ایران: کدام عوامل در پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن بیشترین نقش را داشته است؟
نیکروز اعظمی: ابتدا اجازه دهید تا انقلاب را به زعم خودم و به میزان فراگیریام در خصوص آن، باز تعریف کنم. کسانی که رویدادی را انقلاب نام نهادهاند من حیث المجموع مرادشان از آن دگرگونی و تحول نظام سیاسی بوده است. مانند انقلاب بزرگ فرانسه و انقلاب مشروطه و انقلاب سفید. هر سه مورد این انقلابها بسته بود به دگرگونیهای اجتماعی که بموازات آن میبایست تحول سیاسی صورت بگیرد. سرآغاز انقلاب مشروطه به روشنفکران و نخبگانی بسته بود که از بطن تب و تاب تحولات اجتماعی سربرآورده بودند و میخواستند تا نظام بی کفایت سیاسی قاجاری برکنده شود و آن نظامی تثبیت گردد که ملازم و مناسب با تحولات اجتماعی باشد. یا، "انقلاب سفید" رویکردی بوده در برچیدن بساط سنتهای دست و پا گیر که مانع نقشها و رُلهای تازه در الگوی شهروندی میشده است. بنابراین قائل شدن به دوگانگی پیشرفت و پسرفت برای انقلاب بی معنی است؛ بگذاریم پیشرفت را برای انقلاب و وضعیت انقلابی در نظر گرفته و برای رویداد و وضعیت پسرفت نام دیگری برگزیده شود. رویداد ۲۲ بهمن ۵۷، برخاسته از فرهنگ ارزشیِ اسلامی /مشروعه بوده که در انقلاب مشروطه نقش تخریبی داشته و در دوره متأخر، با سکولاریسم دولت و ملت و مدرنیزاسیون پهلوی اول و دوم به مخالفت جدی برخاسته بود و در نهایت به پیروزی رسید.
اما در ارتباط با نقش عاملان در پیروزی این رویداد جانکاه باید گفت؛ فرهنگ اسلامی و مشروعه خواه ما اولین و مهمترین نقش را هم بالحاظ مادی و هم معنوی داشته است. توده بی قواره در میان فضیلت مسئولیت پذیری و رذیلت سنتهای کهنه و دست و پا گیر، غوطه میزد. متقبل شدن نقشها و رُلهای تازه، برای توده بی قواره بسیار سنگین بود و ترجیح میداد تا بی قوارگیاش را حفظ کند و عطای چنین مسئولیتی را به لقایش ببخشد. پیروزی رویداد ۲۲بهمن ۵۷ به سردمداری روحانیون مرتجع و عقب مانده بواسطه همین عامل، یعنی تمایل توده در ماندن به بی قوارگیاش، صورت گرفت. این اصل ماجرا بوده است. گروهای مسلح از مذهبی تا غیر مذهبی و "لیبرال"های اسلامگرا مانند بازرگان و یزدی که این دو در تنور بینش دینی حکومت "امت و امامت" علی شریعتی حسابی پخته شده بودند عوامل سیاسی و صحنه گردن اصلی ماجرا بودند که توده بی قواره و بی مسئول را به گرد خود کشیدند. بدون نفوذ ارزشهای فرهنگ اسلامی و توده اشباع شده در آن، هیچگاه حضور فعال عوامل حاضر در صحنه علنی، میسر نمیشده. رفتار سیاسی کشورهای بیگانه که در گوادلوپ گرد هم آمده بودند در انطباق کامل با همین عوامل درونی، بوده است. بدون نقش کانونی عوامل درونی، عوامل بیرونی برای منافع خود نمیتوانست کاری از پیش ببرد.
ایران: آقای اعظمی، توضیح یا تعریف شما از واژه انقلاب در واقع میخواهد بگوید که اگر چنان رویدادی را انقلاب و رهبری آن را انقلابی بدانیم که کشور و جامعه را به بن بست کامل کشانده پس الزاماً نیروهای مترقی و دموکرات که خواهان براندازی آثار و بقایای آن هستند باید ضد انقلاب تعریف شوند. از طرف دیگر با توضیحتان نقش عوامل چه بالحاظ نیروی مادی و چه معنوی در رویداد ۲۲بهمن ۵۷، بر ما روشن و معلوم گشت حال این پرسش را از شما داریم؛ چهل و سه سال است که جمهوری اسلامی که نتیجه همین رویداد ۵۷ بوده بر ایران و ایرانی تاخته و شیرازه جامعه را کشیده و در نهایت در همه زمینهها به بن بست کامل رسیده، اکثریت قاطع مردم از حکومت ناراضی و این حکومت را نمیخواهند، بموازات همین مسئله چهل و سه است که اپوزیسیون ایرانی به خواب خرگوشی فرو رفته و منفعل است، بطور کلی اوضاع کنونی را چگونه ترسیم میکنید؟
نیکروز اعظمی: بله همینطور است. حکومت اسلامی در هر دو عرصه سیاست داخلی و خارجی منطبق با ارزشهای "اتحاد اسلامی" و اسلامیزه کردن منطقه، با شکست مفتضحانه روبرو شده و افکار عمومی داخل و خارج این سیاستهای نابخردانه را تقبیح میکنند. اما بموازات بحران و بن بست حکومت اسلامی، اپوزیسیون ایرانی نیز در بن بست خود غوطه میزند. بخش مهم این "اپوزیسیون" معرکه گیران رویداد ۵۷ هستند که در اصلاح طلبی حکومتی تعریف میشوند و بتبع در برخورد با کلیت نظام منفعل عمل میکنند. بطورکلی جریانهای سیاسی زیادی در شکل اتحادها موجودیت یافتند اما یک وجب از نیروی توفنده فرقه گراییشان کم نشده و بلافاصله پس از اجماع و راه اندازی یک جریان سیاسی تبدیل به سکت گروهی میشوند. تا کنون "شورا"ها و "اتحاد"های بسیار تشکیل شده که هیچیک تاب تحمل آن دیگر را ندارند. سالها پیش در محافل ایرانی این مسئله را مطرح کرده بودم که امید دارم تا یک نهاد بزرگ بمانند "کنگره ملی آفریقا جنوبی" در میان ایرانیان درون و برونمرز پا بگیرد تا بتواند بعنوان نماد همبستگی و در عین حال رهبری جنبش آزادیخواهانه بر علیه نظام اسلامی عمل کند اما همان زمان این مسئله را نیز مطرح کرده بودم که در صورت پا نگرفتن چنین نماد رهبری، مردم به تنگنا رسیده در یک شورش، فرد مورد نظر خود را طلب و فریاد خواهند کرد. تبدیل شعار معترضان از صنفی به سیاسی یا انطباق هر دو باهم در ایران و سردادن شعار بنفع رضاپهلوی و کنفرانس مطبوعاتی ایشان که تأثیر بسزایی در داخل و خارج از مرزها داشته نشان میدهد که اپوزیسیون در طیفهای مختلف همچنان غافل است در حالیکه تحولات اجتماعی و سیاسی با شتاب تمام پیش میرود. این غفلت و انفعال بخشی از اپوزیسیون بوده که رضاپهلوی آنها را دور زده و آلترناتیو را خودِ مردم ایران معرفی کرده است. عجیب هم نیست وقتی همبستگی ملی وسیع متشکل از همه گروها و طیفهای سیاسی ایجاد نگردد و هر یک از آنها در تفرد خودشان منحصراً مظهر همبستگی ملی معرفی شوند که در واقع چنین انحصاری معرف سکت گروهی است، مردم سر بزنگاه شخصیت مورد نظر خویش را فریاد کنند.
ایران: با تشکر از شما آقای اعظمی که به پرسشهای ما پاسخ دادید
نیکروز اعظمی: من هم از شما بابت این پرسش و پاسخ نوشتاری تشکر میکنم