امروز - ۴۳ سال پیش در چنین روزی، در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷- شاه فقید از آب و خاک ایران رفت و یک مُلای شیعه، کینه توز، خرافی و خودخواه و ضعیف العقل به کمک ائتلاف شوم و ضد ایرانی مارکسیست لنینیست ها و اسلامی، بر سر صحنه سیاسی ایران، هنرپیشه یک تراژدی غم بار بود.
شاه رفت و اعاظم دروغین مکتب دین و دکانداران دین، با نعلین سیاه و عطش تخریب در یک مغزشویی حساب شده و همه جانبه با کمک اجنبی ، داس مرگ به دست گرفتند و به ایران حمله ور شدند و عقب گرد ایران به ۱۴ قرن پیش آغاز شد. عمامه به سرهای چماقدار با استدلال سفسطه آمیز و بی محتوی و از بیخ و بن باطل - حکومت دین - برگترین فاجعه تاریخ ایران را رقم زدند.
شاه رفت و مُلایان با منطق خون و شمشیر و شعارمهمل، یک نظام واپس گرای تاریک، حکومتی مطلق العنان آخوندی ساختند به نام اولین حکومت الله بر زمین. مُلایان شیفته آئین بادیه نشینی عرب با تقدس یا هاله تقدس مسخره و پیشینه تقلبی و مشروعیت جعلی، شاهکار بدیع حماقت و رذالت را خلق کردند.
شاه رفت و خمینی - یک مُلای آسیمه جان و تند زبان و ناسزاگو و یاوه گو و خود همه چیز پندار و مبتدل با انگشت گذاشتن روی مذهب یعنی گاهواره جهل و خرافات، غربو جهل و ظلمت سر داد که یک بانگ نفرت انگیز بود و بنا به تاکتیک و حیله روانی مکتب ملایان،- به صحنه آمد. خمینی، مُلای قدرت طلب و ثروت اندوز و شهوت پرست و عقب مانده انیرانی بود که همان باقت کهنه در شبستان های مخوف مساجد که سلسله فرهنگ جهل و خرافات و دروغ و حماقت را جنباند.... بهرحال ۱۴ قرن است که ویروس و میکروب مُلای شیعه و شیخ و زاهد هرزه و شیاد و روضه خوان در رگ و پی و کالبد کشور ایران خفته است.
شاه رفت و گروهی از دلالان بازار ریا و کاروان فرصت طلبان و جاروکش، مجتمع بزرگ خیانت و حماقت را تشکیل دادند، راهگشایان اهریمنی فاجعه بلوای بهمن ۱۳۵۷ شدند و به جای مدینه فاضله، مردم بخت برگشته ایران را به ظلمتکده جاهلیت بردند.
شاه رفت و البته گروهی از مردم مغرض و ناآگاه و خرافی هم محو خمینی شبکه مخوف مُلایان شدند و می گفتند: خمینی عزیزم، بگو که خون بریزم.... و به پیشباز هزاره سوم رفتند... یا در خیابان سوار بر موج شدند و می رقصیدند... و بناگاه، زلزله بزرگ و سیلاب خانمان برانداز و موج ویرانگر بهمن ۱۳۵۷ به بزرگترین عملیات انتحاری تاریخ مبدل شد. و باید هم به یاد داشت که روند موفقیت شبکه جهل و خرافات آخوندی، به آن مکتب ویرانگر و واپس گرا خمینیسم، سرآغاز سقوط ایران بود. البته، یورش اسکندر و عرب و مغول و تاتار و ترک و غز را دید اما هرچند در توالی جنگ ها و ویرانگری ها، ایران مانده... اما هیچ کدام ویرانگرتر از یورش مُلای شیعه به مرکز قدرت ایران نبود. زیرا مُلا متجاوز و سخیف و پلید از داخل جامعه ایران، برخواست و به مرکز ثروت و قدرت حمله ور شد.
شاه رفت و ایران، دستخوش تاراج و ویرانی شد. مُلایان با تقلب در تاریخ، خود را نمایندگان امام زمان جعلی خواندند، آنگاه یک ایران را غارت کردند، وحشت پراکندند، سوزاندند و بردند و خوردند.... ایران با انحطاط مرگ بار روبرو شد... عمامه به سرها، طبقه حاکم بر ایران شدند و چکمه پوش ها هم نوکر مُلایان شدند... و از نگاه تاریخ هم، این دوران پر محنت و نکبت، گاهشمار عصر جاهلیت است که در عصر تاریکی، از آن آوای وحش می آید. یعنی، این تراژدی حکومت فقیهان، به لعنت خدا هم نمی ارزد؛ یعنی، گردش قهقرایی به سمت جاهلیت عرب است و بلاشک داوری تاریخ هم آن می شود که جزو تاریک ترین ادوار ایران است.
از آن روز که شاه رفت و خمینی برگشت و در انتخاباتی جعلی در بهار بعدی، اولین حکومت الله بر زمین تشکیل شد و نازیباترین و تاریکترین چهره اسلام را به تاریخ جهان نشان دادند. گروهی شارلاتان های فرصت طلب شیفته یک مُرده سیاسی هم با کینه توزی با شاه، شهسوار جهاد خمینی شدند و مشتریان دُکان تزویر و ریا و راهگشای استبداد سیاه دینی و حضور نعلین به پا و عمامه به سر شدند... عملا این کینه توزهای تاریخ و شیفته یک شیاد مُرده ، شدند کارگردان های این خیمه شب بازی مُلایان...
شاه رفت و گروهی مداح نوکر صفت، با سنت حماقت، نقش یک مرد مقدس را برای خمینی تعریف کردند. آنهم با اندیشه های بی محتوا و نشات گرفته از نادانی و سادیسم....با تبلیغ بت پرستی و فردپرستی نابخردانه و ویرانگرانه، به یک بت تراشی نفرت انگیز پرداختند تا زنجیر عبودیت از مُلایان پلید و حیله گر و ملعون را به گردن آویزند. و امروزه ، پس از ۴۳ سال، این وارث های شمشیرکش های جلولا و قادسیه و این شیفتگان چماق داران گدا صفت و متجاوز و دزد و تازیان ستمکار، مشروعیت آسمانی برای خود قائل هستند....
شاه رفت ، گرچه شاه باورمند به شیعه را لادین و کافر معرفی کردند اما راز تاریخ اینجاست که این مملکت شیعه عالم شده خراب کده ای دچار تخریب و فساد و سقوط شگفت انگیز.... به یک مُرداب و لجن زار با بوی تعفن آخوندی در همه جاهای مُلک و مملکت ، مُبدل شده... جایی که فقط قبرستان ها آباد شد و شغل گورکنی رونق گرفت... کشوری که نظام استبداد دینی جمهوری اسلامی شده حکومت ترس و تکفیر و چماق و شکنجه و قتل و جعل و فساد... با جامعه ای مایوس، سرخورده، مملو از نفرت و انزجار، بی پناه و نومید که غرور ملی اش هم زخم خورده و اعتبار و آبرویش لکه دار شده...
شاه شیفته و شیدای ایران رفت و ۴۳ سال استبداد دینی ولایت فقیه و عدل علی دمار از مردم سیه روز در آورد. رهبری مُلایان حقیر و چماقدار با تفکر قرون وسطایی ، چنان مبتذل و سخیف بوده اند که دیوانه گان تیمارستان هم چنین کارنامه ای از خود برجای نمی گذارند. درد تحمل رژیم آخوندی و استبداد سیاه دینی، کم کم به یک غده سرطانی تغییر شکل داده...مُلایان دارای فرهنگ زبونی و حقارت و رذالت شده اند برده دار و جامعه ایران هم در نقش تکراری رعیت و برده ایفای نقش می کنند... مُلایان قشری و بی هویت و اصالت و قشری صفت، در خیال بافی خودشان، مملکت داری می کنند. با عمامه سفید و رخساره سیاه، و خیال واهی، به صدر اسلام بازگشته اند... انگار هنر کرده اند! آن چند سال اول خلافت اسلامی پس از محمد، در ایام خلفای راشدین که با دروغ و توطئه و ترور و غارت و محاربه با خدا گذشت... خلفا، همدیگر را کشتند ... بازگشت به عصر یغماگری و خون و خون کشی در دوران خلفای پس از محمد را با دروغ و جعل، حکومت عدل الله نامیدند !
شاه رفت و حکومت امروز ایران، مظهر شرارت و استیلای غاصبانه است با مُلایان ستمگر و فاسد و بی رحم و شرور... چه خمینی و چه خامنه ای در این ۴۳ سال، در دستگاه خلافت اسلامی ولایت فقیه، افرادی موذی، حقیر، مخرب، میرغضب، متوهم و بی حیا و نجس بود و هست. هر دو تروریست و خونخوار قرن و سرکوبگر ملت خویش... مانند امیرالمومنین های آدمکش ، فاسد ، تبهکار ، جانی ، رذل و در خلافت های اسلامی در طی تاریخ اسلام، عمل کردند و به هیچ بنی بشری هم پاسخگو نبود و نیست... و امروزمشتی آدم کش قهار، با ارتجاع سخیف و وحشیانه، به بازتولید یک فرهنگ اهریمنی پرداخته اند و در انتظار، نشاندن خلیفه سوم پس از مرگ خامنه ای هستند!
شاه رفت و به دروغ در قلمرو بی سوادی شان گفتند که طاغوت را نابود کرده اند اما در واقع سلطنت مُلا و زاغوت فقیهان را شروع کردند. به طور شتاب آمیزی ، ایران را به ویرانی و تباهی کشانیدند و در این قمار بزرگ با سرنوشت ایران، این خفتگان غار، آمدند و چرخ تمدن و فرهنگ و اقتصاد ایران را فلج کردند.... بماند که مشتی شارلاتان و بمب گذار و گروگان گیر و تروریست و بانک زن و راه زن، در آن روزها خود را انقلابی و مبارز می نامیدند و از تروریسم خود، مشعوف و مسرور بودند!
شاه رفت و درک عظمت جنایت زمستان بی بهار در بهمن ۱۳۵۷ و کارنامه فاجعه آفرین های نقابدار و جناتکار و انیرانی ، بسیار مشکل است. حاصل بنیاد گرایی و اسلام ناب محمدی خونریز و فاسد با یاسای چنگیزی و امام زمان جعلی و تقدس بی ربط، شده ویرانگری و درگیری مرگ بار ... از روزی که شاه رفت، مُلا ها با تبلیغات شبانه روزی و جعل در تاریخ اسلام چماقدار، در صدد آن بوده و هستند که به انسان هزار سوم در میان جهان بیش از ۷ میلیارد ، بباورانند که مقدس و مشروع و محبوب هستند ! دعوت به آزاد اندیشی و شک باوری و خردورزی هم میانه ای با نظام مُلا ندارد. اهل منبر و قبر و روضه، تنها و تنها جامعه را به گریه و سینه زنی و غم و ترویج عزا و ماتم و زنجیر زنی و شیون برای۱۱ امام و ۱۱۰۰۰ امازاده جعلی دعوت می کنند ...
شاه رفت و بیضه داران دین و اهل منبر، ثنا خوان مرگ شده اند و مردم جامعه ایران، ستایشگر زندگی بودند و در جستجوی نور... اما این حیله گران و زمامداران شب پرست و شیاد، با گردنکشی و قلدری و غارتگری، تنها و تنها فقر و پریشانی و ناامنی را توسعه دادند. نظام و حکومت مُلای شیعه، چماقدار دیکتاتوری است و مردم و نسل جوان ایران هم پاسبان دمکراسی اند و در جستجوری رستگاری.... و چنین است که مکتب مُلای شیعه ، فاقد آبرو و واپس گرا و بیمار فکر و جانی به اسم الله شده و نیز مشهور به کانون عذاب ملت ایران... زیرا اختاپوس مذهبی مُلایان شیعه با عطش تخریب و جنگجویی و غارت و تروریسم، آمده اند و نخستین کشور تاریخ ساز و تمدن آفرین جهان را به لبه پرتگاه برده اند زیرا ایران ، گرفتار مشتی بی تمدن بی هویت و زبون است و ایران هم به فراموشخانه رسیده و از صحنه جهانی هم مطرود... و ملتی سرافراز هم به جامعه ای حقیر، مبدل شده...
شاه رفت و مُلایان جامعه ایران را دگر باره با شمشیر و ترس و ارعاب و وحشت آشنا کردند با خدای جبار و قهار و مکار و ظالم شان، خود را شفیع های عمامه دار نزد خدا معرفی کردند. اما خدای عالم را با این عمامه دارهای هرزه زبان و فاسد و شرع عقب مانده شان، چه کار!؟ شاید آرزوی شاه که ۴۳ سال قبل در پاسخ به تاریخ نوشت، محقق شود... " رستاخیز ملی" رخ دهد تا اصالت ایران و شعور فرد ایرانی آزاده زنده شود تا از شر این رژیم خلاص شوند که لکه ننگ تاریخ بشریت شده... البته ایران، ۱۵۰ دودمان و ۴۵۰ شاه و امیر و حاکم را دیده.. آمدند و رفتند و طبعا ولایت فقیه هم ازلی ابدی نیست و مهمان تاریخ اند اما مهمان های روسیاه... این دوران محنت و نکبت و تاریکی هم می رود...اصولا همزیستی با دروغ و فریب بزرگی به نام ولایت فقیه بر اساس جعل بزرگ امام زمان ممکن نیست. هرچند کابوس سنگین شده، اما سرانجام فروغ بر ظلمت، پایان می یابد...
شاه رفت و مُلایان با حقیقت گریزی و ضدیت با خرد و منطق نامعقول پیوند دین و شمشیر، سعی داشته و دارند که زنجیر تعصب و زنگوله خرافات بر گردن مردم بیاندازند. اما به خاطر تکامل فکری نسل جوان این فرهنگ جهل وخرافات و دروغ و حماقت هم پایدار نیست ، چون سازگار با بشریت و آدمیت و انسانیت نبوده و نیستند و سروری شمشیر و قداره کشی هم پایدار نیست....مردم ایران، خواه ناخواه این دگرگونی بنیادی را انجام می دهد تا به نبرد تاریکی برود... و بدون زدودن این تفکر دینی و خرافات و موهومات و شکست اختاپوس مذهبی در ایران، هر کوششی عبث و بی حاصل است. و فقط با دانش و آگاهی و اراده فوی و روشنگری می توان از شر این ایدئولوژِ اهریمنی خمینیسم خلاص شد...
جسم شاه از ایران رفت اما عاقبت ، تاریخ با وی و نام او مهربانی رفتار خواهد کرد... اما اثرات " وحشت بزرگ" در این ۴۳ سال، همچنان باقی...
عرفان قانعی فرد [@EQFARD]
در ستایش شیطان، علیرضا موثق