هویت هر کشوری در درجهی اول به فرهنگ و مذهبش مشخص میشود. مذهب بخش مهم آنست ولی عوامل دیگر هم میتواند به همان اندازه مهم باشد. هویت جمعی یک جوری شباهت به هویت فردی دارد و این وجه تشابه را در برخی رفتارهای مشترک میتوان دید. حال اگرحکومت بیاید به جای تقویت مبانی تاریخی و فرهنگی و هویتی کشور در میان آنها تبعیض قائل شود، در حقیقت خود زنجیرهی پیوند مردم با یکدیگر را شکسته است. نمونهها بسیار است و حالا این روزها شاهد انکار جشن نوروز هستیم که تصور میکنند این مراسم زرتشتی یا بقول خودشان مجوسی است غافل از آنکه نوروز تنها جشن غیر مذهبی در جهان است و ربطی به زرتشت هم ندارد.
این توهم که با دستکاری در مراسم نوروز توسط دستگاه تبلیغاتی فکسنی جمهوری اسلامی که هرچه میگوید مردم برعکسش را قبول دارند میتوان این مراسم را ور انداخت رفتن به جنگ با باد است. نزدیک به پنجاه سال شاهد این کوشش حکومت ج ا هستیم و شکستش را نیز میبینیم و عجیب است که به این کار عبث ادامه میدهند این یعنی دشمنی با مردم و معنای دیگری ندارد.
نتیجهی چنین کارهایی عمیق تر کردن شکاف بین دولت و ملت شکستن پیوند مردم با هم است. این پیوند را اول با نوع حکومت دینی شکستهاند و با لجبازی با تاریخ باستانی و غیره کماکان در راهی قدم گذاشتهاند که آمریکا و اسراییل بی تابانه از آن استقبال میکنند. چراکه هرچه تضاد بین مردم زیاد بشود و پیوندهای آنان با همدیگر سست گردد بهتر میتوانند ایران را از هم بگسلانند.. جامعه شناسان چنین وضعیتی را برای کشورهای چند قومیتی خطرناک میدانند و احتمال خطر جنگ داخلی میدهند.
نمونهی روشنی از این لجبازیهای را هرساله در جشن نوروز میبینیم. اجداد ما با چه ترفند و هوشمندی توانسته بودند با آشتی دادن مذهب و سنت یک محیط سالم و با نشاطی را تدارک ببینند. گویی این رژیم عهده کرده همه این دستاوردها را بباد فنا بدهد. به عنوان نمونه امسال رئیسی ریاست جمهوری خیلی که ولخرجی کرده بود یک سبزه در کنار خود در هنگام پیام سال نو گذاشته بود. در مقابل بایدن هم سفره هفت سین چیده و نوروز را تبریک گفته است. انسان باید کور باشد که این را ببیند و درمقام مسئول یک کشور نداند که چگونه تیشه به ریشه کشور میزند.
این دشمنی با هویت مردم تا آنجا پیش رفته است که مردم این حکومت را در مقام اشغالگر میهن خود میبینند و صحبت از پس گرفتن کشور است وقتی که یک حکومت تا این مرحله سقوط کرده باشد مردم کشور بیگانه را دوست و حکومت خود دشمن خواهند دانست، مثل همین حالا. ببینید مردم به دولت آمریکا بیشتر امید و اطمینان دارند یا به حکومت خودشان. وقتی خود حکومت کمر به قتل فرهنگ ملی بسته باشد، شکاف بین مردم و حکومت را بیشتر میکند، با تضادهای فرهنگی به قطبی شدن مردم دامن میزند و کار کشورهای مهاجم را در عمل راحت تر مینماید.
این روزها حکومت برخی موفقیتهای سیاست خارجی را با فتوحات تاریخی ایران مقایسه میکند تا کوشش در تحریک احساسات ناسیونالیستی بنماید. تبلیغاتش هم متمرکز بر استقلال خواهی است که البته با حذف شعار نه شرقی نه غربی و قراردادهای پنهان و غیر شفاف مردم را نسبت به آن شکاک کرده و اختلاط ناسیونالیسم قلابیاش با مذهب را هم باور نمیکنند زیرا نمیدانند این سخنان را باور کنند یا دم خروس را که حتا دیدن آرامگاه کوروش جرم محسوب میشود و از آن ممانعت میشود. رفتن به مزار محمد مصدق که جای خود دارد ...
جمهوری اسلامی با تقویت گروههای قومی مختلف با هدف زنده نگاهداشتن سنتهایشان در حقیقت خاطرهی یک سرزمین مشترک، تاریخ مشترک و سنتهای مشترک و احساس تعلق جمعی را که در کل یک هویت ملی را میسازد به زیر سؤال برده است. در مقابل اکنون هویت جمهوری اسلامی، از شیعه بودنش که بگذریم، هویتش از بسیاری جهات به گروههای مذهبی دیگر مثل طالبان و داعش و حقانی نزدیکتر است تا به هویت ایرانی.
همه میگویند حکومت تیشه به ریشهی خود میزند که درست است و مطلوب، ولی به ریشه ایران هم تیشه میزندکه نه این است و نه آن. فقط باید امیدوار بود خودش زودتر ور بیافتد تا ایران که بعد ما بنشینیم به ترمیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در [سایت ایران لیبرال] منتشر شده است.
اولویتها و مشارکتها، امیر امیری
پیروزی چهارشنبه سوری! منوچهر تقوی بیات