Friday, Nov 19, 2021

صفحه نخست » آن شب محمدمختاری هم بود

بیستم نوامبر سال 1995. شب به زیبایی به یادها می ماند اگر حکومت اسلامی نمی بود. نمایش " پروانه ای در مشت" در اورلندو اجرا شد. اسفندیار منفردزاده و بهروز وثوقی و ایرج جنتی عطایی و همراهان شان به خانه ما آمدند. محمد مختاری هم مهمان من بود. مجلس گرم تر شد و اسفند پشت پیانو نشست، و آثارش، موزیک متن فیلم هایی که بهروز بازی کرده بود را نواخت. بهروز کنار دست اسفند آرام اشک می ریخت وما مات خاطره ها. دیروقت من و محمد و ایرج و اسفند در باره تازه ترین کار محمد " انسان در شعر معاصر"صحبت می کردیم. بهروز گوشه ای بازیگوشانه تلاش می کرد ریش اش را از پنجه های شیطنت امید، که دو سال و اندی داشت دور نگه دارد و...

عکس هنوزصدای آرام ومهربان محمد مختاری را با خود دارد: " نگاه میهنم پیرم کرده است، چراغ ماتم است گلایل" ... از فیس بوک : مسعود نقره کار

01.jpg02.jpg04.jpgOIP.jpgR.jpg



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy