برگرفته از هفته نامه ماریان (چاپ پاریس)
یادداشت مترجم :
حجاب ایرانی، برقع افغانی، عبای سعودی، روسری در شهرهای فرانسه، چه در یک دولت اقتدارگرای مذهبی از روی اجبار پوشیده شود و چه با انتخاب در یک دموکراسی سکولار، درواقع هیچ تفاوت ایدئولوژیکی بین حجاب ایرانی، برقع افغانی، عبای سعودی و یا رعایت روسری در کَرِی creil - شهری در نزدیکی پاریس- وجود ندارد. یک ایدئولوژی مرز نمی شناسد، و حتی این امر نقطه ی اصلی قدرت آن را میسازد. و حجاب از این قاعده مستثنی نیست.لوئیز اِلیافی- نویسنده و حقوقدان
شاید لوئیز اِلیافی Louise Elyafi ، نویسنده و حقوقدان لبنانی- فرانسوی برای آندسته از خوانندگانِ مقاله وی [پیوند حجاب اجباری و تجاوز جنسی در ایران] که در همین سایت و به همین قلم ترجمه شده است، نامی آشناست. ولی اینبار، وی از زاویه دیگری به حجاب و صدور آن به کشورهای غربی میپردازد و جنبه ی ایدئولوژیکی آنرا فراکاوی مینماید. ولی پیش از آن، خالی از لطف نیست که به پارهای از نکاتی که کِلِمان تِرم ، ایران شناس نام آشنای فرانسوی در مقالهای مطرح می کند، اشاره کنیم.
کلِمان ترم Clément Therme، دکترای جامعه شناسی (EHESS- Paris) و دکترای تاریخ بین الملل در مؤسسه عالی تحقیقات تاریخی، دانشیار ایران شناسی و نویسنده سه کتاب به نام های : روابط بین تهران و مسکو (۲۰۱۲)، ایران و خاورمیانه (۲۰۰۹) و ایران و توافق جدید؟ قیام و جنبش های کنونی ایران را در لوموند ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، چنین فراکاوی میکند :
در حالی که هزاران زن برای پایان دادن به حجاب اجباری تظاهرات میکنند، تهران چارهای جز کنار گذاشتن یکی از اَرکان ایدئولوژیک خود یا گام نهادن در مسیر سرکوب ندارد.در تلاش برای حفظ هویت سیاسی - مذهبی خود، جمهوری اسلامی ایران از بدو پیدایش درسال۱۹۷۹همواره کوشیده است حجاب تحمیل شده بر زنان را عنصری محوری به حساب آورد. و گفتمان های حکومت، زنان بد حجاب را با شیرینیهای اشتها آور مقایسه میکند که میتوانند مردان را وسوسه کنند. و یا برعفت لازم زنانه پافشاری میکند و با تصاویری مانند «زن محجبه مانند مروارید در صدف است» ! این استدلالها را در مرکز تبلیغات رسمی رژیمی قرار می دهد که از شنا کردن زنان در دریای خزر و یا خلیج فارس شدیداً جلوگیری کرده است در حالیکه مردان میتوانند بدون پیراهن شنا کنند.
برخلاف تحلیلهای جامعه شناختی بخشی از دانشگاهیان غرب، از زمان تولد رژیم دین سالار اسلام گرا، پوشیدن اجباری حجاب توسط زنان ایرانی، هرگز عملی برای رهایی آنها از وضعیت شان در رژیم پهلوی نبوده است. و هیچ دلیلی تاکنون این تحلیلها را به اثبات نرسانده است. و برعکس، وجود یک فمینیسم اسلامی، از روزنخست، ستون ایدئولوژیک و استراتژی نخبگان انقلاب اسلامی بوده که میخواستند برتری «اخلاقی»ی الگوی خود را در خارج از مرزهای ایران به اثبات برسانند.
این جنبش های اعتراضی مردمی، علیه ی ایدئولوژی خمینی در ایران شکل گرفت:مشارکت گسترده ی مردان در این مبارزه برای دفاع از برابری زن و مرد، نشان دهنده ی شکست ایدئولوژی رژیم در تمایلش به قبولاندن حجاب به اکثریت مردم ایران، از مردان وُ زنان است. این بزرگترین تظاهرات در ایران پس از شورش طبقات مختلف مردم در ۲۰۱۹ است که به گزارش خبرگزاری رویترز با سرکوب تعداد۱۵۰۰ کشته روبرو بوده است.اینبار برای تظاهرکنندگان روشن است که تنها تغییر رژیم اجازه پایان ِ آپارتاید جنسی در جمهوری اسلامی را میدهد : ما اکنون در مورد رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی صحبت می کنیم. روشن است که قدمت مبارزه با بد حجابی، به قدمت انقلاب اسلامی میرسد که پوشش اسلامی و یا « محجوب و با حیا» بودن زنان را به یکی از اَرکان عقیدتی ی هویت خود و نماد اقتدار حکومتش تبدیل کرد.
اما این بار رژیم نمیتواند برای همیشه تظاهر کنندگانی را که خواستار پایان دادن به حجاب اجباری هستند، از بین ببرد.پس از بیش از چهل و سه سال مقاومت زیر زمینی علیه نظم اسلامگرا، اکنون خواستهها آشکار میشوند و مقامات را به بنبست می کشانند : چشمپوشی از هویت رژیم یا ورود به وضعیت سرکوب دائمی. درواقع، این یک جنبش اجتماعی و مردمی است که منعکس کننده ی تحول عمیق اجتماعی-فرهنگی در آن کشور است.مقامات روحانی نمیتوانند تا ابد در برابر خواست های آزادی زنان ایرانی نا شنوا بمانند؛ زنانی که روزی به سرنگونی این نظم مرگبار اسلام گرایانه دست خواهند یافت.ع.ش
و اینک برگزیدهِ مقاله لوئیز اِلیافی Louise Elyafi، نویسنده لبنانی- فرانسوی و حقوقدان،که هفته نامه ماریان در ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۲ منتشر کرده است، میخوانیم. این مقاله رابطه حجاب در ایران و نقش ایدئولوژیکی آن در کشورهای غربی را به خوبی فراکاوی کرده است.آخرین کتاب این نویسنده جوان « نامه ای به نسل من » نام دارد. وی خطر جماعت گرایی اسلامی و تعصب های مذهبی را گوشزد میکند و از سکولاریسم در مقالات و رساله هایش دفاع می نماید* :
حجاب در ایران، پس از مرگ زن جوانی که به دلیل عدم استفاده از روسری به روش مقرر اسلامی، دستگیر و کشته شد، به آتش کشیده شد. آیا واقعاً الزام زنان ایرانی به پوشش اسلامی ارتباطی با انتخاب برخی زنان مسلمان فرانسوی برای همان پوشش ندارد؟ لوئیز اِلیاقی نویسنده و حقوقدان بطورروشن و صریح تائید میکند : بله، و هیچ تفاوت ایدئولوژیکی بین حجاب اسلامی ایرانی، برقع افغانی، عبای سعودی و یا روسری زنان مسلمان در کَرِیCreil - حومه ای در اطراف پاریس- که به پوشیدن آن اصرار می ورزند، وجود ندارد.
مرگ مهسا امینی که به دلیل عدم استفاده از روسری به روش مقرر اسلامی بود، به دستگیر و کشته شدن وی منجر شد. این فاجعه باعث بسیج بی سابقه ای علیه الزام زنان ایرانی به حجاب اسلامی گردید. اما تنی چند از چهرههای سر شناس فرانسوی هنوز بر این اعتقادند که حجاب اجباری در تهران ربطی به پوشش اسلامی برخی در فرانسه ندارد. و از این رو، فرانسوا بورگات اسلام شناس فرانسوی میگوید : « اجباری کردن حجاب و تحمیل آن بر زنان ایران، آن را از معنائی که میلیونها نفر به آن میدهند، خالی کرده است. در فرانسه که این حجاب تقبیح می شود، باید زنان را در پوشیدن یا عدم استفاده از حجاب آزاد بگذارید. »
و اما آیا واقعاً الزام زنان ایرانی به پوشش حجاب، ارتباطی با انتخاب برخی از زنان فرانسوی و استفاده از حجاب اسلامی ندارد؟ ایران درواقع تنها از نظر سیاسی، ثمره قرنها تفسیرهای دقیق از قرآن را بکار گرفته که هدف آن تثبیت ایدئولوژی و سیاره ای کردن آن در اذهان ِ جهانیان است.حجابی که بر زنان ایرانی تحمیل می شود، دقیقاً همان حجابی است که زنان مسلمان فرانسوی میتوانند آزادانه بر سر کنند.
۱۹۷۹: حجاب بعنوان نمادی علیه شاه ایران
شانتال دو رودر Chantal de Rudder نویسنده و روزنامهنگار در کتابش - حجابی بروی جهان -اوضاع و احوال سیاسی آن زمان را پس از کودتای رضا خان (۲۱ فوریه ۱۹۲۱) بررسی کرده و میگوید ایران به طور چشمگیری توانسته بود مثالی باشد برای از سر برداشتن حجاب که پیش از آن، تنها آتاتورک قادر به انجام آن شد.و به سر کردن حجاب در۱۳۳۵ در ایران ممنوع اعلام گردید. هر چند با اقتدار گرائی، ولی رضا شاه به دنبال برداشتن حجاب از سر زنان،از آغاز سال ۱۳۳۶ به آنها حق تحصیل به مثابه مردان را نیز اعطاء نمود. و به دنبال آن، آنها می توانستند در سالهای شصت، نه تنها حق رأی داشته باشند، بلکه به نمایندگی مجلس راه یابند.
این ممنوعیت حجاب، نه تنها به چشم همه یک پیشرفت تلقی نشد، بلکه با آن به ضدیت بر خواستند : در این اقدام های پیشرفته توسط رضا شاه، غرب زدگی و به دست استثمار غرب افتادن دیده شد که یونیفورم پوشیده ای چون او[رضا شاه] به ملت تحمیل کرده است. و افزون بر این،امپریالیسم آمریکاست که امور کشور را در دست گرفته و سقوطی است در جهت نا پدید شدن تمدن ایران که غرب میخواهد فرهنگ خود را جانشین ان کند. سال ۱۹۷۸، زمینه برای به قدرت رسیدن آیت الله خمینی فراهم شد و انقلابی فوقالعاده محافظه کار و مذهبی را علیه شاه ایران - پسر رضا شاه - اعلام نمود. و در تظاهرات علیه محمد رضا شاه، بسیاری از زنان ایران - مذهبی وغیر مذهبی- پوشیده از سر تا پا شرکت کردند. و حجاب به ویترین رسانه ای و درفش آزادی باز یافته ی انقلاب اسلامی بدل شد که علیه ستمگری های غرب قد علم میکند.
در ایران ِ سال ۱۹۷۹، بر پایه ی یک تناقض خارق العاده، ملا ها پیروز شدند : حجاب به نمادی از مدرنیته بدل شد تا آرزو های بر آورده نشده تا آن زمان را در دولتی که خود قهرمان نقض حقوق اولیه ی بشری است، به کرسی بنشاند . وبدین صورت حجاب اجباری شد و همانگونه که آبنوس شلمانی در کتاب « khomeiny,Sade,et moi » نقل می کند، ایران به دنیائی از «مردان ریش دار و کلاغ ها» که میخوانند، تبدیل گردید.
زمانی که خمینی هنوز در فرانسه تبعید بود،اسلام انقلابی او در آن زمان مورد حمایت بسیاری از روشنفکران فرانسوی قرار گرفت. و بسیاری از آنها با فردی بنام علی شریعتی، متفکر آن سال ها، رفت وُ آمد میکردند. او در آن زمان، زنان ایران را برای «بازیابی» هویت و ایمان خود، هدف قرار داده بود تا در برابر استبداد شاه، ایستادگی کنند.و همین شخص توانست میشل فوکو و ژان پل سارتر را اِغوا کند. و یکی از شخصیتهای مهم ضد استعمار- فرانتس فانون - و نویسنده کتاب « بیچارگان زمین»،به شریعتی مینویسد : « میتوانم بگویم که اسلام، در جهان سوم، قدرتمند ترین عنصر اجتماعی و ایدئولوژیکی برای رویارویی با غرب است. من صمیمانه امیدوارم که روشنفکران اصیل کشور شما بتوانند خود را به این سلاح فوقالعاده، و این ذخیره عظیم از ثروت اخلاقی و فرهنگی که در اعماق جوامع مسلمان نهفته است، مجهز کنند.»
در سال ۱۹۷۹، لوموند از شریعتی به مثابه ی «مبارزی برای دفاع از حقیقت، عدالت و ایمان» نام میبرد و او را با شارل پِگی [نویسنده و شاعر فرانسوی با گرایش های سوسیالیستی و ناسیونالیستی ۱۸۷۳-۱۹۱۴- مترجم] همردیف می دانست و در فرانسه بسیاری از گفتن «انقلاب اسلامی» در ایران اِباء داشتند و تنها به گفتن « انقلاب» بسنده می کردند. و سپس پیوندهای فکری بین مارکسیسم فرانسوی و اسلام گرایی ایرانی شکل گرفت و این درست هنگامی که شکاف عمیقی بین چپ های فرانسوی بر سر لائیسیته بوجود آمده بود.و به دنبال این، ماجرای حجاب اسلامی در حومه کَرِی Creil - در اطراف پاریس - در سال ۱۹۸۹ و منع استفاده از پوشش نماد های مذهبی در ۲۰۰۴ و ۲۰۱۰ توانست بیش از پیش علایم بیماری که داشت چپ را از درون می خورد، نمایان کند:بزدلی چپ ها در رویارویی با تفرقه اندازی اسلامگرایان در جامعه فرانسه. چرا که مشروعیت بخشیدن به ایدئولوژی اسلام گرایی شیعی توسط برخی روشنفکران، همزمان با ابزار های بازاریابی رژیم آخوندها در ایران، بی تردید نمیتوانست هرگز در دهه ۱۹۸۰، بدون بهره گیری از کمک فعالانه ی این دسته از روشنفکران در فرانسه عرضه اندام کند.و این همراهی آنها در سطح وسیع حومه و شهر در فرانسه انجام می شد.
بنابراین به گفته ی بُوالم سانسال Boualem sansal نویسنده الجزایری، « فرانسه هم سهم خود را به خوبی اداء کرد تا خود را در این وضعیت مرگ قریب الوقوع قرار دهد. و این همه حاصل تظاهر به شجاعت، ناتوانی پذیرفته شده، کم شهامتی فرانسه بود و با این تصور که شاید پس از رسیدن به ته ی چاه، بتواند با یک جهش، ضربهای کاری بزند و قویتر وُ زیباتر باز گردد». ولی اکنون میدانیم که اینطور نبوده است و نشد.
قدرت حجاب در این است که هیچ مرزی نمیشناسد
دلیل اینکه آخوندها حجاب را نشانگر اساسی موفقیت خود دیده اند، میتوان در قرآن با تعریفی که از «امت» دارد، آنرا به خوبی دید. و از طریق این اندیشه است که در اسلام، فتح ایدئولوژیکی با هدف جهانی و سیاره ای شدن آن همراه است. افزون بر این، چه مائوئیسم، چه استالینیسم، و یا حتی نازیسم ؛ و هر جنبش خود کامه، همیشه لباس را به عنوان یک عنصر پر اهمیت برای تبلیغات خود می بیند. چرا؟ زیرا لباس که نشانگر یک ایدئولوژی می شود، اکثراً به نمادی تبدیل میگردد که قابل مشاهده همگان است. به عبارت دیگر، همانطور که حامیان مائو پیراهنی به همین نام بر تن میکردند، حجاب به معیاری برای ملاها و همچنین برای اسلام گرایان، در سراسر جهان برای پیشرفت ایدئولوژی آنها تبدیل شده است.
پوشش اسلامی در آغاز سال ۱۹۷۹ در ایران گواه بر این بود که بسیاری از زنان ایرانی از انقلاب جاری حمایت می کردند، اما اینکه امروزه اکثریت قریب به اتفاق آنرا رد میکنند، امیدواریم نشان دهنده ی این واقعیت باشد که رژیم آخوندی در حال انقراض است.
با تحمیل و سپس صدور «حجاب مدرن» که روز به روز بیشتر در خیابانهای کشورهای غربی می بینیم، جمهوری اسلامی درواقع باید خوشحال باشد که نه تنها نیمی از جمعیت ایران، بلکه فراتر از مرزها، توانسته جمعیت های مسلمان را بطور همگن به پوشیدن یونیفورمی که « امت» اسلام را تشکیل میدهد، مجبور کند.
بنابراین، حجاب چه در تهران،چه در پاریس و چه در کابل پوشیده شود، هدف آن سلب هویت از زنان و پذیرفتن آنها به خود- نازل تر دیدن از مردها می باشد.به بهانه ی «جهانی شدن» اسلام ، حجاب درواقع تنها وسیله ی همگن سازی «زنان مسلمان»، نه تنها برای پوشاندن مو،بلکه محو کردن حقوقشان است.
حجاب ایرانی، برقع افغانی، عبای سعودی، روسری در شهرهای فرانسه، چه در یک دولت اقتدارگرای مذهبی از روی اجبار پوشیده شودو چه با انتخاب در یک دموکراسی سکولار، درواقع هیچ تفاوت ایدئولوژیکی بین حجاب ایرانی، برقع افغانی، عبای سعودی و یا رعایت روسری در کَرِی - شهری در نزدیکی پاریس- وجود ندارد. یک ایدئولوژی مرز نمی شناسد، و حتی این امر نقطه ی اصلی قدرت آن را میسازد. و حجاب از این قاعده مستثنی نیست.
مسیح علینژاد، فعال ایرانی پناهنده در ایالات متحده آمریکا، چند ماه پیش، جنبش ِ «اجازه دهید صحبت کنیم » را در شبکههای اجتماعی راه اندازی کرد که از جنبش های نو ترقی خواه غربی میخواهد که به هرگونه انتقاد ایدئولوژیک از حجاب اَنگ «اسلام هراسی» نزنند و آن را نکوهش نکنند.این دستور درواقع اساسی است، زیرا اگر پوشیدن روسری باید در فرانسه یک حق شمرده شود، انتخاب برخی از افراد برای حجاب، اغلب به سلب همان آزادی از کسانی که فرصت انتخاب ندارند، کمک میکند.
در سال ۲۰۰۹، الیزابت بدنتر Elisabeth Badinter [ ادیب،فیلسوف معاصر فرانسوی و ویژه کار عصر روشنگری-مترجم.] در گفت وُ گویی با هفته نامه نوول اُبسرواتور چنین اظهار نظر میکند : «امروز این انتخاب شماست ولی چه کسی میداند فردا از اینکه نتوانید انرا تغییر دهید، خوشحال نخواهید شد. آن دیگرزنان نمی توانند... در مورد آن فکر کنید.»