جمهوری اسلامی تلاش دارد تا با ساختن روایتهای جعلی، مسیر مبارزه مردم و اخبار سرکوب و کشتار آنها را تحریف کند
ایندیپندنت فارسی - معترضان در ایران فریاد میزنند خیزش مردم دیگر اعتراض نیست، بلکه انقلاب است. انقلابی که ۳۰ روز نخست آن تلاشی بیوقفه برای محقق شدن مطالبه بازپس گرفتن «سبک زندگی»، «آزادی» و «سرنگونی نظام» بوده و به طولانی و مستمرترین مبارزه اقشار مختلف جامعه ایران با استبداد «ولایت مطلقه فقیه» در تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
خیزش مردمی ایران که در اعتراض به قتل مهسا ایمنی و با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد، با وجود کشته شدن بیش از ۲۲۴ نفر و چند هزار شهروند مجروح، آسیبدیده و زندانی، به مقاومتی الهامبخش در جهان مقابل یک حکومت دینی مرتجع تبدیل شده است.
در این میان مشابه دیگر اعتراضها در تاریخ جمهوری اسلامی، نظام تلاش دارد تا با ساختن روایتهای جعلی، مسیر مبارزه مردم و اخبار سرکوب و کشتار آنها را تحریف کند.
مهسا امینی؛ اسم رمز انقلاب
بخشی از تحریف حوادث روزهای خیزش مردمی در ایران مربوط به قتل شهروندان، بهخصوص کودکان و نوجوانان است. جدال اثبات قتلها از سوی جامعه و خانواده کشتهشدگان، برابر روایت مرگ طبیعی و خودکشی آنها از روز نخست خیزش آغاز شد.
گشت ارشاد تهران ۲۲ شهریورماه مهسا امینی، دختر سقزی را که همراه برادرش از مترو پیاده شده بودند دستگیر کرد. او چند ساعت بعد از مرکز امنیت اخلاقی واقع در خیابان وزرا به بیمارستان منتقل شد و روز ۲۵ شهریور خبر کشته شدنش اعلام شد.
مسئولان انتظامی و امنیتی، دلیل مرگ مهسا امینی را سکته قلبی و مغزی عنوان کردند، اما شواهد و اسناد منتشرشده نشان داد، او به دلیل ضربه وارد شده به سرش کشته شده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
انتشار عکسهای رادیولوژی از سر مهسا اثبات کردند که ضربه به ناحیه جمجمه وارد شده است، اما همین عکسها دستاویز جمهوری اسلامی بر ساختن روایتی دیگر شدند. مقامهای رسمی ادعا کردند سابقه جراحی در ناحیه سر و بیماریهای زمینهای دلیل مرگ مهسا است. پزشکی قانونی نیز با تایید این موضوع، مرگ بر اثر وارد شدن هرگونه ضربه به سر را منتفی دانست.
اما روایت شاهدان حاکی از آن بود که در حین انتقال مهسا به مقر پلیس امنیت اخلاقی، ضرباتی به سر او به دلیل خشونت ماموران وارد شده است. بهاینترتیب درحالیکه جمهوری اسلامی مرگ مهسا را ناچیز شمرد، جامعه ایران به خیابان آمد و نام مهسا بدل به اسم رمز یک انقلاب شد.
تبدیل کشته شدن به خودکشی در روایت نظام
در همان روزهای نخست اعتراضها، نیروهای سرکوب با خشونت برابر مردم قرار گرفتند. شب ۲۸ شهریور اخبار کشتهشدگان خیزش مردمی منتشر شد.
به روایت نهادهای حقوق بشری، محسن محمدی در دیواندره، رضا لطفی در دهگلان، فردین بختیاری در سنندج تنها تعدادی از کشتهشدگان شب اول اعتراضها بودند.
روز ۲۹ شهریور با افزایش تعداد کشتهشدگان، بهخصوص نوجوانان که محور اصلی اعتراضها در خیابان بودند، جعل روایت، انتشار اعترافهای اجباری و مربوط دانستن معترضان به ضد انقلاب، دشمن و اغتشاشگر خواندن آنها از سوی رسانههای جمهوری اسلامی و مقامهای ارشد نظام آغاز شد.
نیکا شاکرمی روز ۲۹ شهریور ناپدید شد. خاله او در شبکههای مجازی خواستار دریافت اطلاعاتی از او شد. پیکر نیکا که یک هفته تا ۱۷ سالگی او باقی مانده بود، ۱۰ روز بعد در پزشکی قانونی کهریزک، به خانوادهاش تحویل داده شد.
با شوک واردشده به جامعه پس از انتشار خبر کشته شدن نیکا، جمهوری اسلامی بلافاصله روایتی نامعتبر همراه با گرفتن اعتراف از خانواده و نزدیکان را به میان کشید.
رسانه تسنیم، نزدیک به سپاه پاسداران اینطور حکایت کرد که نیکا شب ۳۰ شهریورماه با وارد شدن به خانهای نیمه ساخته و بر اثر سقوط از پشتبام کشته شده است و تلویحا گفته شد او خودکشی کرده است. اما نزدیکان نیکا اعلام کردند او شب ۲۹ شهریور در اعتراضهای بلوار کشاورز به دلیل ضرباتی که به سرش وارد شده، کشته شده است. در ادامه خاله و دایی نیکا به دلیل پیگری مسئله قتل او و در جریان ربوده شدن پیکرش در غسالخانه آرامستان خرمآباد بازداشت شدند.
مادر نیکا هم با رد انتساب تصاویر دوربین مدار بستهای که صداوسیما منتشر کرده بود، اعلام کرد به گفته پزشکی قانونی پیکر نیکا شب ۲۹ شهریور تحویل شده است و هیچ نشانهای از شکستگیهای متعددی که حکومت در گزارش خود منتشر کرده است در بدن نیکا مشاهده نشده و او تنها از ناحیه سر دچار شکستگی شدید بوده است.
آنچه در ماجرای نیکا روایت خانواده را تقویت کرد این مسئله بود که خاله این نوجوان با وجود حضور در روایت صداوسیما و پذیرش سقوط نیکا از پشتبام، به محض آزادی در صفحه اینستاگرامش داستان حکومت را رد کرد و بر کشته شدن خواهرزادهاش در شب ۲۹ شهریور و در اعتراضهای خیابانی تاکید کرد.
سارینا، بهنام، محمدحسن و نیما، قربانیان دیگر جعل روایت
با افزایش دامنه اعتراضها و اعلام نام کشتهشدگان جدید، روایتهای جمهوری اسلامی نیز از دلایل کشته شدن شهروندان بهخصوص نوجوانان تنوع بیشتری پیدا کرد.
سارینا اسماعیلزاده، دختر ۱۶ ساله، دیگر قربانی نوجوانی بود که ۳۰ شهریور در کرج کشته شد. حکومت ابتدا به خانواده سارینا اعلام کرد او را افراد وابسته به مجاهدین خلق با گلوله کشتهاند، اما پس از چند روز روایت با تغییری عجیب به خودکشی سارینا به شیوه نیکا یعنی سقوط از بلندی تغییر کرد.
شخصی که در برنامه اعتراف تلویزیونی مادر سارینا معرفی شد، با اعلام سابقه افسردگی دخترش خودکشی او را تایید کرد، اما این صحبتها برای جامعه بر اساس سابقه اعتراف اجباری گرفتن از خانواده کشتهشدگان باورپذیر نبود. همانطور که صحبتهای پدر حدیث نجفی از دیگر کشتهشدگان اعتراضها را بعدتر مادر و خواهر او رد کردند و گفتند از سر اجبار و با تهدید بیان شده است.
بهنام لایقپور، دیگر کشته شده خیزشهای مردمی است که شرط تحویل پیکرش به خانواده، امضای فرم مرگ بر اثر سکته قلبی یا تصادف اعلام شد. درحالیکه به گفته نزدیکان این خانواده، نشانههای شلیک گلوله در بدن او مشهود بود، ادعایی که حکومت آن را رد میکند.
محمدحسن ترکمان نیز که ۳۰ شهریور در بابل کشته شد از دیگر مواردی است که حکومت حاضر به پذیرش مسئولیت قتل او نیست. به گفته خانواده ترکمان با وجود آنکه پزشکی قانونی علت مرگ را آسیب اصابت گلوله به نواحی سینه و ریه اعلام کرده است، حکومت در مراحل شستوشو و تحویل در غسالخانه مانع آن شد که خانواده پیکر او را مشاهده کنند. جمهوری اسلامی اعلام کرد محمدحسن به مرگ طبیعی جان باخته است.
نیما شفقدوست، نوجوان ۱۶ ساله متولد و ساکن ارومیه نیز از دیگر کشتهشدگانی است که روایت مرگ او از سوی جمهوری اسلامی مورد پذیرش جامعه قرار نگرفته است، درحالیکه دوستان نیما و خانواده او تاکید کردند که پس از اصابت گلوله به بدنش برای مداوا به خانه منتقل شده است و سپس نیروهای امنیتی او را در خانه بازداشت کردهاند و با خود بردهاند و چند روز بعد خبر مرگ این نوجوان را اعلام کردهاند. مقامهای انتظامی و قضایی مدعی شدند یک سگ نیما را چند روز پیش از کشته شدن گاز گرفته و به دلیل جراحات و عفونت ناشی از آن جان باخته است.
اسرا پناهی؛ قربانی نمادین جعل روایت از سوی جمهوری اسلامی
اما آنچه بار دیگر مسئله جعل روایت کشته شدن معترضان از سوی نظام را پررنگ کرد، جان باختن دختر نوجوان اردبیلی، اسرا پناهی بود.
طبق گزارش منتشرشده از سوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان، اسرا طی حمله نیروهای سرکوب به مدرسه شاهد اردبیل به دلیل اعتراض دانشآموزان به خواندن سرود «سلام فرمانده» به همراه تعدادی دیگر مورد ضرب و شتم قرار گرفته و در اثر خونریزی داخلی در بیمارستان جان باخته است.
اما مسئولان سیاسی و امنیتی با رد این مسئله ابتدا مدعی شدند اسرا در اثر نقص مادرزادی و مشکل قلبی جان باخته است و سپس ادعا کردند او با قرص برنج خودکشی کرده است.
آنچه روایت مرگ اسرا از سوی نظام را زیر سوال برد، ورود علی دایی، فوتبالیست سرشناس ایرانی به ماجرا و تایید کشته شدن دانشآموز اردبیلی بود. او پسازآنکه از سوی بعضی رسانههای نزدیک به سپاه و نماینده اردبیل متهم به دروغگویی شد، گفت: «من اخبار شهرم را به دقت دنبال کردهام و اگر مطمئن نبودم چنین حرفی نمیزدم.»
صحبت عموی اسرا در تلویزیون و تایید نقص مادرزادی و سپس طرح ماجرای طلاق و اعدام پدر این دانشآموز، دستمایه اصلی روایت جمهوری اسلامی در مورد خودکشی او بود.
جمعه سیاه زاهدان؛ جعل حقیقت به روش جنایتکار
جمعه سیاه زاهدان یکی دیگر از تحریفهای جنایت از سوی نظام است. در جمعه سیاه به گفته رسانهها و منابع محلی ۹۱ نفر، ازجمله چندین کودک در اثر اصابت گلوله جان باختند، اما رسانههای رسمی جمهوری اسلامی تنها کشته شدن ۱۹ نفر را تایید کردند.
برگ حکایتسازی جمهوری اسلامی در مورد کشتارها، حضور ضدانقلاب و تجزیهطلبان در جمع مردم زاهدان بود که با انتشار تصاویر روز حادثه و در نهایت رد این مطلب از سوی مقامهای مذهبی اهل سنت در سیستان و بلوچستان کنار گذاشته شد.
طبق گزارش نهادهای حقوق بشری دستکم ۳۰ کودک با اسامی زیر در خیزش اخیر مردمی ایران کشته شدهاند؛
زکریا خیال، پیرانشهر، ۱۶ ساله،
امین معرفت (معروفی)، اشنویه، ۱۶ ساله
امیرعلی فولادی، اسلامآباد غرب، ۱۶ ساله
سیدمهدی موسوی، زنجان، ۱۵ ساله
پارسا رضادوست، ۱۷ ساله
سارینا اسماعیلزاده، ۱۶ ساله
سیاوش محمودی، ۱۶ ساله
محمد زمانی، ۱۶ ساله
احسان علیبازی، ۱۶ ساله
نیکا شاکرمی، ۱۷ ساله
امیرمهدی فرخی پور، ۱۷ ساله
امیرحسین بساطی، ۱۵ ساله
نیما شفیق دوست، ۱۶ ساله
محمدجواد زاهدی، ۱۶ ساله
سامر هاشمزهی، ۱۶ ساله
سدیسکشانی، ۱۴ ساله
جواد پوشه فرزند احمد ۱۱ ساله،
جابر شیروزهی فرزند احمد، ۱۲ ساله
امید صفرزهی، ۱۷ ساله
میرشکار (نام نامشخص /کودک ۲ ساله)
محمد رخشانی، ۱۲ ساله
یاسر شاهوزهی، ۱۶ ساله
پویا (علی) احمدپور پسیخانی، ۱۷ ساله
ابوالفضل آدینه، ۱۶ ساله
علی براهویی، ۱۲ ساله
دانیال شه بخش، ۱۱ ساله
امید سارانی، ۱۳ ساله
محمد اقبال نائبزهی، ۱۶ ساله
محمدامین گمشادزهی، ۱۷ ساله
اسرا پناهی، ۱۵ ساله
حربههای روایت سازی جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی در یک ماه گذشته تلاش کرده است در مورد جوانکُشی و نوجوانکشیهای اخیر با چند حربه ماجرا را به شکل دیگری تعریف کند؛ نخست ربودن پیکر کشتهشدگان، سپس تحت فشار قرار دادن خانوادهها برای سکوت کردن و در ادامه گرفتن اعتراف اجباری تلویزیونی از نزدیکان کشتهشدگان در برنامههای صداوسیمای نظام.
البته شیوه روایتسازی جمهوری اسلامی در خیزش مردمی اخیر جدید نیست، همانطور که سال ۸۸ نظام قتل ندا آقا سلطان را بر اساس روایت خود به نیروهای ناشناس و معاند نسبت داد. نظام به نظر این بار دست تقدیر را به مدد گرفته است و تلاش دارد خودکشی، بیماریهای زمینهای، تصادف، دشمن و گازگرفتگی حیوانات را مقصر کشته شدن جوانانی که در خیاباناند، اعلام کند.
اما روایتهای حکومت اسلامی برای جامعه با در نظر گرفتن شواهد و مستندات نه تنها باورپذیر نیست، بلکه به طعنه این جمله را در مورد آن تکرار میکنند: «این روزها معترضان به جمهوری اسلامی کف خیابان درحالیکه باتوم به سرشان اصابت میکند و گلوله بر بدنشان مینشیند، همه در حال خودکشیاند. »