این روزها فدراسیون مافیایی فوتبال دولتی ایران حریفی پر قدرت تر از ولز، انگلستان و آمریکا در رقابت های جام جهانی ۲۰۲۲ دارد : گروههای حقوق بشری و کنشگران در داخل و خارج از ایران و بخش عظیمی از مردم ایران که در خانه جوانمردانه مشغول مبارزه اند.
در هفته های گذشته گفتگوها، مصاحبه ها، نامه نگاری ها و جمع آوری امضا ها برای حذف تیم دولتی ایران از رقابت هایش در جام جهانی قطر صورت گرفتهاست. اگر فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش و تیم ها با پولهای کثیف مافیای سپاه و شرکتهای دولتی توسط سرداران قاتل اداره نمی شد شاید این قدر مورد حمله قرار نمی گرفت و کانون توجهات برای حذف از چنین موقعیت پر افتخاری نبود.
شش هفته ای است که ایرانی ها از غرب و شرق و شمال و جنوب کشور مشغول مقابله با یک حریف قلدر هستند آنهم در یک بازی ناعادلانه که حریف پای بند هیچ قانون و قاعده ای نیست، رقیبی که تمام سرمایه های مالی و هجومی را دارد. با این حال در این شش هفته دروازه تیم قلدران مرتبا مورد حمله قرار گرفته و آشکارا در آینده ای نزدیک با یک اشتباه استراتژیک گل خواهد خورد.
حذف یک تیم ورزشی از رقابتی مثل جام جهانی بسیار کار دشواری است و تمهیداتی را می طلبد که در این سه هفته باقی مانده به نظر میرسد قابل اجرا نباشد. البته اگر فیفا تا بن دندان فاسد نبود و اگر میزبان یک کشور اروپایی بود شاید فرآیند درخواست حذف ایران در این مقطع چرخ و تابهای دیگری میخورد و کار سهل تر می شد اما فعلا این امر با واقعیات موجود تقریبا نا ممکن است.
فرض کنید که اصولا فوتبال در کثافت پول قاچاق سپاه و شرکت های دولتی غوطه ور نبود، به جای سرداران قاتل افراد با تجربه و فوتبالیست های سابق رییس باشگاهها بودند مثل هر جای متمدن در دنیا، وزیر و مدیران ورزش با سفارش رییس مجلس جابجا نمیشدند، زنها می توانستند به ورزشگاهها بروند، و سردمدار تشویق کنندگان به شکل ارگانیک تری انتخاب می شدند مثل ممد بوقی و نه لیدرهای حقوق بگیر از میان مداحان سابق. آیا آن زمان هم در میانه دود وآتش و عزاداری هر روزه برای کشته های اعتراضات که اخبار ایران گوش جهان را کر کرده است رفتن تیمملی به جام جهانی کار درستی بود؟
جواب کوتاه البته منفی است. اگر همه ی قضایا در ورزش ایران عادی بود چطور می شد که ورزشکارانی که از میان همین ملت هستند در این مقطع خاص به مجامع ورزشی فرستاد و انتظار داشت که افتخار آفرینی کنند.
اصولا ورزشکار حرفه ای زمانی میتواند با تمام پتانسیل اش در مجامع ورزشی حاضر شود و موفقیت کسب کند که به لحاظ جسم و روح و روان آمادگی داشته باشد. در کشورهای متمدن که جان انسانها بسیار ارزشمند است ورزشکارانی که عزیزانشان را از دست میدهند مربی تیم برای بازپروری روحی ورزشکار او را از تمرینات روتین ورزشی یا مسابقات دوره ای کنار می گذارد. این غیبت برای بازیابی عاطفی ورزشکار پس از یک واقعه ی دردناک البته می تواند کوتاه یا طولانی باشد و این کاملا به روحیات ورزشکار و سرعت فرد برای کنار آمدن با غم و اندوه بستگی دارد. اما در اینکه ورزشکار دردمند و داغدیده باید خود را از میانه زمین بازی کنار کشد تا عواطف و هیجاناتش را جمع و جور کند هیچ شکی نیست.
در جریانات اخیر پس از قتل مهسا امینی و به دنبال آن قتل دختران و پسران ایران تقریبا تعداد زیادی از انسانها به لحاظ احساسی درگیر این غم و اندوه باورنکردنی بوده اند. تجربه ی اندوه پس از مرگ این جوانان برای اکثر ایرانی ها همانند درد از دست دادگی عزیز درجه یک آنها بوده است. این حجم از اندوه قلب هر انسانی را که ذره ای انصاف و انسانیت داشته باشد به درد می آورد و برای لحظاتی انسانها را از کار و برنامه های روزانه خود باز می گذارد در بعضی از مواقع انسانهایی که تحت فشار های عواطفی شدید هستند تجربیاتی مثل تجربه فلج شدن را خواهند داشت. رابطه روح و روان و جسم یک امری طبیعی و واقعی است.
در این روزهای پر تلاطم که مردم ایران با لحظه لحظه اش درگیر بوده اند شاید ورزشکاران فعال که قرار است در رقابتی مثل جام جهانی شرکت داشته باشند بیشتر روی آمادگی جسمی شان متمرکز بوده و کمتر اظهار نظر کرده اند. البته محدودیت های سیاسی موجود یا منافع شخصی می تواند به بی رغبتی آنها بیافزاید . بدین ترتیب شاید آنها یا خیلی دیر عکس العمل نشان دادند یا در لفافه و کنایه نظر دادند یا اصلا به روی خود نیاوردند و خودشان را به لحاظ عاطفی درگیر نکردند. اما ما واقعا نمیدانیم در سر و قلبشان چه می گذرد.
تمام این ورزشکاران به شبکه های اجتماعی دسترسی دارند و مطمئنا ناله های مادر مهسا و گریه های مادر نیکا را دیده اند. مطمئنا در میان آنها ورزشکارانی هست که خود دختر داشته باشند و در لحظاتی، خودشان را به جای پدر مهسا گذاشته باشند. همه ی این احساسات ممکن است در این مدت همه ی فوتبالیست ها یا بخشی از آنها را درگیر کرده باشد و ممکن است همه ی اینها سبب شود که نتوانند در نبرد ورزشی حضور صد در صدی پیدا کنند.
ما نمی دانیم در دو هفته ی که فوتبالیستها در اردوی جام جهانی خواهند بود اتفاقاتی را که در خیابان های سعادت آباد و نازی آباد و اکباتان یا کوچه پس کوچه های سقز و بانه و زاهدان در جریان خواهد بود را دنبال می کنند یا نه؟ آیا تحت تاثیر قرار خواهند گرفت؟ آیا اون لحظه که در میان دو نیمه تلفن های خود را چک می کنند و می بینند که فرق سر دختری دیگری غرق خون شده و مادر دیگری عزادار، چه در سر و قلبشان خواهد گذشت. شما چه می دانید شاید قلبشان سرشار شد از دادخواهی مادران داغدیده و ناکامی مهرشادها و مازیارها و داریوش ها که به ناحق از زندگی باز ماندند. شاید آنها هم مثل الناز رکابی افتخاری فراتر از افتخارات ورزشی بیافرینند و مرتبه ی خود را از یک ورزشکار خوب به انسانی شریف ارتقا دهند.
در هر حالت برای معترضان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ جای نگرانی نیست و گوی آتشین عدالت خواهی آنها را هیچ نیرویی متوقف نخواهد کرد. تیم فوتبالی که دولتی است و اکثر ورزشکاران آن با رانت خواری سرداران اداره می شود به احتمال زیاد پس از دو هفته و ۳ باخت بر خواهد گشت اما رقابت ها و نهضت آزادیخواهی مردم ایران در زمینی به بزرگی ایران ادامه خواهد داشت و نه تنها چشم تماشاگران را به سوی خود بر می گرداند بلکه قلب آنها را نیز می رباید.
به امید پیوستن این ورزشکاران که در دامان مادر ایران پرورش یافته اند به تیم برنده ملتی بنام «ایران». انها می توانند به دروازه ی حکومت گلی جانانه بزنند.