمدند.


«شرف اهل قلم» از «دو مفهوم عقل و سکولاریسم» سخنوری می‌کنند که گویا آرامش دوستدار در این زمینه‌ها به خطا رفته، عجب! کسی ادعای عقل و سکولاریسم می‌کند که از پیرامون پرورشگاه یک حکومت تئوکراتیک هیچگاه نتوانسته قدمش را آنطرفتر گذارد. و نه تنها به فلسفه عقلی کمترین مراوده‌ای ندارد بلکه حتا در یاداشت‌هایش در خصوص «سیاست»‌های منطقه‌ای و جهانی، به جمهوری اسلامی یاری می‌رساند. باری، سکولاریسم یعنی خانه نشین (مسجد نشین) کردن دین و دین به مثابه امر شخصی آدمها. در سکولاریسم هر قوم دینی امکان می‌یابد تا مناسک مناسب دین خود را به جا آورد. و سکولارها هم این امکان را پیدا می‌کنند تا دین را نقد کنند. دین ارزشهای انسان است و انسان حق دارد همه ارزشهای تولید شده خود را به میزان نفی، نقد کند. البته این در مخیله «شرف اهل قلم» ما نمی‌گنجد به همین جهت دوست دارد از فضای بی درو پیکر روشنفکری و نخبگیِ حاکم بر محافل ایرانی، و با بیان اینکه روش متفکران سکولار کار را به «فاشیسم هیتلری یا دستگاه تفتیش عقاید» قرون وسطی می‌کشاند، بیشترین بهره برداری کند. ارزشهای دینی محصول ذهن آدمیِ ایرانی می‌تواند معطوف به فاشیسم یا دستگاه تفتیش عقاید شود نمونه روشنش جمهوری اسلامی است اما نقد و نفی اینها برعکس، بر ضد آنهاست. فرهنگ اسلام خواه تر از عرب ایرانی همواره در این چهل و اندی سال در خدمت دستگاه فاشیستی حکومت اسلامی بوده که تجلی‌اش در هر دو سیاست داخلی و خارجی بر کسی پنهان و پوشیده نیست. «شرف اهل قلم» نه تنها شیعه گستری ایران بر باد ده که بر منابع و سرمایه مالی ایران چوب حراج زده را هیچگاه نقد نکرده بلکه با برجسته کردن سیاست‌های اسرائیل و بن سلمان و غیره و ذالک در منطقه، عملاً تلاش می‌کند تا سیاست شیعی گستری جمهوری اسلامی را پنهان سازد.

«شرف اهل قلم» می‌نویسد: «مرحوم دوستدار اصطلاح "دین‌خویی" را همانقدر بدنام کرد و مرتد شمرد که پاره‌ای متعصبان دیندار با "دین ناباوارن" می‌کنند. او درست روی دیگرِ سکۀ تندخوترین دیندارانی بود که بخصوص در جهان اسلام تحت عناوین مختلف ظهور کرده‌اند و مخالفان فکری و سیاسی خود را از دم تیغ می‌گذرانند.». اولاً غلط می‌فرمایی برای اینکه ایشان سازنده و خالق «دینخویی» است که با این کار آب در خوابگه‌تان ریخته و چرت‌تان را پاره کرده. بغض‌تان از همینجا ناشی می‌شود. دوماً مشابه این ادعا را پیش از شما عبدالکریم سروش در مقاله‌اش با عنوان «که دل به دست کمان ابرویست کافر کیش» کرده بود و پاسخش را هم از آرامش دوستدار دریافت نمود. اگر پاسخ را نخواندی توصیه می‌کنم بخوان که پاسخ به شما هم هست و زحمت پاسخ من به شما هم کم می‌شود.

و بالاخره با «شرف» ما، می‌نویسد: «من که خود همیشه حامی سکولاریسم سیاسی در ایران بوده‌ام و به سهم خود هزینۀ بیانِ آن را نیز پرداخته‌ام، به صرفِ اینکه گاهی در نوشته‌هایم از خدا و ایمان و وجوه فرهنگی و اخلاقی و معنوی اسلام و چهره‌های تاریخی آن سخنی به میان می‌آورم از سوی جمعی که مدعی سکولاریسم و دمکراسی و عقلگرایی‌اند چنان مورد ناسزا قرار می‌گیرم که با خود می‌گویم، وای اگر از پس امروز بود فردایی!». مظلوم نمایی و برانگیختن ترحم به منظور تحریک کردن بچه اسلامی‌ها از سوی شما بزرگان اسلامگرای معنوی، تازگی ندارد. اما اینکه شما خود را «حامی سکولاریسم سیاسی» می‌دانید باید به عرضتان برسانم مشابه همین را هم سروش در مصاحبه با سایت «جرس» بر زبان آورد. پاسخ من به شما اینست: هیچ نظام سیاسی بدون توجیه اعتقادی یا فکری موجود نیست. منظورم از «اعتقادی»، حکومت مذهبی است چه از نوع جمهوری اسلامی و چه از نوع شوروی کمونیستی، و منظورم از «فکری» در برگیرنده نظام‌های سیاسی‌ای است که آخرین دستاوردهای فکری بشر نظیر حقوق بشر که بسیار گسترده است و ازدواج همجنسگرایان هم در آن گنجانده می‌شود، پشتوانه آنهاست. حالا این «شرف اهل قلم» توضیح دهد که نظام سیاسی سکولار ایشان با کدام یک از این دو تناسب دارد یا توجیه می‌شود؛ سکولاریسم اندیشه یا نوع اعتقاد مذهبی؟ سکولاریسم اندیشه همان فلسفی اندیشیدن یا تفکر در باره تفکر است. آرامش دوستدار بر این مبنا ارزشهای دینی و اسلامی ما را نقد کرده از آنها مفهوم ساخته و «دینخویی» را خلق کرد. راستی‌ای «شرف»، شما که از ناآشنایی متفکران سکولار نسبت به «مفهوم عقل» سخن گفتی، کاشکی از آشنایی خودت نسبت به «مفهوم عقل» چیزکی می‌نوشتی تا لااقل دوستداران «شرف»‌ات منظورت را می‌فهمیدند.

باری، آرامش دوستدار بر روزمرگی و تکرار مکررات رویدادها و پدیده‌های فرهنگ ما و نیز بانیان و بنیانگذاران آن که همچنان با نفوذشان، ذهن ما را در یدقدرت معنوی خود دارند و ما از سرِ بی چیزی دو دستی به آنها چسبیده‌ایم، با فکری نو شورید و نشان داد که روشنفکری و نخبگیِ ما طبلی ست توخالی.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy