چرا جان اف کندی دموکرات با لوایح ششگانه شاه ایران، بخصوص اصل آزادی زنان و دادن حق رای به آنان، مخالف بود؟! آن زمان این مخالفت علنی نشد. بالعکس، وی به ظاهر روابط خوبی با شاه داشت. تا اینکه برابر قوانین مربوطه و مشمول مرور زمان شدن برخی اسناد و مدارک، این مخالفتها، آشکارشده و ادامه کار و اقدام پنهان و زیرزمینی علیه شاه، در زمان کارتر دموکرات، به بار نشست.
بعد از فروپاشی شوروی و سقوط دولت دست نشانده مسکو، در کابل و روی کار آمدن ابتدا مجاهدین و سپس طالبان، در افغانستان، سیستم دولت ملت، درین کشور بر قرار نبود. اگر فاجعه یازده سپتامبر در آمریکا رخ نمیداد. این وضع، که مطلوب دموکراتها و متحدین جهانی آنها بود. ادامه مییافت. حاصل حمله بوش جمهوریخواه، به کابل و سرنگونی طالبان، روی کار آمدن دولت نیمه سکولار و نیمه دموکرات حامد کرزای، در کابل بود. که در زمان ریاست جمهوری اشرف غنی، نهادهای سکولار دموکرات، تا حدودی، به بار نشست و زنان آزاده شده، حق رای داشته، قاضی و وکیل و... شدند و بتدریج سیستم دولت ملت، جان گرفت و به بار نشست. اما بایدن دموکرات، خیلی مفت و رایگان و سریع، بار دیگر افغانستان را،، تحویل طالبان داد. به این بهانه که، دولت اشرف غنی فاسد بود. که با توجه به گزارشات و اسناد و مدارکی که، خود افغانها منتشر کردند. اصلا اینطور و به آن شکل تبلیغ شده، نبوده است.
اکنون دو سئوال مطرح میشود: چرا اوبامای دموکرات، خاورمیانه را، با تحمیل اخوانیسم بر منطقه شخم زد و با ترفندهایی، دولتهای سکولار دموکرات تونس و مصر را، برکنار و خواهان سلطه اخوانهای افراطی در خاورمیانه و شمال آفریقا بود؟! چرا وی رژیم اسلامی رو به اضمحلال حاکم بر ایران را، با برجام یک و تزریق پول و امکانات، از مرگ نجات داده و قدرت و سلطهاش را، بار دیگر احیا نمود؟! چرا وقتی، ولیعهد جوان و روشنفکرعربستان، با افکار سکولار دموکرات، جامعه سنتی عربستان را برنتابید و آغازگر اصلاحات سیاسی مذهبی و.. شد. به بهانه قتل یک مخالف،. که به وی نسبت داده شد. رهبران اروپا و دموکراتهای آمریکا، دنیا را بر سروی خراب کردند. آیا وی به راز و رمزی پی برده بود. که نتیجهاش برکناری شاه و آوردن خمینی به ایران و طالبان به افغانستان بوده است؟! وقتی همین اخیرا، بن سلمان، در مقر تولد اسلام، اسلام زدایی نموده و در پی آزادی زنان، این بار پرچم و سرود ملی را نیز، از اسلام غبارروبی نموده و با تغییرمحتوی، آن دو را، ملی میهنی نمود. آیا باین معنی نبود. که وی توطئه را در یافته و نمیخواهد. زیر بار تحمیق و تحمیل دوباره دربار لندن و متحدین اروپایی آمریکاییاش، جامعه عربستان را، کماکان عقب مانده نگه داشته یا خدشهای در روند صلح اعراب و اسرائیل و تداوم پیمان ابراهیم وارد کند. وی راز و رمز را یافته و میخواهد نظام دولت ملت کشورشاش، ماندگار شده و به سرنوشت شاه ایران، دچار نگردد.
و اما این راز و رمز چیست؟
آیا علت استقبال غرب، از روی کار آوردن رژیمهای اسلامی افراطی، همچون جمهوری اسلامی و طالبان، در درجه اول سرکوب زنان میباشد. که معادل پنجاه در صد جمعیت این کشورها را تشکیل میدهند؟ آیا با تحقیر و اجبار به خانه نشینی و تحمیل حجاب به آنان، این برنامه را در نظر ندارند. که این تحقیر و اجبارسرانجام، در جامعه نهادینه شده، روی تربیت فرزندان گوش به فرمان و مطیع سیستم حاکم اثر بگذارند. وقتی سفیر آلمان در ایران حجاب میپوشد و به زیارت اماکن اسلامی میرود و دولتمردان زن نروژ با پوشش کامل اسلامی و حجاب با طالبان دیدار میکنند. در همین راستا نیست؟ آیا این گونه رفتار قرون وسطایی و غیر متمدنانه، در کشورهای اسلامی، در حالی انجام نمیگیرد. که یکی از دلایل پیشرفت آلمان و نروژ همین زنان آزاد این کشورها میباشند. در دروس تربیت، سازمان و مدیریت و آموزش، ثابت شده، که یکی از دلایل عمده پیشرفت ژاپن، زنان این کشوراند و اکثریت قریب به اتفاق معلمان در دوره ابتدایی مدارس ژاپن، زنان هستند. زنان در اروپا و آمریکا نیز، حرف اول و آخر را در تربیت و آموزش و توسعه و ترقی کشورشان میزنند. بخاطر همین است. که غرب میترسد، زنان ایران و افغانستان و عربستان آزاد شوند که مبادا، به ژاپن دوم در خاورمیانه تبدیل شده و نتوانند ایران و... را بیش ازین، استعمار نوین نموده و استثمار کنند.
یکی از علل گرایش اشرافیت گلوبالیزیم، به اسلام افراطی، تقابل با مدرنیسم و مخالفت آنان با ناسیونالیسم-ملی گرایی و تقویت پان اسلامیسم امت گراست. آنها میخواهند در کشورهای اسلامی با یک نفر رهبر اسلامی طرف شوند و نه با ملت میلیونی، که نمیتوانند همه آنها را بخرند. اما آن یک نفر بخاطر حفظ قدرت خود، همواره خریدنی و گوش بفرمان ارباب است.
نتیجه: همواره این سئوال در محافل آگاه و غیر وابسته به قدرت مطرح بود. که چرا بایدن دولت سکولار کابل را، بر داشت و طالبان را بر سر مردم افغانستان خراب کرد و آنهمه اسلحه و مهمات نیزدر اختیار آنان گذاشت. شاید این پاسخ، رمزگشای این اقدام باشد: رهبران گلوبالیزم، اعم از بایدن و شرکای اروپاییاش، برای حق السکوت گرفتن از مردم خود، که به الیگارشی حاکم و قوانین سلطه آمیزش، اعتراض نکنند. (مثلا، مجبورید واکس کرونا را بزنید و گوش به فرمانهای دیگر و دارو و درمان ما باشید) به نظم موجود اعتراض نکنند. شورش و تظاهرات و انقلاب نکنند و به حق و حقوق ظاهری و تزیین شده، که دول مربوطه در اختیارشان میگذارند، راضی باشند. درست به همان شکلی که، رژیم تهران، مرتب تبلیغ میکند. که در مقابل داعش، القاعده، طالبان و دشمن خارجی ایستاده و مردم باید وضع موجود را و قدرت حاکم را به پذیرند و الا داعشیان روی کار میآیند. یا دشمن فرضی حمله میکند و پدر همه را در میآورد.
اما بنظر میرسد. آن سبو بشکسته و آن پیمانه ریخته، در آمریکا صدای پای کامیونداران آمریکایی و کانادایی، که به نظم موجود و تحمیلی اعتراض دارند، بگوش میرسد. در اروپا هم، تب و تابهای پنهان در بطن این جوامع جریان دارد. که روزی نشتر باز کرده، اعتراضات، علنی خواهد شد. در ایران ما نیز، فضای اپوزیسیون، علیه حاکمیت قرون وسطایی رادیکال تر و مخالفتها علنی تر شده، این یعنی کنشهای میدانی و مبارزات علنی-عملی بر تئوری پردازیهای روشنفکرانه، در چهار دهه گذشته غلبه کرده، سرنوشت رژیم اسلامی، به مویی و به یک انفجار آتشفشانی خشم ملی، وابسته است.