این جمله از زبان هر کس که باشد واقعیت نابی را در خود نهفته دارد. گوشها و درک و عقل شنونده باید بکار گرفته شوند تا وی بتواند از پند و اندرز گوینده نهایت استفاده را ببرد. بعبارتی دیگر میتوان بدینگونه فهمید که بیا و گوش کن... و قبل از اینکه تجربه دیگران شوی از تجربیات آنان سود ببر. به باور نگارنده در حوزه حل معضلات اجتماعی اینگونه اطلاع رسانی بسیار مفید و راهگشا بوده و برای
بسیاری از مردمان که عقلشان فقط در نگاه به شخصیت و اعمال و ظاهر گوینده نیست، مانند یک مکتب آموزنده علمی... عمل میکند. در حوزههای ادبی و فرهنگی و هنرهای تجسمی و یا بطور کلی هنرهای هفتگانه نیز شاید بتوان در نهایت به همین نتیجه گیری رسید.
از زمانهای بسیار دور شاعران و نویسندگان و هنرمندان اغلب در خدمت شاهان و حاکمان و درباریان بودهاند و برایشان مدیحه سرایی کرده و یا نقاشی و دیگر هنرهایشان را در قبال امنیت و گرفتن مال در اختیار آنان قرار دادهاند. بعنوان مثال اگر قرار بر این باشد که هنر شاعری و هنر نقاشی را ما به عقاید و رفتار شاعران ونقاشان آنها مرتبط بدانیم و ارزش گذاری کنیم، پس نباید حماسه سرای ایران زمین "فردوسی" را بزرگ بداریم، زیرا که او در مقابل اشعار حماسی خود از سلطان محمود غزنوی توقع سکههای بیشمار طلا داشته است و یا غزلیات حافظ را نخوانیم، زیرا که حافظ شیرازی در مدح حاکمان مستبد زمان خویش هم غزل سرایی کرده و از آنان صله گرفته و در مجلسشان به عیش و نوش مشغول بوده است. استاد بهزاد، نگارگر معروف قرن پانزدهم میلادی و مبتکر نگارستان را ارج ننهیم چونکه وی تحت حمایت سلسلههای خونریز تیموری و صفوی و در خدمت دربار آنان بوده است...؟
به باور نگارنده هنر و خالق هنر بشکلی در هم تنیده هستند ولی میتوان هم زندگی خصوصی و رفتار و تفکر متضاد با هنر خلق شده هنرمند را هم جدا از وی سنجید.
هنر در ذات خود ابتدا به خویشتن خویش متعهد است یعنی به کامل بودن فرم و محتوای هنر ارائه داده شده و البته تاثیر آن بر مخاطب.
امروزه درحوزه هنرهای هفتگانه نیز بشکلی درب بر همین پاشنه میچرخد.
من دیگر از اشعار نیما یوشیج و ملک الشعرای بهار خوشم نمیآید چرا که وی با همسرش رفتار درستی نداشته است و دیگری بخاطر خواب قیلوله با فرزندانش بد رفتاری میکرده و... از فلان بازیگر هنرمند با وجود بردن جوایز بین المللی متنفرم زیرا که فلان کار غیر اخلاقی را کرده و از فلان نقاش معروف هم بیزارم چونکه دارای فساد مالی و اخلاقیست الا آخر.... و متاسفانه از امیر هوشنگ ابتهاج هم دیگر خوشم نمیآید زیرا که وی با توجه به تودهای بودن خالق برنامه گلها در رادیو بوده و در آنزمان خوب ولی متضاد با افکارش زندگی میکرده است.
در سطح جهانی هم تنفر من گذشته از هالیوود فاسد، از آثار پیکاسو و سالوادور دالی هم بدلیل روابط بد خصوصیشان قابل پنهان کردن نیست و بویژه از ون گوگ که خودزنی هم کرده بوده است، بسیار بیزارم.
اگر ما هنرمند را بعنوان یک فرد که در داخل جامعه زندگی میکند و مانند دیگران همراه با خصوصیات فردی و تاثیر پذیری تربیتی و اجتماعی و معرفتیش در نظر بگیرییم، زیاده از حد هم از وی بخاطر رفتار متضادش تعجب نخواهیم کرد.