Sunday, Mar 27, 2022

صفحه نخست » چند نکته برای آقای علامه زاده، هادی خرسندی

hadi_032722.jpgمسئله خلیج فارس برای جماعتی تبدیل شد به مسئله ابی خواننده و پول درآوردنش، برای فیلمساز انقلابی ما تبدیل شد به مسئله کلاه هادی خرسندی!

ای بابا، رضاجان بیکاری ها. حالا من باید بنشینم جواب ترا بنویسم، که نمی نویسم، بلکه عجالتاً چند نکته را عرض میکنم خدمتت:

اول اینکه تیتر درازت:

«هادى جان بالاخره "ابى" و "کاملیا" گربه‌ى ملوس ایران ما را از پیشانى کلاهت "پیش" کردند!»

کفایت میکرد که دیگر باقی مطلب را ننویسی، چرا که تمام حرف ات (یا فحش ات) را در عنوان مطلب آورده ای. ولی انگار وقت اضافه داری.

بعد هم راجع به نقش گربه بر کلاه من در پرانتز میگوئی: «(که کمى هم خودنمایانه مى نمود براى من)». خودنمایانه چرا؟ «سرنمایانه» میگفتی، یک چیزی. چه آدم هایی هستید شما؟ که یک کلاه را بر سر کچل آدم نمی توانید ببینید. گیرم طرحی مناسب با سروده ام (بچه ها این گربه هه ایران ماست) بر پیشانی اش باشد. خوب، اگر این نبود تو در سرتاسر مقاله ات، به کجای من میخواستی بند کنی؟

«یک نگاهى به کلاهى که همیشه به سر دارى بیانداز. دست و پاى گربه ملوسمان ..... در کلاهى که حالا به سر دارى از زانو قطع شده است. (وای حسین کشته شد!) راستى تو باز هم مى توانى با همان کلاه گربه نشانت در برنامه هاى آینده تلویزیونى شرکت کنى؟ واقعا خودت مى توانى این توجیحات را بپذیرى ..... (کدام توجیهات؟)

نه رضاجان، من سالهاست که این کلاه را بر سر دارم و برش هم نمیدارم. (لابد اگر یکبار گربه اش را بردارم، ایران را بر باد داده ام!) اگر به نظر تو خودنمایانه میآید، شاید مفهوم خودنمائی را خوب درک نمیکنی. خودنمائی مثلاً این است که در گرماگرم خبر کاندیدا شدن شهره آغداشلو برای جایزه اسکار- که ایرانی ها به هیجان آمده اند - آدم یککاره بردارد توی همین گویا مقاله بنویسد که بعله، شهره آغداشلو بازیگر خوبی ست!!، بیست سال پیش هم که در فیلم من بازی کرد، خوب بازی کرد!

راستی رضاجان، آن روزگاری که بدون خودنمائی اعلام کردی - به بهانهء فیلمبرداری از شاملو - میخواهی به جمهوری اسلامی برگردی، بخت باهات یار بود که اینترنت و رسانه های اجتماعی و اینستا و توئیت و فیسبوکی ..... در کار نبود، وگرنه میدیدی که چه رگبار بی امانی از فحش و فضیحت در آن غوغاسالاری بر سرت میبارید، که حق ات نمیبود. آنچه امروز گمان میکنی که حق ابی است.

در آخر میگوئی:

«عزیز من. حیف از تو که اینهمه استعدادت در طنز سیاسى را بکار گرفتى تا دل "کاملیا" را به دست بیاورى؟ آن هم تا حدى که متوجه نشوى که کلاه تازه اى که بر سرت گذاشته‌اند دیگر نقشى از گربهء ایرانمان بر پیشانى ندارد.»

در باره به دست آوردن دل کاملیا، رضا جان، اینجور حرف زدن، در شأن تو نیست، حتی اگر خطاب به من باشد. این نگاه جنسیتی- سکسیستی چیست که تو هنوز میتوانی داشته باشی؟ اگر سردبیر ایندیپرشن به جای خانم کاملیا انتخابی فرد، یک مرد میبود، باز هم چنین مینوشتی؟ اگر آقای علی اصغر رمضانپور (سردبیر ایران اینترنشنال) به جای ایشان بود، مینوشتی: «میخواستی دل علی اصغر را به دست بیاوری.»؟ نمی نوشتی.

دنباله عبارت ات هم تناقض دارد با سر ِ حرفت. بالاخره من اغفال شده ام و فریب خورده ام و کلاه سرم رفته؟ یا خودم «استعداد طنز سیاسی ام را بکار گرفته» ام ..........؟ آیا آنها گربه ام را به قول تو «پيش»‌ کرده اند، یا خودم به خاطر دل کاملیا «پیشت» اش کرده ام؟

تکلیف را معلوم کن رضاجان

اینها را که روشن کردی و دست از روضه خوانی و متلک انداختن و اتهام زدن و تناقض گوئی برداشتی، آنوقت، من به احترام تو، کلاه از سر برمیدارم و جواب ات را مینویسم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy