روشنفکر انسانی پرسشگر، نقاد، گفتمان ساز، آینده نگر، آزاداندیش و آزادیخواه ست. ویژگی و توانِ آینده نگری و تجسم آیندهای متفاوت و بهتر از واقعیتی که مورد انتقاد روشنفکر است اهمیت بسزائی در حوزۀ حیات و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دارد. گفتمان سازی، و ایدهها و مفاهیم انسانی و اجتماعی نوین، و نیز پرسشگری و تفکر انتقادی محرکی برای تغییر واقعیت خواهند شد. برخورداری از ویژگیهای روشنفکری و ذهنیت نوآورانه و بازنگرانه به معنای توانمندی درعملی کردن وتحقق خواستها، نوآوریها و ایده آلهای روشنفکرانه نیست. برای تحقق و عملی کردن خواستها، ایده آلها و طرحهای روشنفکرانه مدیریت و توان اجرایی ویژهای ضروری ست که دانش سیاسی، سیاست و سیاستمداری از عهده آن بر میآید. این سیاست وسیاستمداران هستند که با اتکا به دانش و تجربه سیاسی توان ارزیابی از موقعیت و جهت تغییر و اجرای آن را میسنجند و در آن راستا با اتکا بر برنامه ریزی و پروژه سازی حرکت و راهبری میکنند. امرمدیریت اجتماعی و سازمان دادن جامعه و کنترل و تنظیم رفتار و روابط انسانها با یکدیگر و عملی کردن ویژگی روشنفکری و اندیشههای فلسفی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری در عرصههای مختلف زندگی کارِ دانش سیاسی، سیاست و سیاستمداران است. بنابراین روشنفکر سیاستمدار نیست، و سیاستمدار هم میتواند روشنفکر نباشد، و به همین دلیل نیز بسیاری از سیاستمداران برجسته در زمرۀ تاریک اندیشان بودهاند و فاجعهها آفریدهاند، و بخشی از روشنفکران نیزازکه از سیاست و فرهنگ فاصله گرفتهاند در حد " جعبۀ حرف" باقی ماندهاند.
آنچه بشریت و جهان کم داشته و دارد انسان هائی ست که روشنفکرسیاسی یا سیاستمداران روشنفکر باشند، یعنی دارندۀ مجموعهای از این دو ویژگیها و توانمندیها.
روشنفکرسیاسی درکنارویژگیهای روشنفکرانه دانش، فرهنگ و قدرت برنامه ریزی به گونهای کارساز را خواهد داشت، و تلاش میکند ایده الها و آرمانها را در راستای تغییر، پیشرفت و تحول با واقعیت موجود پیوند بزند. جامعه ما، و جامعه جهانی سیاستمداران کارآمد و ورزیده، و همینطور روشنفکران برجسته به وفور داشته و دارد اما با کمبود روشنفکر سیاسی و جریانهای سیاسی روشنفکری مواجه بوده است. اگرقرار شود از نگاه خودم چند نمونه روشنفکر سیاسی و سیاستمدار روشنفکر نام ببرم در میهنمان از محمد علی فروغی، خلیل ملکی، محمد مصدق و شاپور بختیار، و در عرصه جهانی ازمهاتما گاندی، نلسون ماندلا، سالوادورآلنده و مارتین لوترکینگ نام خواهم آورد، که نه همه بل که بیشترین ویژگیهای یک سیاستمدار روشنفکر را داشتند.
اگرسیاست و سیاست ورزی که پُراهمیت ترین، پیچیده ترین، خطرناک ترین و اغوا کننده ترین عرصه فعالیت فکری و کرداری انسان و سلسله جنبان دگرگونی درهمه عرصههای زندگی اجتماعی است، با روشنفکری در نیامیزد فجایعی به بار میآورد که درمیهنمان و جهان شاهد آن بودهایم.
سخن و خیال این بود و هست که همه تیپهای روشنفکری سیاسی هستند و روشنفکر غیر سیاسی وجود نداشته و ندارد، و تاکید نیز بر این بوده است که روشنفکر میباید " مستقل" باشد و نمیتواند همراه و یا در کنار قدرت سیاسی، حتی در حد عضویت در حزب، سازمان یا گروه سیاسی کار و فعالیت کند. چنین دیدگاهی روشنفکری را صرفا منتقد قدرتهای سیاسی در حد و اندازههای متفاوت پنداشته است. تجربههای تاریخی و سیاسی نشان دادهاند ویژگیهای روشنفکرانه را فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و هنری، فلسفی، و هر نوع فعالیتهای اجتماعی دیگر خدشه¬دارنمی¬کند، و برعکس هر دو سو را به سوی تعالی تبار انسان و جامعه سوق میدهد. شرط گام برداشتن به سوی تعالی این است که روشنفکر درعرصه فعالیتهای سیاسی، فلسفی، فرهنگی و هنری از ویژگیهای روشنفکری فاصله نگیرد و به آنها پشت نکند. برای نمونه عضو یک حزب و سازمان سیاسی به هنگامی لیاقت و شایستگی صفت روشنفکری خواهد داشت که در کردار حزبی و سازمانی از پرسشگری، نقادی، گفتمان سازی، آینده نگری، آزاداندیشی و آزادیخواهی غافل نشود، پدیدهای که در حزبها وسازمانهای سیاسی ما کمیاب تا حد نایاب هستند!
نابسامانی براندازان، استمرار استبداد، علیرضا ایرانی