*
*
*
سلامی وزین بر برادر پوتین
ابر مردِ دیرین، نگهبانِ دین
چو فرمان بیامد که تمکین کُنم
سرم را فدایِ کرملین کُنم
امامم خمینی سرِ جنگ داشت
ز نفرت به دلها بسی بذر کاشت
ز ژنرال روسی دلم گشته شاد
که توفد به دشمن چو طوفان و باد
به سربازِ روسی کنم افتخار
الهی نمیرد گَهِ کارزار
ببر لشکرت تا دیارِ فرنگ
مشو خسته از کُشت و کشتار و جنگ
به هر دشتِ ژرمن تو شخمی بزن
ز هر باغ رومی تو شاخی بکن
مبادا که یادت رَوَد انگلیس
چو درمانِ نازا کند آن خسیس
مخوان خود کتابی ز آسیبِ جنگ
درونت بسوزد ز حرمان و ننگ
ز صلح و ز سازش تو هرگز مگو
که فاتح نتابد ره گفتگو
به شاکی مده فرصتِ انتقاد
چو خائن بگوید ز قانون و داد
فشان آتشی بر سر مردمان
که هر دم گُدازد تن و جانشان
به موشک بکوبان تو هر خانهای
که عاقل بگردد چو دیوانهای
ز مردی نشانی نبینم به کس
فقط از تو آید دلیری و بس
همیشه برایت دعا میکنم
و ملت به پایت فنا میکنم
اگر مانده باشد فقط یک نفس
در آن میرسانم گزندی به کس
نباید که فرصت بگردد تلف
سر و قلب ایران بگیرم هدف
جان نثار
سیدعلی خامنهای
نامههای زندان محمود و محمدعلی بهکیش، جعفر بهکیش