Friday, Jul 1, 2022

صفحه نخست » از سر فرومایگی برای داریوش آشوری فرودستی کردن، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_2.jpg*

*

*

آنکه پشمینه پوشید دیری،
نغمه‌ها زد همه جاودانه؛
عاشق زندگانیِ خود بود
بی خبر، در لباسِ فسانه
خویشتن را فریبی همی داد.

نیما

اینروزها با انعکاس کنفرانس مطبوعاتی آقای رضاپهلوی در خصوص ناکارآمدیِ توامان نظام تئوکراسی و بخشی از اپوزیسیون، از هر دو سو فریاد گوشخراش و مشموم شنیده می‌شود. فریاد هر دو از سر موقعیت تضعیف شده‌شان است. در این حیص و بیص (حیس و بیس) و بحبوحه‌ی جمهوری بازی‌های پس از این کنفرانس بود که شاهدِ زبان شناس، اقتصاد دان (که همواره با مدال اندیشمند بر سینه هویدا می‌شود) از راه رسید تا پهلوی ستیزانِ نابلد سیاسی و از خودباخته فکری را مرهمی باشد. این بود که قرعه بنام داریوش آشوری افتاد و یاداشت اقتصادی‌اش که در نفی نظام اقتصادی دوره محمد رضاشاه بوده در نزد برخی جمهوری خواه چنان گُل کرده تو گویی خزانِ باغِ اقتصاد "پلان اکونومیِ" اعتقادی‌شان با فرمول اقتصادی آشوری زیرِ سایه می‌رود و هر نوع مقایسه را منتفی می‌کند! و آنها سبک بال به لاطائل خود ادامه می‌دهند.

در کور شدگی جمهوری خواهی ست که داریوش آشوری به عرش اعلاء بینایی می‌رسد. حال باید دانست داریوش آشوری چه گفته که یاداشت سالها پیش وی برای پهلوی ستیزان جمهوری خواه اینهمه با اهمیت جلوه کرده!؟ ابتدا در باره مدیریت اقتصادیِ دوره نظام پیش از جمهوری اسلامی منعکس در یاداشت وی، این یاداشت موجز را که سالها پیش در صفحه فیس بوک به اشتراک گذاشته بودم بازنشر می‌دهم.

داریوش آشوری می‌نویسد: «کسانی که گمان می‌کنند کشور در آن دوران چهارنعل به سوی توسعه می‌تاخت اما دخالت دیگران یا نادانی «روشنفکران» نگذاشت به هدف برسد، شاید نمی‌دانند که توسعه‌ی مصرف و پخش پول در یک جامعه‌ی توسعه‌نیافته نمی‌تواند توسعه‌ی واقعی، یعنی جامعه‌ی صنعتی مدرن، بسازد. مشکل شاه در فهم منطق پیچیده‌ی توسعه و روش‌های آن بود.»

پاسخ من: کشورهایى که در دهه هاى پیشین به کشورهای «ببرهای آسیا» معروف شده بودند توسعه یافته نبودند اما به مرور و با «توسعه مصرف» به سطح کشورهای توسعه یافته ارتقاء یافتند. «نادانی روشنفکران» در این بود که به دلیل شیفتگی به الگوی اقتصادی برنامه ریزی شده و پیشبرد آن از طریق اراده بالا یعنی ارادت وافر به جامعه سوسیالیستی با اقتصاد کامل دولتی، «نگذاشتند» و مایل نبودند تا الگویی مشابه الگوی کشورهای معروف به «ببرهای آسیا» در نظام پیشین ایران پیش برود". الگوی توسعه و "جامعه صنعتی مدرن" بالجبار از طریق صنایع مونتاژ و توسعه مصرف ممکن می‌گردد. نویسندگان و "روشنفکران" عضو کانون نویسندگان ایران که در دوره رژیم پیشین به ایجاد جامعه سوسیالیستی می‌اندیشیدند بتبع پیرو اقتصاد "پلان اکونومی" یعنی اقتصاد برنامه ریزی شده دولتی بوده‌اند. و به همین جهت شیر کشورهای پیشرفته صنعتی را تحت عنوان کالای "امپریالیسم"به بازی با شاخ آن ترجیح می‌دادند. بازی با شاخ "امپریالیسم" و نارنجک پراکنی به سوی "سگ زنجیری"‌اش، به سبب ایجاد جامعه‌ای با اقتصاد برنامه ریزی شده دولتی عملی می‌شده است؛ تنور "انقلاب" اسلامی بر بستر همین بازی‌ها داغ شده بود.

در باره موضعگیری سیاسی و سکولاریسم داریوش آشورى و ارتباطش با رویدادهاى اسلامى:

نقل قول زیر از مقاله «شبح "استادان" در میان اشباح جامعه» بوده که در سال ۲۰۱۸ در کیهان لندن منتشر کردم.

«اگر نمى‌دانید بدانید که داریوش آشورى «متخصص» زبان فارسى بوده و از رفتار و کردارش پیداست که خویش را «بزرگترین اندیشمند» ایرانى مى‌داند! آشورى واژه‌هایى بى‌پشتوانه‌ی فکر و علم مى‌سازد که فقط دستاویزى‌ست براى آموزشکده‌هاى جمهورى اسلامى ‌و خوراکى‌ست براى معده "فلسفه" اسلامى یا «روشنفکرى دینى» و بطورکلى براى فضاى اسلامى ‌ما، و در کارش هم مُصِّر است. ارزش‌هاى همگان‌پسند را دوست دارد و سعى مى‌کند پُرگویى‌هاى همگان‌پسند کند تا در دل همگان به عنوان «اندیشمند» جاگیر شود. چون به همگان‌پسندى مودت دارد با آن همخو و همخواه نیز هست. غناى فکرى‌اش اینست که تقریباً هیچ نقدى از سوى وى متوجه رویدادها و ارزش‌هاى فرهنگ ما نمى‌شود و بزرگان سازنده "فلسفه" اسلامى مانند ابن سینا را عین اندیشمند جا مى‌زند و کسى مانند زکریا رازى پرسشگر و منتقد دین را نیز بهمچنین!! و فرق میان آن «اندیشمند» (معارف اسلام) و این اندیشمند نقاد دین، قائل نیست. دلیل اینکه تا کنون با وجود پرگویى‌هاى وافر و البته بى‌غنا، قادر نشده تزى یا مفهوم یا معنایى از ارزش‌هاى فرهنگ ما تدوین و ارائه کند به این خاطر بوده که اصولاً فرد پرسشگر و نقاد به ارزش‌هاى فرهنگ ما نیست. چنین فردى به یقین بایست در فضاى اصلاح‌طلبى دینى خوب بدرخشد و با دفاع جانانه از «برجام» حسن روحانى- تو بخوان همان جمهورى اسلامى- بر سر پیمان خویش بماند؛ پیمانى که بده بستان نانوشته است میان امثال او و فرهنگ اسلامى ‌ما. "سکولار"ى است (منظور از سکولار داخل گیومه همان شبه سکولار مراد می‌شود) که با هدف پابرجا ماندن و فعال کردن «برجام» جمهورى اسلامى، نامه به موگرینى را امضا کرده است. پیروزى «برجام» هم براى جمهورى اسلامی آب دارد و هم براى «سکولار» ى مانند داریوش آشورى نان. به این دلیل نان دارد که فعال شدن این وجه سیاسى جمهورى اسلامى ‌و حمایت امثال داریوش آشورى از آن که هدف پیروزى «برجام» باشد مى‌تواند در ضمن خرید طول عمر براى جمهورى اسلامى ‌متعاقباً تداوم فضاى مناسبى باشد در جا انداختن خزعبلات زبانى وى. تا هم از سوى مصرف‌کننده بُنجل‌خر لقب اندیشمند یا متخصص زبان را از آنِ خود کند. قباى دوخته شده شبه‌سکولار ایرانى داریوش آشورى برازنده تن "روشنفکرى دینى" و «فلسفه» اسلامى ‌ماست. حمایت از «برجام» و اغماض از تئوکراسى این نظام که مشحون از نقض حقوق بشر در ایران جمهورى اسلامى‌ست از سوى وى، در راستاى نیاز دوطرفه بده و بستان است. به عبارت دیگر رونق بازار اسلامى ‌و "فلسفه" اسلامى یا «روشنفکر دینى» به کشف و خلق کالاى زبانى از سوى امثال آشورى بسته است که زاینده هیچ معنا و مفهومى‌نیستند اما در عوض دهان پُرکن‌اند خصوصاً در مواجهه با فلسفه و علوم غربی. و براى اینکه چنین بازارى با دوام بماند، حمایت از «برجام» جمهورى اسلامى ‌از سوى وى لازم است و هم اینکه در چنین بازار اشباع شده از کالاى بُنجل، مى‌تواند رکورد «اندیشمند» ى را بشکند.» پایان نقل قول. در واقع آنها بعنوان ایرانی به جای اینکه در نقض فاحش حقوق بشر جمهوری اسلامی، سران جمهوری اسلامی و جهان را خطاب قرار دهند، "برجام" را برجسته کرده‌اند تا بتوانند در وضعیت فضای اصلاح طلبی که امثال داریوش آشوری در این فضا بسهولت می‌توانند لقب "اندیشمند" را احراز کنند و نظام هم برای ماندگاری خود بدانها نیاز دارد و پر و بال می‌دهد، یکه تازی کنند!!

عبارات پایانی: برنامه اقتصادی در دوره محمد رضاشاه همان برنامه‌ای بوده که "کشورهای معروف به ببرهای آسیا" را به غول اقتصادی در منطقه و جهان تبدیل کرد. این کشورها نیز در ابتدا از صنایع مونتاژ آغاز کرده و با بالا بُردن قدرت خرید مردم، مصرف را گستراندند و سپس تبدیل به غول صنعتی شدند. تقریباً تمام گروهای شورشی شرکت کننده در رویداد پنجاه و هفت که پایبند به اقتصاد برنامه ریزی شده دولتی بوده‌اند با روش و برنامه اقتصادی رژیم پیشین که می‌توانست کشور را بالحاظ صنعتی و علم تکنولوژی به همان میزان "کشورهای ببرهای آسیا" به پیش براند به جد مخالفت کردند. و بالاخره، سیستم تک حزبی نظام پیشین دستاویز "انقلابیون" بوده برای سرنگونی رژیم شاه و بمنظور ایجاد سیستم تک حزبی از نوع دیگر در چهارچوب اقتصاد کنترل شده‌ی دولتی، که فجایع آن را از سوی اسلامگرایان در ایران و کشورهای "سوسیالیست واقعاً موجود" تجربه کردیم. نکته دیگر و مهمتر از همه اینکه شورش ۵۷ از سوی خواص، بر بستر مواجهه میان سنت و مدرنیزاسیونی بود که این دومی با شتاب نظام سنت‌ها را در هم می‌کوبید و نقش‌ها و مسئولیت‌ها را بنفع حقوق شهروندی و مدرنیزاسیون جامعه، دگرگون و متحول می‌ساخت.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy