ایران وایر - مهمترین نیروی عملیاتی حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب مردم ایران، و بهویژه در جریان خیزش ۱۴۰۱، نیروهای عملیاتی «یگانهای ویژه فراجا» است. همان ماموران زرهپوش که در زبان عامه به آنها «گارد ویژه» گفته میشود. شرایط زندگی این افراد در روزهای اعتراض و سرکوب چگونه است؟ چطور به خانه میروند؟ به همسر و فرزندانشان چه میگویند؟
برای رسیدن به این جوابها با همسر یکی از این افراد گفتوگو کردهایم. برای حفظ امنیت مصاحبه شونده، نام همسر او را به اختصار «کاف» نوشتیم.
***
* اوضاع این روزهایتان چطور است؟
اول بگویم که ما از خدایمان است این وضع تمام شود. ما هم دلمان میخواهد بهتر زندگی کنیم، آزاد باشیم. ولی راستش گیر کردیم. شغل «کاف» همین است. به خدا اگر پنج سال پیش میدانستم به این روز میافتیم شرط میگذاشتم که شغلش را عوض کند، یا ازدواج نمیکردم. این روزها اعصابش خیلی بهم ریخته و زندگیمان سختتر شده.
تا میآید خانه غر میزند که فلان اتفاق افتاد، یا فرمانده زنگ زد فحش داد و... . اوایل شلوغیها، یکی از سربازهای پادگان اسلامشهر خودکشی کرد، با تیر خودش را زد. تمام نیروهای یگان بازخواست شدند. سرباز بیچاره تازه دو هفته آمده بود. «کاف» جنازه او را دیده بود و از آن روز خیلی حالش بد شد. جنازه سرباز را از بالای برجک نگهبانی آورده بودند توی میدان صبحگاه که همه ببینند.
همچین آدمهایی بالای سر نیروها هستند. بعد هر روز شدت عصبانیتش بیشتر شد. هر روز میگوید سرهنگ فلان فحش را به من داد، به آن یکی مرخصی ندادند و با دیگران درگیر شده، از همدیگر شکایت میکنند و از این چیزها. تمام اینها را میآورد خانه. مدام میگوید: «حوصله ندارم، اعصاب ندارم، خستهام، ناهار نخوردم و...»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
* در این دو ماه اینطور شده؟
بله. چون حتی وقتهایی که برای ماموریت اعزام نمیشوند هم از صبح تا شب توی یگان نگهشان میدارند و نمیگذارند بروند پیش زن و بچهشان. بعد سر ماه که شد، گفتند به کسانی که آمادهباش بودند و نرفتند توی خیابان، اضافهکار تعلق نمیگیرد. یعنی از ۷ صبح تا ۱۲ شب سر کار بودند، از زن و زندگی میزدند، ولی موقع حقوق دادن که شد، گفتند فقط آنهایی که عملیاتی بودند و در اغتشاشات بودند اضافهکار میگیرند.
* ولی اعلام شد حقوق نیروهای نظامی ۲۰ درصد افزایش پیدا کرده؟
کو؟ هنوز که ندیدیم! «کاف» چون اداری است از صبح تا ظهر سر کار اصلیاش بود، از ساعت ۲ ظهر تا ۱۲ شب هم باید میماند، و اگر نیرو کم میآوردند اعزام میشد به عملیات. در حالت عادی پنجشنبهها و دوشنبه - که «روز خانواده» نیروی انتظامی است- زودتر تعطیل میشدند. ولی الان تا ۱۲ شب نگهشان میدارند، آن هم هر روز. حتی روز جمعه تمام نیروها را میکشند آنجا. بابا خبری نیست!
* خیلی خسته شدند؟
بله، فوقالعاده. همه عصبی شدند و همکارها به همدیگر میپرند. اینجور آدمها هم به نظرم بیشترشان سطح تحصیلات پایینی دارند... میدانی؟ از شهرهای مختلف هستند، بیشعور هم بینشان زیاد است! در محیط مردانه با هم شوخیهای ناجور میکنند و دعوا مرافعه راه میافتد.
«کاف» از بس آنجا داد میزند که عادتش شده، توی خانه هم حرف زدنش روح و روان ما را خراب میکند. از سر کار مدام تلفن میزنند و بلندبلند با آدمها دعوا میکند. میگوید خیلی از نیروها اینجا کسی را ندارند، زنشان حامله است، دو- سه تا بچه کوچک دارند. بعد هم وقتی آمادهباش هستند، نمیتوانند به شغل دومشان برسند. مستاجرند، قسط و هزارتا خرج دارند. «کاف» که شغل دومش فروش اینترنتی {...} است، الان کارش بهم ریخته و ناراحت است.
من هم خانه دست تنها میمانم، با یک بچه نوزاد. مریض میشود، تب میکند، مجبورم تنهایی ببرمش دکتر و درمانگاه. کافی است مثلا کرونا بگیرم، مریض بشوم. کی به دادم میرسد؟ بعد رفتم درمانگاه، چند نفر خیلی بد نگاهم میکردند که ترسیدم. دفترچه بیمه را قایم کردم.
* روی دفترچه بیمه که ننوشته شما پلیس یا سپاهی هستید!
بله، اما حس میکردم همه مردم چپچپ نگاهم میکنند. چون خودم میدانم شوهرم چهکاره است، معذب میشوم. توی اینترنت هم چیزهای بدی دیدم که مثلا داروخانه یا سوپری کاغذ زدند که به سپاهی و پلیس جنس نمیدهیم! میترسم بروم مغازه و بیرونم کنند. خدا را شکر این خانه که امسال هستیم همسایهها چادر چاقچوری هستند و کمتر میترسم.
* همه از همسایه چادری و حکومتی میترسند، شما خوشحالی؟
ماه پیش، یک نفر در {..} با ماشین زده بود به مامورها و پیاده شده بود با چاقو، چهار-پنج نفر از همکارهای «کاف» را زده بود. مجبور شده بودند با ماشین شخصی آنها را ببرند بیمارستان. میگفت توی بیمارستان همه به ما فحش میدادند، مثل جانی به ما نگاه میکردند. گفته بود: «والله ما هیچکارهایم.» حتی بین خودشان میگویند که دیگر امنیت نداریم.
سال ۱۳۹۸ چند نفرشان شناسایی شده بودند، همسایهها ریخته بودند زده بودندشان و به خانوادهشان توی خیابان فحش داده بودند. الان ما در یک مجتمع نظامی هستیم، ولی خانه قبلی که بودیم همهاش استرس داشتم که مثلا وقتی تنها هستم نیایند به خانهمان حمله کنند. «کاف» گاهی با لباس {نظامی} یا ماشین اداره میآمد خانه و همسایهها دیده بودند. آن موقع گفتم دیگر اینجوری نیا.
از اغتشاشات۱۳۹۸، دستور دادند که همه باید قبل خروج از پادگان لباسشان را عوض کنند. از شناساییشدن خیلی میترسند.
* شما میگویید «اغتشاش»؟
از بس «کاف» و همکارهایش میگویند اغتشاش، توی دهن ما هم افتاده. در محیط کار که باید اینجوری بگویند، مثل آن بالاییها حرف بزنند.
* نسبت به وقایع قبلی، شرایط این دو ماه چطور بود؟
سال ۱۳۹۸ {اعتراضات آبان} «کاف» یک ماه تمام خانه نیامد. با اینکه از نظرم شلوغیها کمتر بود، ولی تا دو ماه درگیر بودیم. من برایش غذا و لباس میبردم یگان. اما الان اجازه میدهند که نیروها شب بروند خانه، چون خیلی خسته و عصبی میشوند.
دو روز یکبار هم برایشان ویدیوکنفرانس میگذارند و مثلا سرهنگ فلانی میخواهد صحبت کند، همهاش حرفهای تکراری و مسخره. این شده قوز بالای قوز و خستهشان کرده. بعضی فرماندهها هم صدایشان در آمده و میگویند: «تو را خدا مردم را نزنید، صحبت کنید. تا آنجا که میتوانید مردم را نزنید و با گاز اشکآور و آبپاش ردشان کنید بروند. وجهه ما خراب شده. بسیجیها و سپاهیها لباس با آرم پلیس میپوشند و مردم را میکشند. اینها را شناسایی کنید.»
میگفتند چند نفر از لباسشخصیها را گرفتند که حساسیت اسلحه پینتبال را زیاد کرده بودند و تیر پلاستیکی به مردم میزدند. فرمانده یگانویژه خیلی شاکی بوده و در جلسه گفته: «لباسشخصیها ر...ند توی لباس ما. مردم فحشش را به ما میدهند.»
سرهنگ {...} را میشناسم که آدم درستی است. او میگوید: «امسال باید بازنشسته میشدم. منتظرم زودتر تمام شود و بروم. اگر میخواهد حکومت عوض بشود، زودتر عوض شود که ما انقدر زجر نکشیم.»
* منظور شما از یگانویژه، همین گاردیها است؟
نه. این که میگویند گارد، «یگان امدادی» است که لباس زرهی سبز و باتوم و سپر دارند. «یگانویژه» لباس پلنگی دارند. موقع درگیری، اول امدادیها میآیند و پشت سرشان یگان ویژه. «کاف» قبلا نیروی عملیاتی بود. یک بار رفتند برای شورش زندان قزلحصار که خیلی حالش بد شده بود. میگفت بوی بد زندان از مغزم بیرون نمیرود.
در حالت عادی فقط اگر گروگانگیری یا درگیری خاصی بود اعزام میشدند. اما آبان ۱۳۹۸ چون نیرو کم بود، باز هم مجبور شد برود. قبلا برایم تعریف میکرد ولی این دو ماه اصلا دهنش را باز نمیکند. یک جور عجیبی شده.
* پس یگانویژه کلا با نیروی انتظامی فرق دارد؟
یگانویژهها اصلا نیروی انتظامی را قبول ندارند. میگویند آدمهای فوقالعاده کثیف و هرزهای را آنجا جمع کردند. «کاف» میگوید: «ما کسانی را گرفتیم که توی ماشین گشت ارشاد با زنهایشان برنامه داشتند.»
* با کدام زنها؟
همان زنهای گشت ارشاد. «کاف» و همکارهایش همیشه میگویند: «این زنهایی که در گشت ارشادند تمامشان اینکارهاند!» آدمهایی که فکرشان از لحاظ جنسی خراب است و عشق میکنند مردم را آزار بدهند را میگذارند آنجا.
* راست است که با آمبولانس نیروی امنیتی جابجا میکنند؟
(با نگاه عاقل اندر سفیه) هرچی، هرچی! حتی شنیدم با ماشین اداره برق. البته خیلیها میترسند، یا یک ذره وجدان دارند، و کار کثیفی نمیکنند. مثلا همسر من را فرستادند که با لباس شخصی برود برای شناسایی مردم؛ یعنی آدمفروشی دیگر. من این را تا حالا به هیچکس نگفتم، حتی به پدر و مادرم که رازدارم هستند.
«کاف» میگفت مثلا وقتی گشت میزدیم بسیجیها ریختند دو- سه تا دختر را گرفتند و میخواستند با ماشین ببرند که مردم نگذاشتند. میگفت ما هیچ کاری نکردیم، به بسیجیها کمک نکردیم. اما مثلا یکی از همکارانشان با شلوار لش و تیپ جوانها، میرود با مردم حرف میزند و آمار میگیرد، بعد فردایش میریزند و طرف را میگیرند.
من به «کاف» گفتم: «اگر این کار را کردی اصلا دیگر نیا خانه!»
* وضع الان چطور است؟
دیگر هر روز آمادهباش نیستند. دستور دادند که گاز دستی کمتر بزنید، ساچمه پلاستیکی بزنند و دودزا. اما میگویند پایگاههای بسیج خیلی دستگیری دارند. تازگی سرهنگ فرماندهشان به جانشین ناجا گفته: «شما وضع اقتصاد را روبهراه کنید و مردم را عصبانی نکنید، تا ما هم شورش را جمع کنیم. من دارم میبینم جوانها کار و درآمد ندارند، چطور بزنیمشان؟» اما دست اینها نیست. خودت میدانی که کار از جای دیگر خراب است.