Thursday, Jul 7, 2022

صفحه نخست » پرده‌هایِ ریا و دروغ سرانجام دریده شده و حقیقت آشکار می‌شود! کوروش گلنام

Kourosh_Golnam_2.jpg"تحت تأثیر عقیده، خرد و ادراک آدمی از کار می‌افتد، چنانکه می‌دانیم عقایدی از طفولیت به شخص تلقین شده و زمینه اندیشه‌هایِ او قرار می‌گیرد وآن وقت می‌خواهد همه حقایق را به آن معتقدات تلقینی که هیچ مصدر عقلانی ندارند منطبق سازد..." - زنده یاد علی‌دشتی

پیش گفتار

پیش از هر چیز یادآور شود که هدف این نوشته تنها روشن‌گری و ریشه‌یابی گزافه‌گویی‌ها و ناراست‌ها و گرفتاری‌های ما ایرانیان است نه اهانت به مسلمانی و مسلمانان زیرا باور یک خواسته و گزینش شخصی است.

***

بزرگ‌ترین دروغی که آخوندها به خورد ما مردم ایران دادند این بود که ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند. این سخن از پایه نادرست و گزافه‌ای بیش نیست. باید گفت آنان‌که به پیشواز مسلمانان رفتند تازیانی بودند که از سالیان دور حتا به گفته‌ زنده‌یاد احمدکسروی "شاید پیش از ساسانیان و در دوره اشکانیان"، برای فرار از بیابان و کم آبی و زندگی در منطقه‌هایِ آبادتر و خوش ‌آب‌وهواتر در شهرها و بخش‌هایی که زیر فرمان‌روایی ایران و روم قرارداشتند، ساکن شده بودند. این تازبانِ زیر فرمانروایی ایران و بیش‌تر در منطقه جنوبِ خاوری فرمانروایی ایران بودند که به انگیزه هم‌نژادی از یورش سپاهیان عرب در زمان عمر خلیفه دوم به ایران خشنود شده و به آنان پیوستند. خواست نخست مسلمانان تجاوزگر با خوی بیابانی‌ای که داشتند، غنیمت بود نه حتا گسترش اسلام. این‌که نامه دعوت به اسلام برایِ یزدگرد فرستادند و... همه ساختگی و دروغین است و چنین چیزی رُخ نداده است. پس از فروپاشی حکومتِ ایران، تجاوزگران سه راه در برابر ایرانیان گذاردند: یا به اجبار و زیر تهدیدشمشیر اسلام‌ آورند، یا جزیه و خراج بدهند و یا کشته شوند و هر چه دارند به غارت رود. تازیان بسیار غارت کردند و کشتند و زنان و جوانان را به بردگی بُردند و به گفته علی‌دشتی "بدتر از مغول و یونانیان". پایداری ولی در گوشه و کنار ایران بود و با پدید آمدن حکومت‌هایِ گوناگون و مستقل در ایران:

" در حقیقت از اواسط قرن چهارم که خاندان‌هایِ بویهیان و زیاریان و دیگر حاندان‌هایِ دیلمی بنیاد گذارده می‌شوند تا استیلای سلجوقیان[، ] کشور ایران آزادی و استقلال خود را داشت و از خلفاء جز نامی در میان نبود.. " (برگ ۲۰، شهریاران گمنام، احمد کسروی، چاپ سوم ۱۳۷۵، انتشارات آرش، سوئد ـ دوچاپ دیگر در ۱۳۰۸ و دیگری ۱۳۳۵ ـ در همه بازگفت‌ها از کتاب همآن شیوه نگارش بکار رفته است. آمده‌ها در میان نشانه [ ] از من است برای خوانش آسان‌تر)

۲۵۰ سال نبرد دیلمان و دیلمستان با تجاوز تازیان

دیلمان در کجا بودند؟ احمد کسروی می‌نویسد:

"ولایت حنگلی و کوهستانی که در نقشه امروزی ایران گیلان نام دارد در زمان ساسانیان[به] دیلمان یا دیلمستان معروف بود. چه این ولایت از روزی که در تاریخها شناخته شده نشیمن دو تیره مردم بوده که تیره‌ای را "گیل" و دیگری را "دیلم" می‌نامیدند. گیلان یا تیره‌گیل در کناره‌های دریای خزر در آنجاها که اکنون رشت و لاهیجانست می‌نشستند و با آذربایگان و زنگان[زنجان] نزدیک و همسامان بودند. ولی دیلمان در کوهسار جنوبی آنولایت در آنجاها که اکنون رودبار و الموت است جای داشته‌ بیشتر با قزوین و ری همسایه و نزدیک بودند.

... در زمان ساسانیان و اوائل اسلام که در این کتاب موضوع گفتگوی ماست و عمده شهرت و معروفیت این مردم از آن زمانها شروع کرده[شده] دو تیره مذکور از هم جدا و دیلم یا تیره دیلم از هرحیث بزرگتر و معروفتر بوده‌اند. و از اینرو سراسر ولایت را بنام ایشان دیلمان یا دیلمستان خوانده چه بسا که همه مردم آنجا (گیلان را نیز) دیلم نامیده‌اند. از اینجاست که در نوشته‌های دوره ساسانی و کتابهای اوائل اسلام کمتر بنام "گیل" بر میخوریم و بیشتر نام "دیلم" یا "دیلمان" است. همچنانکه اکنون برعکس آن دوره‌ها سراسر ولایت بنام "گیلان" معروف و همه مردم آنجا بی تفاوت "گیل" یا "گیلک" نامیده میشود و نام دیلم از میان رفته است. " (برگ ۲، مقدمه کتابِ شهریاران گمنام)

کسروی در زیر نویسِ همین برگ اشاره می‌کند که: "تیره دیلم تا قرن هشتم هجری وحود داشته و از تیره گیل جدا بوده‌اند. "

این دیلمان بنا به گفته کسروی "مردم جنگی و دلیر و در فن رزم بمهارت معروف بوده‌اند و از نخست در پناه جنگل و کوهستان که خود از سخت‌ترین واستوارترین قطعه‌های ایران است خودسر و آزاد زیسته زیر فرمان حکمرانان و پادشاهان ایران[نیز] کمتر می‌رفتند. " (همآن برگ ۳)

هنگام یورش تازیان و برافتادن پادشاهی ساسانیان ولی:

"در رشته کوهستان البرز مردمانی که عمده ایشان دیلمان و تپوران (یا مردم طبرستان) بودند تازیان را بسرزمین خود راه نداده و یوغ بندگی آنان به گردن نپذیرفتند و با همه زور و توانائی که در آنوقت کشورگشایان تازی را بود و کوه و دشت از سهم و هیبت ایشان می‌لرزید[، ] مردم این یک قطعه کوهستان رام و زبون ایشان نشده استقلال و آزادی خود از دست ندادند. " (همآن برگ ۵) و"نخستین جنگ دیلمان با تازیان بروایت معروف در سال ۲۲ هحری بود" (همآن برگ ۸)

پسین‌تر ولی تیوران که بزرگ‌تر و نیرومند تر از دیلمان بوده‌اند به پیمان آشتی با تازیان تن می‌دهند ولی دیلمان همچنان مبارزه و ایستادگی در برابر تازیان را دنبال می‌کنند:

"تا اواخرقرن سیم هجری این ترتیب میانه دیلمان و مسلمانان برقرار و بیش از دویست و پنحاه سال (به ویژه تا اواخر قرن دوم) جنگ و زد‌وخورد پیاپی در کار بود. دیلمان از بزرگترین و سهمناکترین دشمنان اسلام شمرده می‌شدند و نام دیلم همه‌جا معروف و حمله و هجوم نابهنگام و بیباکانه آن گروه ضرب‌‌المثل بود. " (همآن برگ ۶)

کسروی سپس توضیخ می‌دهد که این دلاوری و حنگندگی تنها به سبب وجود جنگل و کوهستان نبوده که "مسلمانان فراوان کوه و جنگل از کوه‌های پیرینه در اروپا تا ترکستان و چین در میانه آسیا را در نوردیده و تا کنار رود لوار در خاک فرانسه بتاخت و تاز می‌پرداختند وسراسر اروپا از سهم و رعب ایشان می‌لرزید" (برگ۷) و سپس می‌افزاید:

" باید گفت علت عمده همانا مردانگی و دلاوری دیلمان و قهرمانیها و جانبازیها بود که آن مردم در راه نگاهداری مرزوبوم خود و دفع دشمنان بیگانه آشکار میساختند." (برگ ۷، تاکید از من)

توجه فرمودید که مردمان این بخش از ایران دویست‌وپنحاه سال با متجاوزان تازی حنگیدند و نامشان لرزه بر اندامِ آنان می‌انداخت و در میان آنان به سرسختی و دلاوری ضرب‌المثل شده بودند. چنان‌که پیش تر آمد خشونت وخون‌ریزی تازیان چنان بود که مردم ایران بیش‌تر از ناچاری اسلام را پذیرفتند و این پاسخ روشنی است به یاوه‌هایی که شماری آخوند‌ها در باره آغوش باز ایرانیان در پذیرش اسلام بیان کرده و می‌کنند.

غارت و غنیمت

راستی این است که اسلام با "غارت و غنیمت" اسلام شد. به کوتاهی یادآور می‌شود که بنا بر پژوهش گرانبهایِ زنده‌یاد علی‌دشتی در کتاب ۲۳ سال، محمد در سیزده سال نخستِ دعوت در مکه، تنها نزدیک به سد تن پیرو داشته است آن‌هم شماری از نزدیکان خودش:

"با وجود این‌ها اسلام در مکه نشو و نما نیافت و سیزده سال دعوت مستمر حضرت محمد و نزول آیات معجزه‌آسای سوره‌های مکی نتوانست توفیق ببار آورد بطوری که غالباً حدس زده می‌شود عده اسلام آورندگان در آن‌جا بیش از صد نفر نبود. " (برگ ۹۱، کتاب ۲۳ ‌سال، علی دشتی، به کوشش و ویرایش بهرام چوبینه. کتاب شناسه دیگری ندارد.)

به همین سبب چون در مکه پیشرفتی نداشته و کار بر او سخت بوده به مدینه می‌رود. در آب‌وهوای عربستان کار کشاورزی سخت و نیاز به کوشش زیاد داشته است و تنها چند قبیله‌ای ازآن میان یهودی‌های سخت‌کوش بوده‌اند که با پشتکار به کشاورزی پرداخته نخلستان و تاکستان داشته و ثروتمند بودند. در قبیله‌هایِ تازی در آن دوران راهزنی و غارت رسمی شناخته شده بوده است.

پس از رفتن به مدینه تنها راهی که محمد برای جلبِ دیگر تازیان در برابر خود می‌یابد، برگزیدن همین شیوه است با دادن این آزادی که هرچه در راهزنی و یورش به کاروان‌ها و قبیله‌ها، جنگ‌هایی که بنام"غزوه‌ها" نامیده شدند، به دست آوردند از مال و زن میانشان تقسیم گردد و از این‌جا بود که کار محمد نیرو می‌گیرد. یعنی بنامِ اسلام ولی با غارت و غنیمت!

آنان‌که بخواهند جست‌وجو گر راستی باشند بسادگی می‌‌توانند تفاوت‌هایِ باورنکردنی مابین آیه‌های"مکی" که در ۱۳ سال نخست پیش از هجرت بوده و همه سخن از مهر و انسانیت و برادری است را با آیه‌هایِ"مدنی" که در برگیرنده ده سال محمد در مدینه است برابری دهند که همه سخن از خشونت، سنگ‌دلی و کشتار است و "بکشید کفار را! " از آن‌جا آغاز شده و هر زمان چیز تازه‌ای نیز برآن افزوده شده است. از آن افزوده‌ها یکی همین "جهاد فی‌سبیل‌الله" است که ساده‌ترین و پُربهره‌ترین گشایش راه بر قتل و جنایت است زیرا چه بکُشی و چه کشته‌شوی جایت در بهشت خیالی و در آغوش حوریان است!

یک پژوهشگر اسلامی سخت باورمند به اسلام، که خود دکترای معارف اسلامی داشته و چون علی دشتی درس طلبگی خوانده و چون او نیز چیره بر زبان عربی، سال‌ها با خود در جدال بوده است که چرا این‌همه نا‌هم‌گونی در رفتار محمد و این همه اشتباه چه از دیدِ دستور زبان عربی و چه در دیگر زمینه‌ها در قرآن وجود دارد؟سرانجام این پژوهشگر مسلمان از بیم جانِ خود با نامِ ساختگی"سها" کتاب پُرحجمی می‌نویسد بنامِ"نقد قرآن"(1) که در آن بررسی بسیار دقیق و همه سویه‌ای از قرآن انجام داده است. او نیز چون زنده یادان علی دشتی نوبسنده کتاب" ۲۳ سال" و احمد کسروی دقیقن به نتیجه‌های هم‌خوانی می‌رسند که در قرآن ناهم‌گونی و داده‌هایِ نادرست فراوان است. نتیجه‌گیری نهایی علی دشتی و دکتر سها در باره قرآن این است که قرآن نه وحی است و نه کلامِ خدا زیرا این چه خدایی است که حکم‌هایِ ناسخ /منسوخ فراوان دارد و فرمانش بر کاربُرد زور، کشتار و حتا فریب استوار است؟ من برای آشنایی خوانندگان گرامی، اگرچه نوشته اندکی بلند می‌شود ولی به سببِ اهمیتِ آن، همه آن‌چه "دکتر سها" در باره خود در آغاز "نقد قرآن"در برگ‌های ۳۰ و ۳۱ (کتابِ اینترنتی) آورده است را این‌جا می‌آورم تا انگیزه و چرایی نوشتن این کتاب از سوی او کاملن روشن شود :

"در مورد نويسنده: اسم روي جلد مستعار است. دكتر واقعي است اما بدون توضيح. ناچارم تا حد امكان خود را معرفي كنم تا خواننده بداند با چه كسی طرف است. من يك محققم. من در همان مدارس ديني كه علمای بزرگ اسلامی از آنان برآمده اند سالها درس خوانده ام . مطالعاتم را دهها سال و تا آنجا ادامه دادم كه در اكثر علوم اسلامی مثل تفسير و حديث و تاريخ اسلام و فقه و فلسفه صاحبنظر شدم و مدتی طولانی مدرس بعضی علوم اسلامی بوده ام . پيوسته مؤمن و عاشق اسلام بوده ام و در طی دهها سال از زندگيم مثل هر عالم ديني ديگر، هرگاه به ضعف يا ايرادی در اسلام برخورد می كردم با گفتن استغفراالله از آن می گذشتم و به خود اجازه نمی دادم كه در مورد آن بينديشم و پيوسته در تلاش بوده ام كه اسلام را بعنوان ايده آل ترين و كامل ترين دين معرفی و از آن دفاع كنم. و مثل هر عالم ديگری براي دفاع از اسلام به فريب خود و ديگران پرداخته ام . تا زمانی كه از اين خودسانسوری و خودفريبی خسته شدم و گفتم اگر اسلام واقعا از خدا باشد نبايد در مقابل انسان كوچكی چون من كم بياورد. به خود اجازه دادم كه ابتدا در مورد احكام حقوقي و سياسي و اقتصادی اسلام كمی آزادانه بينديشم؛ چون ترس آن كمتر بود تا مثلا نقد قرآن. به اين نتيجه رسيدم كه اسلام دينی ضد حقوق بشر است و راه حل معقول و مطلوبی برای اداره ی جامعه ی نوين بشری ندارد و بخش اعظم مشكلات امروز جهان اسلام، ريشه در اسلام دارد. نتيجه ی آن كتاب اول من شد "نقد احكام حقوقي، سياسی و اقتصادي اسلام". پس از مدتها انديشه و تصور اينكه در حال سوختن جاودانه در آتش دوزخم، تا حدودي بر ترسم غلبه كردم و به خود اجازه دادم كه بتدريج خطاها و ضعفهای قرآن را جمع آوری كنم. نتيجه ي آن حيرت انگيز بود؛ ميزان خطاهای قرآن را خيلی بيشتر از حد تصور يافتم. ديدم كه خطاهاي قرآن خيلی خيلی بيشتر از كتابهای انديشمندان بشری است. البته من همه ي خطاهايي را كه يافتم مطرح نكردم. اگر خطائي توسط خودم يا مفسرين قابل توجيه (هرچند ضعيف) بود آنرا كنار گذاشتم. يافتم كه قرآن كتابی ساخته ی يك انسان كم اطلاع ۱۴۰۰ سال پيش محيط عربستان است و هيچ ربطی به خدا ندارد. بيچاره خدا كه اينهمه تهمت و افتراء و خطا را به او نسبت داده اند و او از خود دفاع نمي كند. اين كتاب بعبارتي دفاع از خداست در مقابل نسبتهاي نارواي محمد. و نهايتا آنچه انتظارش را نداشتم پيش آمد: من كافری شدم تمام عيار و عشق چند ده ساله ام را در پای عقلم قربانی كردم."

دیدگاه دکتر سها به کوتاهی در باره روش محمد در مکه و مدینه:

روش محمد در مكه

در دوره‌ی مکه، محمد فاقد قدرت نظامی بود و طبعا چاره‌ای نداشت جز اینکه با صلح و مدارا به تبلیغ دین خود بپردازد. هیچکدام از آیات مکی استفاده از زور را مجاز نکرده‌اند. در این دوره به صفح (گذشتن)، بحث نیکو و اعراض از کفار و مشرکین دستور داده شده است. حتی در تعدادی از آیاتی که قبل از سوره‌ی توبه نازل شده‌اند، پذیرفته شده است که استفاده از اجبار و زور برای وادار کردن مردم به قبول اسلام کاری نابخردانه و نادرست است. مثل: لا اکراه فی الدین (بقره ۲۵۶)

ترجمه: اکراه و اجباری در (پذیرش) دین نیست. (برگ ۳۶۷ نقد قرآن، ویرایش دوم)

روش محمد در مدينه

"محمد، با بدست آوردن قدرت نظامي در مدينه، روشش را ۱۸۰ درجه تغيير داد و به زور بعنوان اصلي ترين راه گسترش اسلام متمسك شد. بحثهاي قرآني اين موضوع در فصل " كشتار، برده گيري، تجاوز جنسي و دزديدن اموال غيرمسلمانان " همين كتاب و بحثهاي تاريخي آن به تفصيل در بخشِ "نقد رفتار محمد" مورد بررسي قرار گرفته است. (برگ ۳۶۹ همان)

سده بیست‌ویکم میلادی است و در پرتو خرد، دانش و پژوهش پرده‌هایِ ریا و دروغ سرانجام دریده شده و حقیقت آشکار می‌شود.

پانویس:

۱ ـ

http://www.ariaye.com/etlaat/images/quran.pdf



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy