رائفی‌پور در سخنرانی‌هایش به "آمادگی شهروندان جامعه اسلامی در زمان ظهور" تأکید فراوانی دارد. او در مؤسسه مصاف و وب‌سایت جنبش مصاف نیز بارها به این مسأله پرداخته است. یکی از دلایل معروفیتش بین چهره‌های رادیکال حکومت نیز حرف‌هایش درباره تربیت نیروی انسانی برای خدمت در زمان ظهور است.

دقیقاً مشخص نیست بودجه مدرسه جدید او از کجا تأمین می‌شود. چندی پیش در صفحه اینستاگرام رائفی‌پور فیلمی منتشر شد که در آن، او از مردم می‌خواهد برای تأمین هزینه‌های مورد نیاز مدرسه کمک کنند. گویا مدرسه مصاف قرار است مدرسه‌ای غیردولتی و خصوصی باشد اما هنوز اطلاعات مشخص و رسمی‌ای در این باره وجود ندارد.

یکی از توضیحات خود رائفی‌پور درباره ضرورت ساخته شدن مدرسه مصاف را ببینید:

شایسته‌سالاری «دینی» در جمهوری اسلامی

شایسته‌سالاری به شیوه‌ای از حکومت یا مدیریت گفته می‌شود که در آن دست‌اندرکاران بر پایه توانایی و شایستگی‌شان برگزیده شوند. مايكل يانگ، جامعه‌شناس بريتانيايی، در تعريف شايسته‌سالاری می‌نويسد شايسته‌سالاری «سيستمی است كه رهبری به واسطه نخبگان را مهيا می‌سازد» و نقش‌های اجتماعی به افراد بر اساس توانايی آنها، بدون لحاظ هر مزيت ديگری واگذار می‌شود.

اما حاکمان جمهوری اسلامی بر این باورند که شایسته‌سالاری در اصل یک سنت الهی است و خداوند نیز افراد شایسته را برای هدایت مردم به پیامبری برگزیده است. آنها می‌گویند در جامعه اسلامی نظام ارزشی اسلام و قرآن بیشترین اهمیت را دارد و آنها هم بر اساس این ارزش‌ها لیاقت را تشخیص می‌دهند.

حاکمان جمهوری اسلامی از روزهای نخست پس از انقلاب، هدف خود را گسترش هرچه بیشتر دین در جامعه قرار دادند. اسلامی کردن دانشگاه‌ها و تبدیل فضای دانشگاهی به محیطی برای بسط گفتمان حاکم، یکی از اولویت‌های مهم این نظام بود. حاکمان جمهوری اسلامی نگرانند که دین نقش اساسی را نداشته باشد و نیروهای متخصص غیرمذهبی برای منافع آنها ضررآفرین باشند.

به همین دلیل جمهوری اسلامی از ابتدا تربیت ایدئولوژیک را یکی از اهداف اساسی خود قرار داد. با گسترده شدن رسانه در دنیای مدرن، حاکمیت نیاز به تربیت ایدئولوژیک نسل جوان را بیش از پیش مهم شمرد. افزودن واحدهای درسی اسلامی به دروس دانشگاهی، ایجاد رشته‌های تحصیلی مرتبط با گفتمان اسلام و افزایش تعداد روحانیون در سطوح آموزشی کشور از نمونه‌های بارز تلاش‌های «نظام» در این راستاست.

تصمیم حاکمیت برای تربیت ایدئولوژیک از سطوح اولیه تحصیلی نشان از آن دارد که ممارست حکومت بر تربیت نسلی که مطابق با ارزش‌های جمهوری اسلامی رفتار کند ناکام باقی مانده است. تأسیس مدارسی مانند مدرسه مصاف یکی از تازه‌ترین نشانه‌های اجرایی شدن این رویه است.

نظر بر آن است که در نظام مبتنی بر شایسته‌سالاری، امکانات و موقعیت‌ها به صورت برابر در دسترس همگان قرار گیرد. دینی‌سازی مدارس و به‌طور کل مراکز علمی یکی از موانع جدی امکان بروز شایسته‌سالاری در ایران است. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی با نادیده گرفتن خواست صریح مردم مبنی بر رد سنجش شایستگی افراد بر اساس ارزش‌های دینی، استراتژی از پیش شکست خورده‌ای را انتخاب کرده است و مانند قبل برای تربیت حاکمانی بدون مشروعیت، به صرف بودجه‌های هنگفت و میلیاردی ادامه می‌دهد.

مصاف پس از ۲۰۳۰

تأسیس مدرسه‌ای همچون مصاف پس از آن رخ می‌دهد که جمهوری اسلامی بنا به توصیه رهبرش سند ۲۰۳۰ یونسکو در راستای برابری و آزادی در آموزش را کنار گذاشت.

در سند ۲۰۳۰ یونسکو از مسائلی مانند ایجاد امکانات آموزشی برابر برای همه کودکان و جوانان و به‌ویژه رفع تبعیض جنسیتی و آموزش زبان مادری سخن رفته و ۱۹۲ کشور عضو سازمان ملل موظف شده‌اند برای شهروندانشان فارغ از جنسیت و قومیت و سن و سال، امکانات برابر تحصیلی با کیفیت بالا فراهم کنند.

این سند در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۵ در نیویورک به تصویب کشورهای عضو یونسکو رسید و دولت ایران هم آن را به‌طور مشروط پذیرفت. در شهریور ۱۳۹۵ بر اساس مصوبه هیأت وزیران «کارگروه ملی آموزش ۲۰۳۰» برای به اجرا درآمدن سند یونسکو تشکیل شد اما شهریور ۱۴۰۰ ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبه «لغو اجرای سند ۲۰۳۰» را که چندین سال بر زمین مانده بود، برای اجرا به دستگاه‌های مربوط ابلاغ کرد.

حالا حکومت جمهوری اسلامی که تحقق اهداف یونسکو در آموزش را استعماری می‌خواند، از اینکه کسی مثل رائفی‌پور مدرسه بسازد استقبال می‌کند؛ کسی که خود را استاد فراماسون‌شناسی، کارشناس دشمن‌یابی، ژنرال جنگ نرم، نظریه‌پرداز توطئه، متخصص وقایع آخرالزمان و ... می‌داند و تخصص پیدا کردن ردپای دشمن در مربع‌ها و مثلث‌های موجود در تصاویر را دارد.

حالا چنین ذهنیتی می‌خواهد شایستگان نظام جمهوری اسلامی را در مدرسه‌ای جدید تربیت کند.