دو کشور امریکا و اتحاد جماهیر شوروی دو ابرقدرت پیشتاز در سده گذشته بودند. سیستم کمونیستی استالینیستی و سیستم کاپیتالیستی، دو سیستم حاکم بر انها بودهاند. در عرض نیم قرن گذشته کشور جمهوری خلق چین با مرام کمونیستی مائوئی سریعا در سمت ابر قدت شدن حرکت کرده و در حال حاضر تبدیل به یکی از سه ابر قدرت جهانی شده است. سیستمهای کمونیستی که درمقابل دنیای سرمایه داری بوجود امدند در راستای از بین بردن نا عدالتی، انباشتن سرمایه و استتثمار بشر پا به عرضه وجود گذاشتند. از همان اغاز هر دو کشور امریکا و اتحاد جماهیر شوروی برای حفظ اقتدار ابر قدرتی خود، رقابت شدید در تاسیسات نظامی، بخصوص در زمینه موشکها با کلاهکهای هستهای وبمبهای اتمی با قدرت تخریبی بیشتر داشتهاند.
هر دو کشور که در جهان به جبهه غرب و شرق مشهور شدند جهت کنترل مناطق جغرافیائی و دسترسی به ابهای بین المللی بیشتر، با شتاب به جذب کشورهای دیگربه جبهه خود واستقرارسیستم حکومتی مشابه در انها بر امدند. اصطلاح بلوک شرق از همان زمان به کشورهائی مانند رومانی، بلغارستان، یوگسلاوی و.... اطلاق میشد که در جبهه اتحاد جماهیر شوروی بودند. با تاسیس ناتو بسیاری از کشورهای اروپائی با پیوستن به ناتو، سپر دفائی جدیدی در برابر بلوک شرق تشکیل دادند. هر دو جبهه بدلایل ادامه سیطره خود در جهان ودر مقابل یکدیگر، مداخلات متعدد نظامی و تغییر رژیم در کشورهای دیگر را در کارنامه خود دارند. درجبهه امریکا کشورهای در حال پیشرفت سریع تکنیکی وبالطبع سرمایه داری قرار داشتند. در این میان چین تا نیم قرن پیش بعنوان ابر قدرت محسوب نمیشد. سیستمهای نا کار امد کمونیستی در حهت رقابت اقتصادی با امریکا بعلت فقدان تکنولوژی جدید و عقب ماندگی اقتصادی شدید از یک طرف و عملکرد سران حزب در زمینه اهداف شخصی و بر خلاف مانیفست سیستم کمونیستیشان از اعتبارو جذابیت افتاده بودند. حتی در داخل سیستم بسته این کشورها، نارضایتی و اعتراضات مردمی شکل میگرفت. در مورد چین بعلت موقعیت جغرافیش، جمعیت ملیاردیش و از همه موثرتر بدلیل وضعیت ضعیف اقتصادی، امکان حضوردر مسابقات تسلیحاتی جهت ابر قدرت شدن وجود نداشت.
بعلت تغییرات عظیمی که دردنیا از لحاظ گسترش تکنولوژی و اقتصادی رخ داد، شوروی مجبور به اصلاحات و تغییرات اساسی شد. این امر از دهه ۸۰ میلادی اغاز و در زمان گورباچف به نقطه اوج خود رسید. ازمیان برداشتن دیوار برلین، جدا شدن ایالت هائی از شوروی از جمله ازبکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، اوکرائین و.... وتشکیل دولتهای مستقل، بزرگترین ضربهای بود که به اتحاد جماهیر شوروی وارد امد. بدنبال ان کشورهای بلوک شرق هم از سیستم کمونیستی بیرون امده و پا را در جبهه غرب گذاشتند. از این ببعد اتحاد جماهیر شوروی، روسیه نامیده شد و در واقع با نقشههای دقیق سالهای بسیار طولانی امریکا به ابر قدرت شماره دو تبدیل شد. اما کماکان روسیه صاحب بزرگترین منابع گازی در دنیا بهمراه نفت و معادن حیاتی زمین بود و از لحاظ اداره اقتصادی کشور مشکل خاصی نداشت. روسیه بخاطر عقب نماندن از رقابتهای ابر قدرتی، تمرکز خود را بر روی گسترش و اختراعات سلاحهای جدید گذاشت. این تمرکزدر جهت حفاظت از مرزهای جغرافیائی خود در مقابل تهدید بالقوه خود در برابرناتو بود مهمترین علت پیشرفت امریکا در زمینه تکنولوژی جذب بسیاری از دانشمندان و نخبگان سایرکشورها بعد از جنگ جهانی دوم و اهدای تابعیت امریکائی به انها بود که چرخ نواوریها را بسرعت بگردش در اوردند. فون براون آلمانی بارز ترین نمونه ان بود که بعنوان پدر موشکی امریکا شناخته شد.
دراین میان جمهوری خلق چین زیرکانه ترین تصمیم را اتخاذ کرد. با باز کردن دروازههای خود به سرمایه گذاران خارجی و بعلت نیروی کار ارزان، خیل سرمایه گذاران خارجی کشورهای پیشرفته صنعتی برای تولید مجصولات خود با قیمت ارزانتربه چین سراریزشدند. تنها شرط چین در این مورد حضورچینیها در کنار متخصصان خارجی در موقع طرح، راه اندازی و تولید محصولات در جهت انتقال تکنولوژی چین به بود. در مدت زمان کوتاهی چینیها با کپی کردن این مراحل، همان محصولات را با قیمت بسیار ارزانتر در چین تولید و ببازارهایی جهانی صادرکردند وبا توسعه کشور در مدت زمان کوتاه به غول اقتصادی مبدل شدند. شگفت اور است که بدانیم ۶۵ درصد کل واردات امریکا را محصولات چینی تشکیل میدهند. شگفت انگیز است که در حال حاضر تعداد میلیاردرهای چینی در دنیا بیشتر از میلیاردرهای امریکائیست. طبیعی است که بعلت قدرت اقتصادی عظیم دراین جهش جهانی، چین بهمان نسبت تجهیزات نظامی خود را نیز افزایش داده و مدرنیزه کرده ااست. با توجه به این وضعیت چین هم به یک ابدر قدرت جهانی تبدیل شد و هنوز بدلایل جغرافیائی و جمعیتش این جهش نظامی و اقتصادی بپایان نرسیده است. برای عقب نماندن از ابر قدرتهای دیگر، مدتی است که چین حتی پا به عرضه تکنولوژی فضائی گذاشته و بر روی کره ماه انسان پیاده کرده است. با تغییرات شدید محیط زیستی، تحقیقات و سرمایه گذاریهای کلانی در جهت تولید انرژی از منابع پایدار دیگراز قبیل انرژی خورشیدی و بادی به مرحله بهره برداری رسیده و پروژههای دستیابی از انرژی دریاها و اقیانوسها نیز اغاز گشته است. به این دلایل استفاده سوختهای فسیلی از قبیل ذغال سنگ و نفت و بدنبال ان گازدر اینده نه چندان دوربه کنار گذاشته خواهند شد. در این میان بیشترین ضرر را روسیه کرده و جای خود را در رده بندی جهانی ابر قدرتها به چین واگذار کرده و خود در رده سوم قرارگرفته است. حمله شوری به اوکراین در جهت سرنگونی رژیم ان کشورو جایگزینی ان با یک رژیم دست نشانده خود صورت گرفته است تا از امکان عضویت اوکرائین در ناتو و بدنبال ان از بر قرار شدن پایگاه نظامی ناتو در همسایگی خود و قویتر شدن جبهه غرب جلوگیری کند.
اما با یکپارچه شدن جامعه جهانی و پیشرفت شگفت انگیزامکانات ارتباطات جمعی، حمله روسیه به اوکراین وطبعات تحریمهای جهانی علیه روسیه نشان داد که حتی یک ابر قدرت جهانی نمیتواند با اتکا به قدرت نظامی خود کشور دیگری را بطور دائم اشغال کند. اشغال افغانستان توسط روسیه و امریکا که در مجموع به ۵۰ سال رسید بعلت هزینههای سرسام اور حضورنظامی در نهایت منجر به خروج انها از افغانستان گردید. در جهان کنونی اقتصاد مهمترین عامل تعیین کننده توسعه درهر زمینه از جمله قدرت نظامی است. با توجه به اینکه سیستم تولید و نحوه ارتباط کشورهای دنیا با یکدیگر در یک قرن گذشته تغییرات عظیمی را شاهد بوده، امکان جابجائی رده بندی جهانی ابرقدرتها و یا حتی از دست دادن موضع ابر قدرتیشان بیش از بیش امکان پذیر گشته است. علاوه بر این طبق نظریه صعود و افول تمدنها، یونان و مصر، امپراتوری روم و ایران که هر کدام در زمان خود بعنوان ابر قدرت عمل میکردند ولی اکنون به کشورهای متوسط نزول کردهاند، دلیل دیگریست که عمر ابر قدرتها جاودانی نخواهد بود.