انتقام مفهومی بسیار قدیمی در تاریخ چند هزار ساله ایران دارد. در داستانهای شاهنامه بارها، انتقام تنها هدف و دوای درد بسیاری از قهرمانان و شخصیتها معرفی میشود. در انقلاب ۵۷ نیز بسیاری از گروهای سیاسی به خصوص باورمندان به مارکسیسم اقدامات قاضیان شرع در اعدامها میپسندیدند.
در جریان جنبش مهسا، که در واقع شروع رسمی انقلاب سوم بعد از انقلاب مشروطه و بهمن ۵۷ است، بحث درباره چگونگی مواجهه با وابستگان به استبداد حاکم در جامعه طرح شده است. بسیاری تیرچراغ برق را به عنوان راهکار معرفی میکنند و بسیاری دیگر نیز با توجه به تجربه انقلاب ۵۷، دادگاههای عادلانه میکنوس و حمید نوری، آرزوی محاکمه عادلانه جنایتکاران رژیم را دارند.
این سوال بسیار اساسی است زیرا در واقع انتخابی است میان باقی ماندن در دایره خشونتی که به صورت مداوم در تاریخ سیاسی ایران در طی قرون تکرار میشود و یا حرکت به سوی استقرار سیستمی مدافع حقوق که آزادی و کرامت انسان ایرانی را تضمین میکند.
این قلم از آنجا که معتقد به ایجاد سیستم دموکراتیک و حقوند است با انتقام به دلایل زیر مخالف است:
۱. هیچ انتقامی پاسخگوی شدت درد و زخمی که این جنایتکاران به روح و روان ما زدند نیست. آنها عزیزان ما را کشتهاند، ما را به زندان افکندهاند، شکنجه کردهاند، از کار بی کار کرده و فقیرمان کردهاند، وطنمان را نابود کردهاند، عمرمان را تلف کردهاند، عزت نفسمان را شکستهاند و بسیاری دردهای دیگر... چه انتقامی میتواند این همه درد را مرحم باشد؟ هیچ... چه انتقامی میتواند به اندازهی دردی که آنها به مدت ۴۰ سال بر همه ما وارد کردهاند، جسم و روح آنها را زخمی کند؟
۲. با انتقام ما شبیه امروز آنها میشویم. اجرای خشونت متقابل حتی در برابر بدترین افراد، به ایجاد سیستمی منجر خواهد شد که خشونت را مباح و جایز میداند. این سیستم در مسیر رشد خود خشونت را هر روز به میزان بیشتری استفاده خواهد کرد تا آنجا که روزی فرا میرسد که میبینیم، خشونت و انتقام دامن بسیاری از آزادی خواهان بی بهره از قدرت را هم گرفته است. این همان نکتهای است که مرحوم بنی صدر در مخالفت با اعدامهای پس از انقلاب ۵۷ بیان کرد.
۳. هدف اساسی جنبشهای متعدد ایرانیها از انقلاب مشروطه در ۱۹۰۵ تا کنون، ایجاد سیستم دموکراتیک بوده است نه به قدرت رساندن این یا آن فرد. در اصل، ما نیاز داریم تا سیستم جمهوری اسلامی را سرنگون کرده و یک سیستم دموکراتیک که در آن کرامت و حقوق انسان و حقوق طبیعت در مصدر قرار میگیرد را پی بریزیم. در این سیستم حقوند، همهی انسانها بدون هیچ تبعیضی دارای حقوق ذاتی هستند که باید محترم شناخته شود. یکی از بزرگترین امتحانهایی که این سیستم باید از پس آن براید، رعایت حقوق متهمین و مجرمین حتی به جنایتهای بزرگ است. شکنجه و اعدام جنایتکارها سبب خواهد شد عدالت در دموکراسی که ما به دنبال آن هستیم نابود شود و در نهایت این ما هستیم که بازنده خواهیم شد! زیرا حقوق ذاتی انسان هستند و لذا جنایتکاران هم چون انسان هستند دارای حقوق هستند که باید رعایت شوند.
۴. تضمین استقرار عدالت و به رسمیت شناختن حقوق باعث خواهد شد که نیروهای سرکوبگری که هنوز دست به جنایت نزدهاند و پیروان ساده استبداد، به اکثریت مردم اعتماد کرده و از بدنه استبداد جدا شوند. حتی با تضمین دادن لغو اعدام و شکنجه در سیستم حقوندی که ما به دنبال آن هستیم، بسیاری از جنایتکاران دست از مقاومت تا آخرین لحظه برداشته و خود را تسلیم خواهند کرد.
۵. اما آنچه در حقیقت تا اندازه ایی دردهای پرشمار ما را آرام خواهد کرد، دانستن حقیقت است. اینکه از کسانی که مرتکب جنایت شدهاند و در سرکوب ۴۰ ساله نقش داشتهاند، بخواهی تا در برابر مردم، پاسخ بدهند که چگونه و چرا به جنایات دست زدهاند. از سوی دیگر، وقتی چنین افرادی، قدرت را از دست میدهند، شخصیت حقیر، ترسو و ضعیف خود را به صورت عریان در برابر چشمان همگان قرار میدهند. زیرا اگر کسی دارای عقده حقارت و ضعف شخصیت نباشد نیاز به اعمال زور و خشونت برای اثبات خویش ندارد. این مسئله سبب میشود، پیروان چشم و گوش بسته مستبدان دینی باز شده و آنها را از مقاومت در برابر تثبیت آزادیها منصرف کند.
۶. یکی از مهمترین مسائلی که در محاکمه عادلانه سران جنایتکار رژیم حائض اهمیت است، اطلاعات و ناگفتههای آنها دربارهی رسواییهای آنها در سطح جهان است. ملت ایران و حتی جهانیان حق دارند درباره حقیقت اکتبرسورپرایز در ۱۹۸۰ که منجر به شکست کارتر و روی کار آمدن ریگانیسم شد بدانند، ما باید بدانیم که چه کسانی و چگونه در جریان جنگ با عراق از اسراییل سلاح میخریدند؟ چنین حقایقی، حتی درتضاد با جریانهای قدرت در سطح بین الملل قرار دارد لذا باید بسیار کوشید که سرویسهای اطلاعاتی خارجی افرادی نظیر کروبی، محسن رضایی، حسن روحانی، خامنه ایی را که در رسواییهای جهانی با امریکاییها، اسراییلیها و... نقش اساسی داشتهاند را برای مسکوت گذاشتن این فجایع از بین نبرند. این همان سرنوشتی بود که بسیاری معتقدند برای معمر قذافی و حتی صدام حسین پیش آمد. اطلاعاتی که این افراد میتوانند به ایرانیان و حتی جهانیان بدهند میتواند بسیار حیاتی باشد.
به این دلایل این قلم بر این گمان است که بسیار نیکوست که محاکمه عادلانه جنایتکاران را به یک خواست ملی تبدیل کنیم و رعایت حقوق بشر را تضمین کنیم، چرا که در آن صورت علاوه بر آنکه انقلاب از نظر جهانی مقبولیت بیشتری خواهد یافت، از نظر داخلی نیز تهدیدهای شمرده شده در بالا از بین خواهند رفت.