Saturday, Mar 5, 2022

صفحه نخست » بازنده رولت روسی پوتین تنها خودش خواهد بود

top_030522.jpgاین جنگ می‌تواند در دو بعد نظامی و اقتصادی ضربات جبران‌ناپذیری به روسیه وارد کند

جلیل روشندل - ایندیپندنت فارسی

حضور نیروهای روسی در اطراف مرزهای اوکراین از اوایل سال ۲۰۲۱ محسوس بود. آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا روسیه را متهم می‌کردند که قصد تهاجم نظامی به اوکراین را دارد و روس‌ها هم ابتدا انکار می‌کردند ولی به‌تدریج از قصدشان برای مانور نظامی صحبت کردند. روس‌ها پیش‌تر از آن و از سال ۱۹۹۷، از گسترش ناتو به سمت شرق ابراز نارضایتی می‌کردند و وجود ناتو را تهدیدی برای امنیت روسیه می‌شناختند؛ در حالی که ناتو چنین تهدیدی را انکار می‌کرد.

روس‌ها همچنین خواهان این بودند که اوکراین به عضویت ناتو پذیرفته نشود اما این فقط احتمال عضویت اوکراین در ناتو نبود که آن‌ها را ناراحت می‌کرد. روس‌ها فراتر از آن، به موجودیت اوکراین معترض بودند و برای اینکه علتی برای منازعه وجود داشته باشد، اوکراین را متهم می‌کردند که روسی‌زبانان اوکراین را می‌کشد. اوکراین هم متقابلا این اتهام را بی‌اساس و ساختگی می‌دانست.

و این چنین بود که روسیه ناگهان در روز ۲۱ فوریه ۲۰۲۲، دو ناحیه دونتسک و لوهانسک را که درصد بالایی از اهالی آن روس‌تبار و روسی‌زبان‌اند، به‌عنوان دو جمهوری مستقل از اوکراین به رسمیت شناخت. این اقدام در ساعت ۵ بعدازظهر روز ۲۴ فوریه با اعلام عملیات ویژه در شرق اوکراین تکمیل شد و نیروهای روسی به دونتسک و لوهانسک وارد شدند و در پی آن حملات همه‌جانبه‌ای به اوکراین آغاز شد که تا به امروز ادامه دارد و روس‌ها حتی دست روس‌تباران دونتسک و لوهانسک را برای تعیین خطوط مرزی «جمهوری مستقل» خود باز گذاشته‌اند.

از قبل پیش‌بینی می‌شد که حملات روسیه هم‌زمان با پایان المپیک زمستانی پکن آغاز شود و اگر ادعای سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا درست باشد، ظاهرا چینی‌ها از دوستان روس خود خواسته بودند که تا آن زمان اقدامی نکنند. به این ترتیب بود که تهاجم همه‌جانبه روسیه به اوکراین رسما بعد از مراسم المپیک پکن آغاز شد؛ گرچه چینی‌ها این امر را رد کرده‌اند ولی به نظر نمی‌رسد بیانیه آنان همه را قانع کرده باشد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

اهداف پیدا و پنهان این تهاجم چیست؟ آیا فقط نگرانی روسیه در مورد پذیرش عضویت احتمالی اوکراین در پیمان ناتو این شرایط را ایجاد کرده است؟‌

اوکراین در سال ۲۰۰۸ برای عضویت در پیمان ناتو تقاضا داد ولی در سال ۲۰۱۰ و با انتخاب ویکتور یانوکوویچ که می‌خواست کشورش را غیرمتعهد نگاه دارد، خود اوکراین این تقاضا را بایگانی کرد.

به دنبال ناآرامی‌هایی که در آغاز ۲۰۱۴ رخ داد، یانوکویچ از اوکراین فرار کرد و دولت موقت و انتقالی یاتزنیوک نیز اجتناب از عضویت در ناتو را تایید کرد. در میانه همین اوضاع بود که روسیه به قصد انضمام بخش‌های از خاک اوکراین شامل شبه‌جزیره کریمه و ناحیه دُنباس، جنگی را آغاز کرد.

تصور می‌شد تظاهرات روس‌تباران و طرفداران روسیه به این کشور انگیزه داده است تا آن سرزمین‌ها را ضمیمه خاک خود کند. شبه‌جزیره کریمه اهمیت راهبردی انکارناپذیری دارد. نیروهای مسلح بدون علائم و نشان روسیه مجلس کریمه را اشغال کردند و سپس روسیه از یک همه‌پرسی بحث‌انگیز حمایت کرد که نتیجه آن از پیش معلوم بود: پیوستن کریمه به روسیه. از آن زمان، نظام بین‌المللی، اروپا، ناتو و آمریکا این اشغال را مردود و باطل شمرده‌اند و هنوز روسیه به دلیل این اقدام تحت تحریم است. بنابراین یک انگیزه روسیه از تهاجم جدید می‌تواند جا انداختن قضیه اشغال کریمه و تبدیل آن به امری خاتمه‌یافته باشد.

تا قبل از تهاجم اخیر، دو ناحیه لوهانسک و دونتسک خود را دو «جمهوری خلق» مجزا می‌دانستند؛ در حالی که روسیه وضعیت آن‌ها را به‌عنوان دو «جمهوری خلق» به رسمیت نشناخته بود و قضیه علی‌رغم مذاکرات مینسک که خود روسیه هم چندان برایش اهمیت قائل نبود، از زمان عملیات ضمیمه‌سازی کریمه به‌صورت یک زخم باز لاینحل باقی مانده بود.

البته گروه‌های روس‌تبار و روسی‌زبان دونتسک و لوهانسک از حمایت نظامی روسیه برخوردار بودند و این خیلی عادی بود که در آغاز تهاجم اخیر، روسیه ابتدا موجودیت این دو واحد به‌عنوان دو جمهوری مستقل را به رسمیت بشناسد و سپس اعلام کند که خودشان مرزهای جغرافیایی‌شان را تعیین و ترسیم کنند. موضوعی که خود می‌تواند اسباب مناقشه جدیدی در آینده بشود. البته تمایل روسیه ادغام این دو واحد به یک واحد و یک جمهوری است تا در آینده بهتر و راحت‌تر بتواند برای پیوستن به سرزمین اصلی روسیه یا هر شکل سیاسی دیگری که مسکو تعیین کند، از آن‌ها استفاده ابزاری کند و همچون بلاروس، رهبری روی کار بیاید که فقط از مسکو دستور بگیرد.

اهداف دیگر پوتین

حتی بدون در نظر گرفتن شبه‌جزیره کریمه، لوهانسک و دونتسک هم اوکراین بعد از روسیه وسیع‌ترین کشور اروپا است و منابع انرژی قابل‌ملاحظه و فراموش‌شده‌ای دارد که در مرحله اکتشاف باقی‌ مانده و بهره‌برداری نشده است. می‌توان گفت اگر اوکراین توانسته بود از این منابع بهره‌برداری کند، شاید وابستگی اروپا به گاز روسیه تا حد قابل‌ملاحظه‌ای کاهش می‌یافت و برای خط لوله نورد استریم جایگزینی پیدا می‌شد. در حالی که مجموعه کشورهای اروپا، چه در روند صنایع تولید و استخراج در داخل روسیه و چه در روند صادرات و مصرف گاز به خارج از روسیه به گاز این کشور وابسته‌اند.

نروژ، در اروپای شمالی، بیشترین ذخایر گازی را در اختیار دارد که به استناد یک مقاله تحقیقی دانشگاه هاروارد، به ۱.۵۳ تریلیون مترمکعب می‌رسد. اوکراین در شرق اروپا با ۱.۹۰ تریلیون مترمکعب ذخیره استخراج‌نشده گاز، دومین منبع گازی این قاره است. این در شرایطی است که خود اوکراین سالانه تنها حدود دو درصد از این ذخیره ملی را مصرف می‌کند. ( آناتولی آملین، آندریان پروکیپ و آندریاس اوملاند- نشریه بررسی‌های بین‌الملل، ۱۰ اکتبر ۲۰۲۰) و هیچ‌گونه اقدام جدیدی برای یافتن منابع کشف نشده صورت نمی‌گیرد.

علاوه بر این‌ها، سیستم انتقال گاز اوکراین هم اهمیت دارد. در سال ۲۰۱۹، اوکراین برای نقل‌وانتقال گاز سیبری به اتحادیه اروپا توافق پنج ساله‌ای امضا کرد. این توافق می‌توانست فشار تحریم‌های آمریکا را کاهش دهد. تردیدی نیست که این چشمداشت روسیه به منابع و سرزمین اوکراین یا محروم کردن از دسترسی و صادرات منابع نفت و گاز می‌تواند یکی از انگیزه‌های پوتین از تهاجم نظامی باشد. اوکراین یک شبکه بسیار وسیع انتقال گاز در اختیار دارد و تا وقتی که سیستم نورد استریم ۲ از طریق دریای بالتیک عملیاتی نشده باشد، این سیستم می‌تواند کار انتقال گاز روسیه به اروپا را انجام دهد. در چنین حالتی برقرار بودن این سیستم هم برای روسیه، هم برای اوکراین و هم برای اروپا سودآور است. البته علی‌رغم وجود چنین منابعی، اوکراین عمده گاز موردنیاز خود را وارد می‌کند.

امنیت روسیه و گسترش ناتو به شرق

بحث تهدید ناتو برای روسیه در چارچوب یک نظام بین‌المللی دوقطبی بحث قابل‌قبولی است. اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۲، مفهوم نظام دوقطبی دستخوش تحول ماهوی شد و بعد از اینکه پیمان ورشو از هم پاشید، دیگر تصور اینکه ماموریت‌های تهاجمی برای پیمان ناتو اولویت داشته باشد، مطرح نبود و ناتو ضمن اینکه به‌عنوان یک پیمان دفاعی باقی ماند، ولی برنامه‌های همکاری و توسعه را در راس برنامه‌های خود داد.

با پیوستن کشورهای اروپای شرقی به ناتو، لزوم همکاری‌های صلح‌آمیز در سطح اروپا بیشتر احساس می‌شد؛ هرچند نقش ناتو در منازعات خاورمیانه به‌عنوان متحد آمریکا در افغانستان، عراق، و سایر نقاط برای روسیه نگران‌کننده بود.

با این‌ همه، نباید فراموش کرد که روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی وارث یک ساختار نظامی عمدتا دست‌نخورده بود که به‌خصوص در دو دهه اخیر، به‌شدت نوسازی و تقویت شد. می‌توان ادعا کرد که شاید ناتو به دو دلیل به درخواست عضویت اوکراین پاسخ مثبت نداد: اول وجود و تداوم مناقشه کریمه، دونتسک و لوهانسک که تحت اشغال و حمایت روسیه بودن و دوم ترجیح فاصله گرفتن از روسیه.

در این میان، اقدام‌های روسیه در زمینه‌های انرژی نیز روزبه‌روز اروپا را بیشتر به خود وابسته می‌کرد. کشورهای اروپایی در صدور گاز و سایر معاملات سودآور بازرگانی در روسیه سهیم بودند و به نظر می‌رسید هیچ طرفی قصد ندارد موازنه نظامی موجود برهم بزند. بنابراین تصمیم پوتین برای ورود به یک منازعه نظامی تمام‌عیار این محاسبات را به هم زد. به احتمال زیاد، پوتین یک خبط و اشتباه محاسباتی راهبردی مرتکب شد. از یک طرف با ظهور چین در عرصه بین‌المللی به‌عنوان یک قدرت جهانی و از طرف دیگر به دلیل خسارت‌های ناشی از منازعه نظامی فعلی بر سر اوکراین، روسیه در پایان جنگ نخواهد توانست به‌عنوان یک قدرت برتر منطقه‌ای باقی بماند.

روسیه نتوانست و نمی‌تواند جامعه جهانی را متقاعد کند که این جنگ یک حرکت طبیعی دفاعی بوده است. ممکن است پوتین فکر کند مجبور است دست به انهدام وسیع «دشمنی» بزند. کوشش او برای مهر زدن بر اوکراینی‌ها با واژگانی همچون «فاشیست‌» یا «نازی‌» نتیجه نداد. جامعه جهانی نمی‌پذیرد که اوکراینی‌ها را با این واژگان توصیف کند و حتی قبول نمی‌کند درگیری‌های پراکنده‌ای که در کریمه و دنباس پیش آمدند را بتوان در این تعاریف گنجاند؛ بر عکس، هر روز به نظر می‌رسد پوتین ممکن است برای جلوگیری از غرق شدن خود دست به کشتارجمعی بزند و بعد هم بدون اینکه برنده جنگ باشد، از اوکراین تنها یک سرزمین سوخته باقی بگذارد.

یووال نوح هراری در مطلبی تحت عنوان «چرا ولادیمیر پوتین همین حالا جنگ را باخته است؟» که در نشریه گاردین منتشر شد این‌طور مطرح می‌کند که حتی فتح اوکراین پیروزی در جنگ نیست: «هر روز که می‌گذرد، آشکارتر می‌شود که قمار پوتین در حال شکست است. مردم اوکراین با تمام وجود مقاومت می‌کنند، تحسین تمام جهان را به خود جلب می‌کنند و در جنگ پیروز می‌شوند. روزهای سیاه زیادی در راه است. روس‌ها هنوز هم ممکن است کل اوکراین را فتح کنند. اما برای پیروزی در جنگ، روس‌ها باید اوکراین را نگه دارند و تنها در صورتی می‌توانند این کار را انجام دهند که مردم اوکراین به آن‌ها اجازه چنین کاری را بدهند. بعید به نظر می‌رسد که چنین اتفاقی بیفتد.»

این جنگ حتی اگر فراتر از مرزهای اوکراین گسترش نیابد، می‌تواند در دو بعد نظامی و اقتصادی ضربات جبران‌ناپذیری به روسیه وارد کند. علاوه بر آن باید در نظر گرفت که روسیه پس از جنگ فقط با جنبش‌های دموکراسی‌طلب از نوع و طیف آلکسی ناوالنی یا پوسی رایت روبه‌رو نمی‌شود، بلکه حتی الیگارش‌های حامی پوتین هم علیه او برمی‌خیزند... و این قماری است که جز باخت نتیجه‌ای ندارد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy