دیکتاتوریها از سانسور برای جلوگیری از نشر افکار و تبادل نظر منقدان خود استفاده میکنند. کاری که به انسداد اندیشه و خلاقیت و در آخر خودسانسوری منتقدان میانجامد. نظامهای تمامیت خواه مانند جمهوری اسلامی که به حریم زندگی خصوصی انسانها نیز تجاوز میکنند، سانسور علاوه بر آن وسیله جلوگیری از تخطی شهروندان از ایدئولوژی حاکم نیز هست. جمهوری اسلامی علاوه بر جلوگیری از نشر افکار و ابراز نظر منتقدان، شرح عواطف انسانی، زیباییهای زندگی، رقص، طراوت و شادابی مردمان را نیز سانسور میکند.
سانسور جمهوری اسلامی عرصههای گوناگونی را در بر میگیرد: کتاب، روزنامهها، موسیقی، سینما، اینترنت. ابراز نظر سیاسی، نقد فساد، برملا کردن مشکلات اجتماعی و اقتصادی، نقض حقوق بشر، آمار درست کرونا، بیکاری، آمار مقبولیت حکومت میان مردم، نتایج واقعی آراء مردم، نابودی محیط زیست، سیاست هستهای، آمریکا و اسرائیل ستیزی، تنش آفرینی دائمی در سیاست خارجی، پایمال کردن حقوق و آزادی زنان، نشر مطالب علمی و دانشگاهی در رد بنیادگرایی، سیاست ورزشی، رد نظرات یا ادعاهای نادرست حاکمیت و...
اگر سانسور رژیم گذشته به پائین آمدن سطح فرهنگ سیاسی، میدان داری مذهبیون و هوار شدن جمهوری اسلامی بر سر مردم ایران انجامید، سانسور و ممیزی جمهوری اسلامی به پائین آمدن سطح دانش و فرهنگ ایرانیان و سقوط اخلاقی جامعه منجر شده است.
در طرف مقابل دیکتاتوری که کوشش دارد با استفاده از سانسور تلاشهای روشنگرانه، رشد فکری و خلاقیت اهل قلم و هنر را عقیم سازد، هنرمئدان، نویسندگان و روشنگران هستند که تلاش میکنند از طریق نوشتن و ارائه هنر خود به بیداری جامعه کمک کنند.
نویسنده این سطور در ادامه از تجربیات دوست خود با وزارت ارشاد جمهوری اسلامی در رابطه با انتشار رمانی به نام "اسرار چهار زن" که اجازه انتشار نگرفت مینویسد.
هر نویسنده که بخواهد ایدهها و حاصل تفکراتش را منتشر کند، دیر یا زود تیغ سانسور وزارت ارشاد جمهوری اسلامی را بر گردن افکار و خلاقیتش احساس میکند. حتی آنهایی که سعی میکنند نظراتشان را در لفافه یا با ایما واشاره ابراز کنند نیز در جایی از تیغ سانسور یا ممیزی در اَمان نمیمانند.
برخی نویسندگان برای اینکه با دیوار سانسور مواجه نشوند دست به خود سانسوری میزنند و به این ترتیب بخشی از خلاقیت فکری وهنری اثر خود را نابود کرده و حق خوانندگانشان را هم برای آشنایی با آن خلاقیتها از ایشان میگیرند.
از سوی دیگر مسئولان وزارت ارشاد عملکرد واحدی ندارند و تا حد زیادی دلبخواه عمل میکنند. بطوری که اگر همان کتاب دوبار برای گرفتن اجازه نشر به این وزارتخانه ارسال شود نتیجه سانسور و متونی از کتاب که باید به نظر مامور این وزارتخانه حذف و یا عوض شود متفاوت است.
یکی از جنبههای مهم سانسور کتابها در جمهوری اسلامی ابراز عشق و احساسات عاشقانه زن و مرد به یکدیگر است. بوسیدن، بوسیدن موها، بوسیدن دست معشوق ممنوع است. رفتن زن ایرانی به دیسکو حتی چنانچه در کشور دیگری صورت پذیرد باید حذف شود. رقصیدن زن و مرد با هم که قسمتی از زندگی عادی و طبیعی انسانی است صد البته باید حذف شود. حتی اگر یک زوج عاشق هم باشند و این ارتباط هم شدیدا عاطفی و دور از رابطه جنسی هم باشد باید حذف شود. گذاشتن سر دختری بر روی شانه پسری که عاشق و معشوق هم هستند ممنوع است.
برعکس شرح هر اقدام که نقش زن به عنوان وسیله برای تولید مثل و در واقع ماشین جوجه کشی را مخدوش سازد سانسور میشود. یا شرح رابطه جنسی که توسط یک صیغه محرمیت کوتاه مدت و غیررسمی زن و مرد و فقط برای ارضای جنسی صورت میگیرد به راحتی اجازه انتشار مییابد و توضیح مفصل جزئیات رابطه جنسی نیز شامل سانسور نمیشود.
با وجود اینکه در کنار سانسور به نحوی که شرح آن رفت، مواردی هم دیده میشود که هدف سانسورچی رعایت منافع و ایدئولوژی نظام نیست و بیشتر آزار نویسنده و به نمایش گذاشتن قدرت فردیت ناچیز خویش است، نویسنده حقی برای اعتراض یا رجوع به دادگاهی را نیز ندارد.
سانسور عشق، زیباییها، طراوت و شادابی توسط جمهوری اسلامی، آزاد بودن تشریح رابطه فقط برای ارضای جنسی، در کنار مجبور کردن زندانی سیاسی تحت شکنجه به شرح جزئیات روابطه جنسی خود، حتی رابطهای که اصلا وجود نداشته است، حکایت از روان آشفته و مریض و تمایلات جنسی بیمارگونه مسئولان وزارت ارشاد، رژیم و رهبرآن دارد.
تارا عظیما
[email protected]
سرودی برای آبانماه ۹۸، ابوالفضل محققی
خبث طینت «شرف اهل قلم»، نیکروز اعظمی