ویژه خبرنامه گویا
آها.... ی آزادی / این روزها بدون تو تعزیر می شویم / فواره رها شده مصداق سعی ماست / پا می شویم و باز زمینگیر می شویم /قد راست می کنیم برای صعود و باز/ از ارتفاع خویش سرازیر می شویم /امروز عقده دلمان باز می شود / فردا دوباره بغض گلوگیر می شوی....
بی شک اگر امروزگلیم ایرانیان را این چنین با اشک و خون می شویند، همه از قصاوت و بی رحمی و ایضا بی لیاقتی گروهی دین فروش در کسوت روحانی در اداره امور کشور است که عرصه را بر احاد ملت ایران تنگ کرده است .
جملهای از شادروان سعید نفیسی مشهور است که می گویند گاه و بیگاه آن را بر زبان می آورد و می گفت: انسان فانی است مخصوصا در ایران.
پی بردن به معنای این جمله منتسب به شادروان سعید نفیسی وقتی میسر می شود که نگاهی به اوضاع کنونی کشورمان داشته باشیم. از جمله عواملی که می تواند دلیلی بر فانی بودن ایرانی ها نسبت به دیگر مردم جهان باشد، داشتن غیرت ملی و یا حس وطن پرستی است که از دیر باز بلای جان ایرانیان بوده است. کافی است نگاهی به تاریخ جنبش های آزادی بخش مردم این کهنه دیار بیاندازید؛ از جنبش سربداران گرفته تا صد ها جنبش آزادیخواهی دیگر که در فانی بودن ایرانیان نقش بسزایی دارند،چرا که در این سرزمین اهورایی همواره کسانی بر این آب و خاک حکم رانده اند که ابتدا با چهره ای مقدس و بصورت مرشد کامل بر گرده ملت نشستند ـ مانند شاه اسماعیل صفوی با آن مریدان از جان گذشته ای که به فرمان مرشد خود آدمیزاد را هم می خوردند ـ ولی روزی که بساطشان برچیده شد ـ همانند شاه عباس که وقتی میمیرد به نام او هفت تابوت از هفت دروازه شهر خارج میکنند تا مبادا مردم بدانند استخوانش در کجا دفن است تا آن را بیرون کشند و بسوزانند و یا همچون پادشاهانی چون شاه سلطان حسین صفوی که عاقبت چهار برده پابرهنه او را به همراه ۳۳ بچه سادات صفوی در کاخش یک جا سر می برند ،این حاکمان همه در ابتدا مورد قبول وثوق ایرانیان بودند اما پس از ظلم و جوری که بر ملت روا داشتند، نقاب از چهره بر داشتند و در هیبت یک دیکتاتور ظاهر شدند و این دور تسلسل همواره در تاریخ این سرزمین وجود داشته است. از این رو همواره تنور جنبش های آزادیخواهی در این آب و خاک، داغ بوده و ما برای برچیدن بساط ظلمی که به دست خود فراهم ساخته بودیم، برای سرنگونیشان قیام کرده ایم و جان ها بر سر اینکار گذاشتیم، تا که امروز از زمره ملت هایی هستیم که در تاریخ جنبش های آزادیخواهی در صدر اولین مردمان آزادیخواه جهان قرار داریم.
اما امروزاین خصلت شوریدن بر ظلم در کشورمان به گونه ای در آمده که دیگر کمتر کسی برای تغییرنظام در فکر مبارزه مسلحانه است چرا که شرایط امروز جهان بر مداری قرار گرفته است که همه ی جهان چشم در خانه یکدیگر دارند تا به نشانه ای ازملتی تحت ستم، به یاری آن بشتابند و در شرایط امروز ، جامعه ایران، افزایش تشکل های غیر مسلحانه زیر زمینی،از جمله نشانه هایی است که جهانیان آن را به درستی به مثابه استمداد طلبیدن مردم تحت ستم ایران فرض گرفته اند.
ایجاد تشکل های زیر زمینی از قبیل موسیقی زیرزمینی، فیلمسازی زیرزمینی و حتی عرفانهای زیرزمینی،همه حکایت از نوعی مبارزه با نظامی داشت که هرگز خطر اینگونه مخالفت های مدنی را جدی نمی گرفت؛ اما آنچه امروز خواب حاکمیت را آشفته ساخته، علاوه بر اعتراضات خیابانی مردم در سراسر کشور، سر براوردن همان تشکل های غیر مسلحانه زیر زمینی در همه زمینه هاست که نمونه بارز آن بازداشت جوانی است( شروین حاجی پور)اهل موسیقی که در خانه خود سرود ازادی می سراید و از طریق فضای مجازی در همدردی با ملت بی دفاع خود می خواند و حالا سرودش جهانی می شود و همه با او همخوانی میکنند .
بی شک در هر جامعه ای درفرایند تحولات سیاسی و اجتماعی، افراد مورد وثوق جامعه درهمه قلمروها از فرهنگ و هنرتا سیاست و ورزش، تاثیر گذار هستند. محبوبیت، شهرت و تأثیرگذاری این گروه از نخبگان و افراد مورد اعتماد مردم، همواره باعث گردیده تا در بزنگاه های مهم و ملتهب، افکار عمومی به سوی آنها جلب شود. اما نکته مهم این است که نقش آفرینی این گروه در کشمکش های اجتماعی، و سیاسی دو جنبه متضاد و متناقض دارد. این جماعت مشهور و دارای پایگاه اجتماعی در عین حال که می توانند با حریت خود زمینه ساز بیداری جامعه باشند، قابلیت استفاده ابزاری از سوی قدرت پرستان را هم دارند که در چنین حالتی از موثر ترین پشتوانه، یعنی حمایت مردم دورمی شوند. به دیگر سخن مرز بین این نخبگان، خاصه هنرمندان متعهد و مردمی با افراد دیگرازهمین قشر، ولی وابسته به قدرت، درهمین لغزشی است که گاه با رغبت ورضایت پیش می آید و گاه لاجرم و بالاجبار از سوی دستگاه حاکم براین قشر از جامعه تحمیل می شود.
از همین روست که در تاریخ این کهنه دیار، هزاران نخبه درزمینه های هنر و فرهنگ و سیاست و حتی ورزش وجود داشته اما از خیل این همه نخبه نام آور و نامی، تنها تعداد اندکی صرف نظر از تبحر در خلق آثار منحصر بفرد، در یاد و خاطره مردم باقی ماند. یک نمونه بارز آن جهان پهلوان تختی است که در عرصه ورزش این آب و خاک صد هاتن پهلوان و زورمند ترو ایضا مدال آورتر از او وجود داشت و حتا مورد احترام مردم هم بودند اما تنها یک جهان پهلوان تختی می شناسیم که سنگ محک پهلوانی در نزد مرد است، و یا در عرصه ادبیات با وجود صد ها کتاب تاریخی و حماسی، یک شاهنامه را بعنوان سند هویت ایرانی بودنمان قبول داریم و ایضا همینطور درعرصه مطبوعات یک "صور اسرافیل "، الگوی اطلاع رسانی می شود. اما امروز در جنبش همه گیر مردم ایران نشانه هایی از وجود برگزیدگان و قهرمانانی از صنوف مختلف چون صنف هنرمندان و ورزشکاران دیده می شود که می توان آنها را به مثابه رهبران این جنبش دانست ، قهرمانانی چون "شروین" ها و "کریمی ها " دایی" ها "حامد اسماعیلیون "و"فریما فرجامی" ها و ده ها هنرمند و ورزشکار و کارگر و ...که بی آنکه بخواهند از سوی مردم بی دفاغ جان به لب رسیده ایران در قد و قواره یک لیدر و رهبر درخشیده اند و مورد وثوق مردم هستند از این رو است که به ضرس قاطع می توان گفت که جنبش سرنوشت ساز امروز ملت ایران بدون رهبرو لیدر نیست و با همین قهرمانان خود چشم به قله ازادی دارد
هر دو پای حسین رونقی را شکستند
رژیم مذهبی-تروریستی ایران فرو می پاشد! علی کشتگر