Friday, Jan 6, 2023

صفحه نخست » خیام، صد در صدیِ سیخکی؛ حافظ، صد در صدیِ طناز؛ سعدی صد در صدیِ وسط باز، در جمهوری اسلامی!؛ ف. م. سخن

03F127E6-2277-47FB-96AB-2B4EF4439749.pngاول این که این سه شاعر یعنی خیام و سعدی و حافظ، هر سه شراب خوار تیز بودند و این بود یک وجه مشترک شان که اگر در جمهوری اسلامی بودند، به خاطر شراب خواری مکرر و علنی و متجاسرانه، هر سه به اعدام محکوم می شدند.

دوم این که هر سه برای خودشان ملایی طراز اول بودند و اسلام را با جزییات اش قشنگ می شناختند، و ملایی که شرابخوار باشد و کفر بگوید معلوم است تکلیف اش در جمهوری اسلامی چیست!

سوم این که این آشنایان با اسلام، هر کدام به شکلی خاص یکی سیخکی، یکی با طنز، یکی وسط بازانه، خدمت اسلام عزیز و یاوه های شرعی و فلسفی می رسیدند طوری که از شر خامنه ای ها و احمد خاتمی ها و علم الهدی های زمان در امان بمانند و این بود سومین وجه مشترک سر بر باد ده شان!

امروز که دیدم جوان ی را به خاطر آموزش درست کردن کتلت دستگیر کرده اند و به اوین برده اند تا به قول سردار خُل وضع و مشنگ اسلام، سعید قاسمی، به رب و روب و رُب گوجه اش اعتراف کند، به نظر م رسید وضع این سه در قرون وسطای اسلامی خیلی بهتر از وضع ما در دوران حاضر بوده و اگر هم آن ها را می گرفتند و تعزیر می کردند، دست کم شرابی، الکلی، چیزی خورده بودند نه کتلت، و فرداییان چه خواهند گفت وقتی بشنوند در ایران زمان جمهوری نکبت، جوانانی بودند که به خاطر دستور پخت کتلت به حکم اسلام زندانی و شکنجه شدند و تاریخ شناسان آینده از این موضوع چه خواهند فهمید؟!

مرحوم خیام نزدیک به هزار سال پیش در همین جغرافیای خودمان در شهر نیشابور، جرات داشت که با چهار مصرع، کل افاضات و استدلالات و احتجاجات آقایان را در مورد هستی و نیستی و زندگی و مرگ و بهشت و جهنم زیر سوال ببرد و شیردون شکمبه ی اسلام را یکی کند. مثلا در مورد قرآن سیخکی بنویسد:
قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گهگاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را!


اگر خیام امروز زنده بود، لابد تکه تکه اش می کردند که تو اولا برداشته ای قرآن را با یک آیه ی من در آوردی بر لب پیاله ی نجس عرق خوری مقایسه کرده ای و گفته ای قرآن را گهگاه می خوانند، آیه ی لب پیاله را مدام؟! بگیرید این عُمَر بد اسلام پدر سوخته را که «حضرت آقا» از شدت خشم سنکوب کرد!

یا جناب حافظ که من به طنزهای پیدا و پنهان او ارادت خاصی دارم، کنار جویی در رکنا آباد می نشست و ضمن پیک نیک کردن با دلبران ماهروی شیرازی، کتاب آسمانی مسلمانان را این گونه زیر و رو می کرد که:
شربتی از لبِ لعل اش نچشیدیم و بِرَفت
رویِ مه پیکرِ او سیر ندیدیم و برفت
بس که ما فاتحه و حرزِ یمانی خواندیم
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت!

یعنی وای وای وای! باید هر چه شربت هست توی جوی آب ریخت و هر چه شربت ساز است به اوین بُرد که لب لعل و روی مه پیکر را یارو قاطی کرده با سوره های فاتحه و اخلاص و قس علی هذا!

اما سومی یعنی سعدی علیه الرحمه که قبل از حافظ جان بوده و حافظ به نوعی شاگرد سعدی و خیام به شمار می آمده، ایشان مثل اساتید ریش و سبیل دار، جانب احتیاط را فرو نمی گذاشته و به قول امروزی ها وسط بازانه حرف اش را می زده، ولی می زده!:
یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت و طاقت ضبط آن نداشت و بی اختیار از او صادر شد. گفت ای دوستان مرا در آنچه کردم اختیاری نبود و بزهی بر من ننوشتند و راحتی به وجود من رسید. شما هم به کرم معذور دارید.

دیگه هیچی دیگه! منظور سعدی از «یکی از بزرگان» کی بوده؟ نکنه منظور ش آیت الله جنتی بوده؟
مرا اختیاری نبوده یعنی چی؟ یعنی باد در رفتن از او هم کار خداوند متعال بوده؟

بگیرید سعدی سگ مصب را که دارد به اسلام و مسلمین توهین می کند!

آری! این ها اگر امروز زنده بودند، در کنار سر آشپز جوان ما که با درست کردن کتلت، بزرگ ترین سردار اسلام در خاورمیانه را به باد فنا داد، تبدیل به مشهورترین زندانیان اوین می شدند!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy