Saturday, Nov 13, 2021

صفحه نخست » چه‌گونه رابطه‌ خود را پس از خیانت، بازسازی کنیم؟

khianat_111521.jpgآیدا قجر - ایران وایر

هر هفته ساعت هشت و ۳۰ دقیقه شب به وقت ایران، «شهرزاد پورعبدالله»، روان‌درمان‌گر در گفت‌وگوی زنده در صفحه اینستاگرام «ایران‌وایر» درباره یکی از مسایل مربوط به «سلامت روان» صحبت می‌کند. موضوع گفت‌وگوی هفته گذشته «ایران‌وایر»، «خیانت عاطفی» بود و این هفته درباره چگونگی بازسازی رابطه‌ای که در آن خیانت اتفاق می‌افتد، صحبت کردیم.

چه بستری باعث خیانت در رابطه متعهد می‌‌شود؟ آیا رابطه‌ای که در آن خیانت اتفاق افتاده است، قابل بازسازی‌ است؟ در این گفت‌وگو درباره بازسازی رابطه بعد از هر نوع خیانتی صحبت کرده‌ایم؛ یعنی هم خیانت عاطفی بدون رابطه جنسی و هم خیانتی که در آن یک طرف رابطه، هم از نظر عاطفی و هم از نظر جنسی، پا فراتر از رابطه متعهد خود گذاشته است.

چه چیز باعث می‌شود که فردی در یک رابطه متعهد، با شخص سومی مرتبط شود و خیانت کند؟

- وقتی دو نفر وارد رابطه می‌شوند، مسیر رشد دو طرف مهم است. در بسیاری اوقات، به هر دلیلی، دو نفر متفاوت رشد می‌کنند؛ شخصیتی، کاری، مالی و تحصیلی که رشد شخصی ارزیابی می‌شود. اگر یک طرف رشد نکرده باشد و در جایی از زندگی‌ خود متوقف شده باشد، در نتیجه دنیای دو طرف از هم مجزا شده است. در مواقعی هم در دوره‌های زندگی، رابطه نیاز به بازتعریف دارد؛ مثلا وقتی بچه‌دار می‌شوند یا از دست دادن عضوی از خانواده و یا بیمار شدن یکی از طرفین رابطه، روی رابطه تاثیر می‌گذارد. در واقع، مواجه شدن با پدیده‌هایی مثل مرگ، کهولت و بیماری می‌تواند چنان اضطراب‌هایی در افراد ایجاد کند که یک طرف رابطه وارد رابطه فرازناشویی شود؛ یعنی طرفی که در رابطه متعهد بدعهدی می‌کند، به رابطه دیگری رفته است تا احساس زنده بودن و هیجان کند.

در واقع، اتفاق‌هایی در مسیر زندگی افراد رخ می‌دهند که می‌توانند نگرش آن‌ها را به جهان هستی‌ تغییر دهند و همین، زمینه‌ای برای بدعهدی در رابطه متعهد است.

- بله؛ مثلا در بسیاری از مواقع، به دنیا آمدن فرزند باعث می‌شود یک طرف احساس کند به او کم‌توجهی می‌شود یا اضطراب مادر و پدر شدن می‌تواند باعث ورود یک طرف به رابطه‌ای جانبی شود. بدعهدی در یک رابطه بیان‌گر کم بودن مسایلی در رابطه است. اگر افراد بتوانند در خصوص رابطه‌ خود با یک‌دیگر گفت‌وگو کرده و از ترس‌ها و اضطراب‌های‌شان صحبت کنند، از این اتفاق پیش‌گیری می‌کنند.

گفتید که آدم‌ها درباره ترس‌های‌ خود با هم صحبت کنند اما در عمل، همین موضوع هم می‌تواند ترسناک باشد. چه‌طور می‌شود در این باره گفت‌وگو کرد؟

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

- آدم‌ها باید بتوانند ضعف‌های خود را در یک رابطه نشان دهند. وقتی ما از خانواده‌ای می‌آییم که در آن گفت‌وگو جایی نداشته است، نمی‌توانستیم ببازیم، اشتباه کنیم و ضعیف باشیم یا والدین خطاهای یک‌دیگر را نمی‌بخشیدند و نسبت به هم انعطاف‌پذیر نبودند و به هم احترام نمی‌گذاشتند، الفبای رابطه را نیاموخته‌ایم. وقتی می‌بینیم یک عدم تفاهم می‌تواند باعث اختلاف و جدایی شود و شانس زندگی کردن هم‌زمان با والدین را از دست داده‌ایم، در بسیاری اوقات افرادی خواهیم بود که از هرگونه بیان نظر متفاوت با شریک خود می‌ترسیم؛ مثلا فردی که سیاسی است یا از نظر مذهبی، فردی معتقد است، اگر در رابطه با شخص دیگری بشنود واقعا زندگی با یک فرد مذهبی خط قرمز است یا بگوید نوشیدن الکل را نمی‌پذیرد و یا نمونه‌های رفتاری مثل کمک مالی به خانواده پذیرفته شده نباشد، یک طرف رابطه نمی‌تواند خودش باشد. از طرفی، آن‌قدر به طرف مقابل علاقه‌مند است که بخشی از خود را پنهان می‌کند. اما عشقی که در آن انسان نتواند خودش باشد، به مرور زمان زندگی دوگانه‌ای پیش می‌رود و پس از مدتی، طرف مقابل را مسوول استرس‌ها و عدم خوشحالی می‌داند. بعضی اوقات مدل‌های مختلف خیانت، انتقام‌گیری به خاطر همین مساله است.

خیلی افراد متاسفانه فکر می‌کنند وقتی رابطه‌ای شروع می‌شود و در اوج هیجان و شراکت است، تا انتها هم به همین شکل پیش می‌رود؛ یعنی رومانتیسم. در حالی‌ که وقتی سال‌ها از یک رابطه می‌گذرد و با عبور از دوران هیجانی، ممکن است افراد احساس کنند رابطه‌شان به خطر افتاده است، در حالی‌ که این مساله طبیعت رابطه است. برای همین سراغ روابط دیگر می‌روند تا دوباره همان هیجان را تجربه کنند، در حالی‌ که توقع‌شان بی‌جا و غلط است.


وقتی دو طرف مرتب با هم هستند و به هم فضای دیگری نمی‌دهند، یک طرف متاسفانه ممکن است دچار خفگی شود و فاصله بگیرد. این فاصله می‌تواند باعث کسالت و حس افسردگی شود و همین می‌تواند یکی از عوامل وارد رابطه‌ای موازی شدن باشد.


اختلال‌های شخصیتی یکی دیگر از عوامل خیانت است. وقتی فردی خودشیفته است و بعد از مدتی درخشش را در نگاه دیگری نبیند، می‌تواند باعث بدعهدی شود. یا افرادی که شخصیت مرزی دارند؛ در یک لحظه عاشق هستند و دل‌شان می‌رود و در لحظه‌ای دیگر دل‌شان می‌شکند و متنفر می‌شوند. این افراد هم ممکن است برای انتقام‌گیری، خیانت کنند.


تجربه «تروما» نیز می‌تواند باعث خارج شدن از رابطه متعهد باشد؛ مثلا اضطراب از دست دادن می‌تواند افراد را نسبت به ایجاد وابستگی، به هراس بیاندازد.
گاهی افراد توانایی تمام کردن یک رابطه را ندارند و با بدعهدی، به خودشان می‌قبولانند که رابطه‌شان تمام شده است و راه برگشت را بر خود می‌بندند.

آیا عدم نشان دادن ضعف‌ها و ارایه تصویری بدون نقص از خود هم زندگی دوگانه در پیش دارد؟

- به نظر من این مساله، ترس از پذیرفته نشدن است. بستر خانوادگی مهم است که اگر در آن نشان‌ دادن ضعف پذیرفته شده نباشد، در روابط دیگر هم تکرار می‌شود. چون خودتان را مجاز نمی‌دانید خودتان باشید. چون می‌ترسید پذیرفته نشوید یا طرد شوید.

اگر بخواهیم به آسیب‌ها بپردازیم، سه طرف داریم؛ یعنی دو نفر که در رابطه متعهد هستند و یک نفر سوم که وارد این رابطه شده است. بدعهدی چه آسیب‌هایی برای هرکدام از این سه نفر به همراه دارد؟

- آن رابطه‌ای که کشف شده، چه مدل رابطه است؟ آیا فقط پیام‌های طنازانه است یا دو سال ایمیل عاشقانه؟ یا نفر سوم، شخصی از نزدیکان، مثل خانواده یا دوستان است؟ هر کدام از این سوال‌ها می‌توانند میزان و نوع آسیب را بیان کنند. شما وقتی با یک نفر وارد رابطه می‌شوید، یعنی به آن شخص توجه ویژه‌ای شده است. قطع شدن رابطه، چه با نفر سوم و چه با شخصی که در رابطه متعهد بوده‌ایم، مدتی سوگواری به همراه دارد. از کسی که بدعهدی کرده و به رابطه بازگشته است، صحبت کنیم. او حتما دوره‌ای زمان برای سوگواری لازم دارد. ممکن است مدتی در فکر یا غمگین باشد. خب طبیعی است. از سوی دیگر، طرف مقابل هم ممکن است مدتی زمان برای بازسازی لازم داشته باشد. درست است که شما از رابطه دوم منصرف شده‌ و به رابطه متعهد بازگشته‌اید اما اعتماد به نفس و عزت نفس طرف مقابل‌تان آسیب خورده است. بعد از بدعهدی، اعتماد در رابطه آسیب خورده است. برای بازسازی، زمان لازم است. از سوی دیگر، نفر سومی هم در میان است. وقتی طرفی که بدعهدی کرده، به رابطه اصلی برمی‌گردد، ممکن است توسط نفر سوم مورد تهدید قرار گیرد که آبروریزی یا حتی اقدام به خودکشی می‌کند. متاسفانه در بسیاری موارد این تهدیدهای مبنی بر افشاگری اتفاق می‌افتند.


در بسیاری مواقع، طرف رابطه که به او بدعهدی شده است، نفر سوم را مقصر می‌داند و می‌خواهد از او انتقام بگیرد. شخص ثالث هیچ مسوولیتی در قبال زندگی دیگری ندارد. مسوولیت نفر سوم نیست که حواسش به زندگی دو طرف یک رابطه باشد. ما به جای این‌ که شریک زندگی‌ خود را مقصر بدانیم و خطاکار و از او بخواهیم آن‌چه شکسته را ترمیم کند و قبول کند اشتباه کرده است، توجیه می‌کنیم طرف مقابل ما این‌کاره نبوده و یک نفر سوم مقصر تمام و کمال بدعهدی طرف مقابل ما است.

البته مسوولیت فردی هم وجود دارد که نفر سوم پرنسیپی را شکسته و وارد رابطه‌ای شده است که طرفین آن متعهد بوده‌اند.

- من می‌گویم نفر سوم اصلا ممکن است پرنسیپی نداشته باشد. کسی که در رابطه قرار دارد، مسوول حفظ تعهد خود است. اصلا نفر سوم را کسی در نظر می‌گیریم که عاشق شده، فکر کرده طرف مقابل مجرد است یا حتی مشکل روحی دارد. اما طرف ما در بدعهدی، او نیست. کسی که در رابطه قرار دارد، مسوول رابطه خودش است؛ یعنی قبل از این‌ که نفر سوم را مقصر بدانیم که تعهدی به ما نداشته است، باید کسی را در ابتدا مسوول بدانیم که نسبت به ما تعهد داشته‌ است. حالا شخص ثالث ممکن است دوست صمیمی شما باشد که هفته‌ای دو شب هم با شریک عاطفی جنسی شما رابطه دارد. این‌‌جور مواقع تروما پیچیده می‌شود؛ یعنی هم همسر را از دست داده است و هم رفیق خود را و شدت آسیب گاهی غیرقابل جبران است. شخص سوم نیز به عنوان یک انسان، مسوول است؛ یعنی کسی نباید وارد رابطه با فردی شود که در رابطه‌ای دیگر قرار دارد به این امید که روزی می‌رسد که جایگزین نفر دیگر می‌شود. به نظر من این کار اخلاقی نیست. اما خیلی از افرادی که شخص ثالث هستند و مراجعه می‌کنند، می‌گویند اگر می‌دانستیم که طرف متاهل بوده است، وارد رابطه نمی‌شدیم. بسیار اتفاق می‌افتد که افراد به دروغ خودشان را مجرد معرفی می‌کنند.

چه مواقعی می‌شود رابطه را ترمیم کرد؟

- وقتی یک نفر به خودش می‌آید و از خود می‌پرسد که چه می‌کند، احساس پشیمانی می‌‌کند. اولین اقدام، پذیرفتن اشتباه و درخواست بخشش است. به خاطر سال‌ها تجربه، احساسم این است که وقتی این اتفاق می‌افتد، دو نفر برای‌شان سخت است که تنهایی رابطه را بازسازی کنند. باید نزد نفر سوم بی‌طرف بروند تا متوجه شوند که چرا این اتفاق افتاده است. ممکن است یک طرف در فقر عاطفی یا خفگی بوده یا یک نفر احساس می‌کند مورد آزار قرار داشته است و یا حس خستگی در رابطه می‌کند و طرف مقابلش را غیربالغ می‌داند. به واقع، ادامه رابطه در چنین شرایطی سخت است و هیچ‌وقت رابطه مثل قبل نمی‌شود. اگر رابطه مثل قبل شود، باز هم این بحران تکرار می‌شود. رابطه باید مثل بعد شود و نه مثل قبل. کشف آسیب‌ها و کاستی‌های رابطه باعث می‌شود که آن‌ موارد رفع شوند تا رابطه تغییر کند و بتوانیم شانسی به رابطه بدهیم.

بازسازی رابطه را توضیح دادید؛ نفری که طرد شده و انتخاب نشده است، بازسازی فردی او به چه شکل است؟

- بسیار سخت است و زمان‌بر. کسی که در رابطه متعهد و طولانی‌تر بوده است، ترمیم طولانی‌تر و سخت‌تری پیش رو دارد تا نفر سومی که مدتی آمده و انتخاب نشده است.

کسی که در رابطه متعهد بوده است، تمام عزت‌ نفس‌ او زیر سوال می‌رود و خودش را مدام مقایسه می‌کند و اعتماد کردن دوباره برایش سخت می‌شود. افراد معمولا می‌توانند از این ماجرا عبور کنند اما زمانش متفاوت است. آن‌هایی که خودشیفتگی دارند، بسیار سخت‌تر است برایشان که انتخاب نشدن را بپذیرند. به اعتماد به نفس، عزت نفس و تجربه زیسته هرکسی هم برمی‌گردد که این دوران بازسازی فردی را چه‌طور و در چه مدت زمانی بگذراند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy