یادداشت مترجم:
درگیری اخیر اسرائیل و فلسطینیها در نوار غزه که با کشته شدن بیش از ۴۴ فلسطینی و از جمله کودکان و شهروندان همراه بود فرصت دیگری است که نگاهی به این نزاع بی سرانجام بیاندازیم. مروان بیشارا، تحلیل گر ارشد تلویزیون الجزیره در مقالهی زیر به ریشه یابی نفرت اسرائیلیها از فلسطینیها میپردازد. نوشتار بدون رفتن به عمق گسترههای تاریخی و ایدئولوژیک این پدیده، با اشاره به سه عامل «ترس، حسادت و عصبانیت» تلاش میکند که چارچوبی معاصر و قابل مشاهده در جهت فهم این ستیز کور یک قدرت نظامی بزرگ علیه یک ملت بی دفاع ارائه دهد.
***
فلسطینیها دلایل زیادی برای نفرت از اسرائیل دارند. این یک دولت آپارتایدی استعمارگر است که بر روی ویرانههای سرزمین آنها بنا شده است. اما چرا اسرائیل این قدر از فلسطینیها متنفر است؟ این دولت پس از در دست گرفتن کنترل زندگی و معیشت آنها به طور بیمارگونه و منظم آنها را وحشت زده، محاصره و زندانی و حقوق و آزادیهای اساسی را از آنها سلب کرده است.
پاسخ بدیهی ممکن است پاسخ درستی نباشد. بله، اسرائیل از خشونت و تروریسم فلسطینی بیزار است که تا به حال زندگی بیش از چند اسرائیلی را تحت تأثیر قرار داده است، اما در مقایسه با خشونت و ترور دولتی که اسرائیل علیه فلسطینیها، مانند آخر هفته گذشته، به راه انداخته است، چیز آن چنانی نیست.
به نظر من، نفرت اسرائیل از فلسطینیها توسط سه احساس اصلی شکل گرفته و هدایت میشود: ترس، حسادت و خشم.
ترس یک عامل اصلی است، میتواند غیرمنطقی اما فعال باشد. جای تعجب نیست که اسرائیل پس از اشغال تمامی سرزمینهای فلسطینی و تبدیل شدن به یک نیروی قدرتمند منطقهای و هستهای، همچنان از فلسطینیها میترسد؛ زیرا ترس آن از فلسطینیان صرفاً جسمی یا مادی نیست، وجودی است.
با عنوان مناسب «چرا همه اسرائیلیها ترسو هستند»، یک ستون نویس اسرائیلی در سال ۲۰۱۴ از خود پرسید که چه نوع جامعهای سربازانی ترسو تربیت میکند که از راه دور به جوانان غیرمسلح فلسطینی شلیک میکنند. حدود چهار سال بعد، در سال ۲۰۱۸، تماشای سربازان اسرائیلی که پشت دفاع مستحکم پنهان شده بودند، در حالی که صدها معترض غیرمسلح را برای روزها به گلوله بستند، واقعاً ورای واقعیت جلوه مینمود.
اسرائیل در سال ۲۰۰۵ با ترس از غزه گریخت و از آن پس، یک محاصره غیرانسانی را بر دو میلیون فلسطینی که اغلب به عنوان پناهنده در آنجا زندگی میکنند، اعمال کرد.
اسراییل از همه چیز فلسطینیها وحشت دارد: از استواری فلسطین، وحدت فلسطین، دموکراسی فلسطینی، شعر فلسطین، و همهی نمادهای ملی فلسطین، از جمله زبانی که آن را تنزل داده، و پرچمی که سعی در ممنوعیت آن دارد. اسرائیل به ویژه از مادران فلسطینی میترسد که نوزادانی به دنیا میآورند که آن را "تهدید جمعیتی" مینامد. با تکرار این وسواس ملی اسرائیل نسبت به زاد و ولد فلسطینیها، یک مورخ ۱۲ سال پیش هشدار داد که خطر جمعیتی مانند تهدید هسته ایران برای بقای کشور یهود مهم است چرا که از نظر او، فلسطینیها میتوانند تا سال ۲۰۴۰-۲۰۵۰ اکثریت شوند.
ترس همچنین برای یک دولت پادگانی مانند اسرائیل، که به عنوان "ارتشی با یک کشور الصاقی" شناخته میشود، استفادهی ابزاری دارد. یک روزنامهنگار آمریکایی در کتابی که خلاصهای از تجربیات چندین دههی خود در اسرائیل را نشان میدهد، خاطرنشان کرد: «دولت امروز ] اسرائیل[ ترسهایی را برمیانگیزد، که بیشتر آنها خیالی یا دستکم به شدت اغراقآمیز هستند، و اسرائیل را کشوری منزوی، تنها، در معرض تهدید، و همیشه در حالت دفاعی ترسیم میکند که پیوسته در پی نشانی از نفرت در جایی است تا آن را به دستمایهی یک واکنش افراطی تبدیل کند».
در مجموع، ترس باعث ایجاد نفرت میشود، زیرا، به قول یکی دیگر از ناظران اسرائیلی، دولتی که همیشه میترسد، نمیتواند آزاد باشد. دولتی که با موعودگرایی ستیزه جو و نژادپرستی زشت علیه مردم بومی این سرزمین شکل گرفته باشد، نمیتواند به معنی واقعی کلمه مستقل باشد.
اسرائیل همچنین عصبانی است. همیشه از دست فلسطینیها عصبانی است چرا که آنها از تسلیم شدن یا تن دادن به آن چه میگذرد فاصلهی زیادی دارند. اسرائیل برای همه مقاصد و نیات خود، از سال ۱۹۴۸ در تمام جنگهای خویش پیروز شده و به یک ابرقدرت منطقهای تبدیل شده و رژیمهای عربی را به خم شدن حقارت وار وادار کرده است. با این حال، فلسطینیها همچنان پیروزی اسرائیل را انکار میکنند، آنها تسلیم نمیشوند. آنها تسلیم نخواهند شد، بلکه هر گونه که ممکن است به مقاومت ادامه میدهند.
اسرائیل قدرتهای جهانی را در کنار خود دارد، ایالات متحده در جیبش است، اروپا پشت سر آن و رژیمهای عربی را که به او احساس موفقیت میدهند. اما فلسطینیهای منزوی - و حتی فراموششده - هنوز حتی از واگذاری حقوق اولیهشان خودداری میکنند، چه رسد به اینکه شکست را بپذیرند. این باید برای اسرائیل خشمگین باشد که خون این همه بیگناه روی دستانش بوده ولی فایدهای نداشته است. فلسطینیها را میکشد، شکنجه میکند، استثمار میکند و هر آنچه را که برای آنان عزیز است از آنها میرباید، اما آنها تسلیم نمیشوند. اسرائیل بیش از یک میلیون نفر از فلسطینیان را در طول سالها به بند زندان کشیده است، اما فلسطینیها حاضر به تسلیم شدن نیستند. آنها همچنان مشتاق و مبارز برای آزادی و استقلال هستند و بسیاری بر نابودی اسرائیل به عنوان یک کشور استعماری اصرار دارند.
اسرائیل همچنین به قدرت درونی و غرور بیرونی فلسطین غبطه میخورد. اسرائیل به به باورهای قوی و آمادگی فلسطینیها برای فداکاری حسادت میورزد، امری که شاید اسرائیلیهای امروز را به یاد صهیونیستهای اولیه میاندازد. سربازان وظیفهی اسراییلی امروز که تبدیل به آدم آهنی (Robocops) شدهاند از پشت خودروهای زرهی خود با فلسطینیها روبرو میشوند که شجاعانه در مقابل تیراندازانی که ناجوانمردانه میخواهند از آنها انتقام بگیرند سینه سپر کردهاند.
اسرائیل بیشتر از همه نسبت به تعلق تاریخی و فرهنگی فلسطینیان به فلسطین غبطه میخورد. از دلبستگی آنها به سرزمین، همان دلبستگی که صهیونیسم باید برای ترغیب یهودیان به تبدیل شدن به شهرک نشینان استعماری سرهم بندی میکرد. اسرائیل از فلسطینیها متنفر است، زیرا تا این حد با تاریخ، جغرافیا و طبیعت سرزمینی که ادعا میکند متعلق به اوست، عجین هستند. اسرائیل از دیرباز برای توجیه وجود خود به الهیات و اسطورهشناسی متوسل شده است، در حالی که فلسطینیها نیازی به چنین توجیهاتی ندارند: تعلق داشتن بی زحمت، بدیهی و بسیار طبیعی.
اسرائیل تلاش کرده است که تمام آثار موجودیت فلسطینیان را محو یا دفن کند، حتی نام خیابانها، محلهها و شهرها را تغییر داده است. به قول یکی از مورخان اسرائیلی، «برای یافتن موردی مشابه از بازتقدیس سازی مکانهای مقدس توسط یک فاتح، باید به اسپانیا یا امپراتوری بیزانس در اواسط اواخر قرن پانزدهم برگردیم».
اسرائیل از فلسطینیها متنفر است چرا که گواه زنده این هستند که پایههای صهیونیسم - مردمی بدون سرزمین و ساکن در سرزمینی بدون مردم - در بهترین حالت یک افسانه و در واقعیت، توام با خشونت و استعمار است. اسراییل از فلسطینیها به خاطر جلوگیری از تحقق رویای صهیونیستی در سراسر فلسطین تاریخی متنفر است. و به ویژه از کسانی که در نوار غزه زندگی میکنند زیرا که این رویا را به یک کابوس تبدیل کردهاند.
با این حال، تمجید این موارد اشتباه است. عشق همیشه بهتر از نفرت است. نفرت مخرب است و تنفر بیشتری را سبب میشود. نفرت هم برای نفرت ورزان و هم برای مورد نفرت قرار گرفتگان مخرب است. اسرائیل هنوز هم میتواند تمام آن نفرت را به مدارا، حسادت را به قدردانی و عصبانیت را به همدلی تبدیل کند، فقط اگر شجاعت جبران گذشته خشونتآمیز خود را داشته باشد، از جنایات خود عذرخواهی کند، رنج فلسطینیان را جبران کند و با احترام با آنها رفتار نماید. احترامی که آنها سزاوار آن هستند، حتی برخوردار از امتیازاتی در وطن خود. نفرت اسرائیل فلسطینیها را از خانهشان بیرون نمیکند، اما ممکن است با یهودیان چنین کند. #
منبع: سایت الجزیره
مروان بشیارا تحلیل گر سیاسی ارشد تلویزیون خبری الجزیره است. وی در مورد سیاست جهانی و سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه و نیز امور استراتژیک بین الملل نوشته است. وی در گذشته در دانشگاه آمریکایی پاریس به تدریس روابط بین الملل اشتغال داشت.
جستجوی بقاء در شکافِ نه جنگ نه آشتی، احمد علوی
نعلینت را، چکمهات را از گلویم بردار، صدیقه وسمقی