خبر رسید که سلمان رشدی، نویسنده ی کتاب «آيات شیطانی»، موقع سخنرانی در نیویورک، با چاقو مورد حمله ی تروریستی قرار گرفته است.
اگر چه بعد از بی خیالی های ساده اندیشانه ی رشدی از حدود ده سال پیش به این طرف، منتظر چنین حادثه ای بودم، باز از شنیدن خبر وقوع این عمل جنایتکارانه بسیار متاثر شدم.
رشدی به این باور رسیده بود که بعد از گذشت سی سال دیگر کسی با او کاری ندارد.
ظاهرا مقامات امنیتی جمهوری نکبت اسلامی به انگلیسی ها تضمین پنهان داده بودند که با رشدی کاری نخواهند داشت و این تضمین تا حد زیادی، خیال نویسنده ی شجاع ما را آسوده کرده بود و چندان احتیاطی برای حفظ جان خود نمی کرد.
این که این اتفاق در نیویورک برای او افتاد، سهل انگاری مقامات امنیتی و پلیس فدرال امریکا را که ظاهرا موی سفید را هم از ماست بیرون می کشند، و تروریست ها را بعد از عبور از چراغ قرمز در حالی که ۱۰۰۰ دلار حق الترور و یک قبضه کلاشنیکف را همراه با خودشان حمل می کنند نشان می دهد و بی خیالی آن ها را در مورد ترورهای واقعی به عیان آشکار می سازد.
حالا فردا طرفداران تئوری توطئه به این نتیجه خواهند رسید که ترور رشدی با چاقو، بخشی از توافق های محرمانه دولت های غربی با جمهوری اسلامی بوده و این مانع نیز از سر مذاکرات هسته ای و برجامی برداشته شده است.
من سال هاست به این نتیجه رسیده ام که هیچکس و مطلقا هیچکس در کشورهای خارجی به فکر حفظ جان منتقدان اسلام و حکومت نکبت نیست و اگر آن ها لحظه ای از جان خود غافل شوند، کارد و گلوله ی حکومت به ناگهان بر تن و جان شان فرود خواهد آمد.
سلمان رشدی، با طبع آرام و شوخ طبع اش، موضوع را ساده گرفت و این بلا بر سر ش نازل شد که امیدوارم از ضربات چاقو جان سالم به در برد. او فراموش کرد که همراه با مسائل مثلا اعتقادی، و کشتن به خاطر فتوای خمینی جانی و سب نبی، عامل مهم تری نیز در کار است و آن چهار میلیون دلاری ست که آخوندها برای سر سلمان رشدی تعیین کرده اند.
امیدوارم ضربات چاقو بر پیکر این نویسنده ی شجاع کارگر نیفتد و او هر چه سریع تر تندرستی خود را باز یابد.