اخیراً حزب چپ ایران معروف به فدائیان خلق که همین دو کلمه آخر یعنی "فدائیان" و "خلق" گویای بارز ذهن چریک زده همه فدائیان از اسلامیاش بگیرید تا غیر اسلامی، میباشد در تمجید از روز عملیات تروریستی سیاهکل برآمده است. چرا عنوان چریک را از سازمانشان حذف کردند؟ حذف کردند تا بگویند دیگر سازمان چریکی نیستند و میخواهند مبارزه سیاسی کنند (بماند از اینکه یک سیاستمدار جان دار از ایشان برنخاسته) اما در عین حال در مدح و ثنای چریکهای جان بر کف و "تأکید بر حقانیت آرمانهای آن"، سر از پا نمیشناسند! ابتدا مختصری در باره ذهن پارادوکسیکال حزب چپ ایران (فدائیان خلق) و سپس در باره "حقانیت آرمانهای" مسببان عملیات تروریستی سیاهکل سخن خواهیم گفت.
همانطور که گفته شد فدائیان عنوان چریک را از نشان سازمانی خود حذف کردند تا دیگر یک سازمان چریکی نباشند. اینطور که پیداست این نوع مبارزه در فضایی که جمهوری اسلامی یکه تاز میدان است قابل قبول نیست اما در دوره رژیم پیشین صحیح بوده اگر صحیح نبوده پس چرا آن عملیات تقبیح نمیشود؟ و اگر صحیح بوده پس چرا در فضای جمهوری اسلامی و نظام تئوکراتیک حاکم بر جامعه که اصلاً با نظام پیشین قابل قیاس نیست نمیبایست تداوم داشته باشد؟ بالاخره یک عمل یا باید بد باشد و یا خوب. اگر بد بود تقبیح کنید و نه ستایش و اگر خوب بود ادامهاش دهید. حداقل با خودتان صادق باشید و چشم در چشم هم به یکدیگر دروغ نگویید! اما، عملیات سیاهکل ربط کامل دارد به آرمان چریکها و نمیتوان مدعی شد که آن عملیات امروز دیگر قابل قبول نیست اما آرمانشان قابل قبول و "حقانیت" دارد.
و حال ببینیم "آرمانهای" چریکهای مسلح و "حقانیت" آنها چه بوده. آرمانها ساخته ذهن انسان و ارزشهای انتزاعی بوده و حقیقت مسلم نیستند. آرمانها زمانی حقیقت مییابند که متحقق گردند در غیر اینصورت بشکل انتزاعی فقط میتواند دغدغه ذهن باشد و در ذهن باقی بماند.
آنچه چریک فدایی را مجاب به مبارزه علیه حکومت شاه کرده صرف اِعمال قدرت فردی شاه نبوده بلکه آرمان والای چریک که از جنس سوسیالیسم دیکتاتوری بوده ایشان را وارد میدان اسلحه کشی کرد تا بدینوسیله بر همان خلق که برایش ادعای فدایی میکردند فائق آمده و آرمانهای خویش را دیکتاتورمنشانه به آنها تحمیل کنند. چریک فدایی بخاطر یک بی حقیقتی مسلم یعنی صرفاً آرمان که هیچ زمینهای جهت تحقق آن در جامعه ایران نداشته اسلحه در دست گرفت تا برای آن آرمانها جان ببازد و شهید راه حق و خلق شود. ساختار نظام سیاسی که قرار بود از چشمه آرمان فدایی بنوشد تا سیراب شود چیزی شبیه همین نظام اسلامی بوده منتها با رنگ و لعابی دیگر.
چریکهای فدایی در عملیات سیاهکل عملاً بر زمینههای آزادی سیاسی که در رژیم پیشین رخ نموده بودند و عبارت بودند از: آزادی مذاهب، آزادیهای اجتماعی و بازسازی نیروی انسانی و کوتاه بودن دست روحانیون از نظام سیاسی و حقوقی، اسلحه کشیده و همهی آن ارزشهای مدرن را فدای بازیچه آرمانیِ خودپسندانه و فرقه گرانه خود کردند. درست همین چیزی که باب طبع روحانیون شیعی در کمین نشسته بود. اگر آخوندهای مرتجع شیعی فهمیده بودند که زمینههای نامبرده شرایط آزادیهای سیاسی را فراهم میآورد چریک اسلحه به کمر بسته با غفلت از این زمینهها به دنبال زائدههای بورژوازی و امپریالیسم میگشت. و بدبختی اینکه "حزب چپ ایران" که باید یک چپ نوین باشد و این عملیاتِ برخاسته از آرمان فرقه گرانه فدایی، بعنوان عملیات خشونت بار تروریستی مورد سرزنش قرار دهد چنین آرمانی را میستاید.
بنیانگذاران حزب چپ (فدائیان خلق)، اشتباه جانکاه سازمان فدائیان را به دورهای موکول و منحصر میکنند که از نظام اسلامی پشتیبانی بعمل آورده شد. غافل از اینکه آرمان چریکهای فدائی که باعث حادثه تلخ سیاهکل شد تا خلق را نسبت به چنین آرمانی آگاهی دهد زمینه ساز انقلابی بوده که روحانیون شیعه به بهترین وجه از آن سود بُردند. دفاعیات پوچ و بیهوده خسرو گلسرخی و ده شب شعر گوته نیز در خدمت همین روحانیون بوده که مرگ و نیستی خود را در تداوم همان زمینههای آزادی دوران رژیم پیشین، میدیدند. در یک جمله، آرمان چریکهای فدایی خارج از کلیت جامعه ایران و انتزاعی بوده و در میان حقیقتِ زمینههای آزادی سیاسی دوران رژیم پیشین و روحانیون در کمین نشسته برای کسب قدرت سیاسی، بنفع این دومی تمام شد. حزب چپ باید خیلی بیغ باشد اگر این را نفهمیده و اگر فهمیده و آن را کتمان میکند پس باید تبهکار باشد.
نیکروز اعظمی
فریبی در کار نبود، اصغر جیلو
زنده باد جهان مجازی، رضا فرمند